به گزارش میز نفت، آوریل 1944 سرانجام سیاست نفتی خارجی ایالاتمتحده اعلام شد که بر اساس آن، آمریکاییها گفتند بهمنظور بسندگی منابع راهبردی موجود برای تأمین نیازهای نظامی و داخلی، باید توسعه مؤثر و منظم تولید
منابع نفتی نیمکره شرقی بهویژه خاورمیانه را تقویت کرد.
میزان
مصرف نفت آمریکا در سال 1950 بیش از 40 درصد به نسبت سال 1945 افزایش پیدا کرده بود و واشنگتن به هر منطقه ای که نفت داشت، چنگ می انداخت
.
نفت جذابی به نام نفت ایران
ترومن و آیزنهاور هم به همین دلیل محافظت از نقت خلیجفارس را بهعنوان مؤلفهای حیاتی از راهبرد نظامی خود در نظر گرفتند و با گسیل کردن نیروهای نظامی خود به این منطقه و بهویژه
عربستان و ایران، سعی در حفظ منافع خود داشتند.
از سوی دیگر، تضعیف بریتانیا موجب شده بود تا آمریکا روی ایران تمرکز کند بویژه پس از ماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1951.
از دهه 1940 میلادی به بعد، روابط دولت آمریکا با شرکت های نفتی یک رابطه سیاسی- امنیتی بود و دولت آمریکا سعی داشت با تضعیف بریتانیا در خاورمیانه، کنترل نفت این منطقه را در دست بگیرد؛
ترومن به شرکت های نفتی آمریکایی که نفت عربستان را دست گرفته بودند تکلیف کرد باید در ایران حضور یابند اما این شرکتها موافق حضور در ایران نبودند زیرا در انبار نفت عربستان درآمدهای بیشتری را کسب می کردند.
تقسیم نفت ایران
با این وجود، کاخ سفید این شرکت ها را تهدید کرد اگر در سناریوی دولت یالات متحده بازی نکنند، عواقب بدی در انتظار آنهاست؛ طبق نقشه ای که آمریکایی ها کشیده بودند، دولت مصدق در یک کودتا کنار می رفت و موضوع نفت، باید در قالب کنسرسیومی به شرکت های خارجی واگذار می شد که سهم آمریکا از این کنسرسیوم، حداقل باید 40 درصد می شد.سهمی برابر با بریتانیا.
آنطور که اسناد وزارت خارجه بريتانيا افشا کرده است، دليل اصلي كودتا عليه مصدق، سلطه بر منابع نفتي كم هزينه ایران بود. برخلاف آن چيزي كه برخي از تحليلگران نظير مارك گازيورسكي معتقدند كه ترس از افتادن ايران به دامان كمونيسم موجب كودتاي آمريكا-بريتانيا عليه ايران شد.