به گزارش میز نفت، محمدصادق کریمی، کارشناس نفت و گاز در گفت و گویی با خبرگزاری فارس، به تشریح اتفاقات رح داده در بازار نفت پرداخت. بخش های مهم این مصاحبه در ادامه می آید:
* برگههای معاملات نفتی در بازار فیوچر قبل از رسیدن به سررسید تسویه (21 آوریل) بین خریداران و فروشندگان رد و بدل میشود. یعنی قبل از 21 آوریل عدهای میآمدند قراردادهای نفت خام وست تگزاس آمریکا را خریداری میکردند و یک عدهای دیگر نیز میفروختند. در این بین وقتی که بازار فیوچرز به زمان سررسید خودش میرسد دیگر امکان معاملات کاغذی بین خریدار و فروشنده وجود ندارد و الان برگه خرید دست یک نفر و برگه فروش نیز دست یک نفر دیگر قرار دارد و اینها مجبور هستند که با هم معامله فیزیکی انجام دهند.
* پس بعد از رسیدن به موعد سررسید که 21ام هر ماه میلادی است، برای یک محموله نفتی یک خریدار و یک فروشنده داریم. حالا آنها باید تصمیم شان را بگیرند که میخواهند با هم تعامل مالی داشته باشند و یک پولی بین هم رد و بدل کنند تا قرارداد اصطلاحاً تسویه شود یا اگر این کار را نکنند باید بروند به فرآیند تسویه فیزیکی نفت. یعنی آن کسی که طبق برگه معاملاتی نفت را فروخته متعهد به تحویل است و کسی که نفت را خریده است متعهد به تحویل گرفتن نفت است.
* پس اتفاقی که در بازار میافتد چیست؟ بدین صورت است که از لحظهای که یک قرارداد در بازار فیوچر معرفی میشود یک نفر آن را میخرد و به نفر بعدی میفروشد. همینطور این روند ادامه پیدا میکند یعنی یکی میخرد و یکی میفروشند و آنقدر این مبادلات انجام میشود که نهایتا حجم بازار افزایش پیدا میکند. حال حالتی را در نظر بگیریم که داریم به موعد سررسید نزدیک میشویم. یعنی شما فرض کنید که در دقایق انتهایی 100 نفر متعهد به خرید هستند و 100 نفر نیز متعهد به فروش. برای بررسی رفتار و تصمیمات این افراد در لحظات پایانی حال باید به واقعیتهای بازار فیزیکی توجه کنیم چون در این موقعیت این افراد با توجه به واقعیتهای بازار باید تصمیم بگیرند که آیا ارزش دارد وارد فاز دریافت فیزیکی نفت شوند و یا نه. اگر جواب بله بود که وارد مرحله معامله فیزیکی میشوند و اگر جواب منفی بود و ارزش نداشت سعی میکنند این تعهد خرید نفت را به قیمتی بفروشند که خسارات کمتری به آنها برسد.
* نفت آمریکا در بندری بنام کوچینگ تحویل فیزیکی میشود و در این بندر مخازن ذخیرهسازی هست. اما طی روزها و ماههای گذشته این مخازن پر شدهاند و در نتیجه این قضیه تقاضا را کاهش داده و قیمت را پایین میآورد. با این حال تولیدکنندگان نفت در آمریکا تولید خود را کاهش نمیدهند؛ زیرا حاضر هستند نفت را حتی به قیمتهای بسیار پایین بفروشند ولی فرآیند استخراج نفت از چاهها را متوقف نکنند. زیرا در صورت توقف هزینههای بیشتری به آنها تحمیل میشود. پس در بازار فیزیکی تمام مخازن پر شده ولی تولیدکنندگان همچنان تولید میکنند.
*حال یه صاحب قرارداد را در نظر بگیرید که در موقعیت خرید نفت در ماه آینده قرار دارد و الان نیز تنها دقایقی به پایان زمان سررسید باقی مانده است. این فرد به امید اینکه تولید نفت کاهش مییابد و یا ظرفیت خالی برای ذخیرهسازی وجود دارد این برگه خرید نفت را نزد خودش نگه داشته است ولی وقتی در دقایق پایانی میبیند که نه تولید نفت کاهش یافته و نه ظرفیتی برای ذخیره وجود دارد به ناچار تصمیم میگیرد قرارداد خرید خود را به هر قیمتی شده به فرد دیگری بفروشد.
*در این بازه زمانی باقیمانده تا زمان سررسید اگر فرد نتواند قرارداد را بفروشد مجبور است وارد معامله فیزیکی شود و چون در معامله فیزیکی هم امکان بارگیری نفت را ندارد پس به ناچار معامله برگشت میخورد و باید جریمه بسیار سنگینی بابت آن به تولیدکننده پرداخت کند. در نتیجه فردی که قرارداد خرید را در اختیار دارد محاسبه میکند که مثلا اگر من حتی این قرارداد را به قیمت بشکهای منفی 40 دلار هم بفروشم باز هم نسبت به جریمه برگشت قرارداد ضرر کمتری میکنم در نتیجه در این شرایط قیمت حتی منفی هم خواهد شد. یعنی اتفاقات میافتد که شما مشاهده میکنید به طور ناگهان قیمت نفت آمریکا در آخرین معاملات بازار فیوچر به قیمت 40- معامله شده است.
*در مجموع دینامیک منفی شدن لحظهای قیمت در بازار فیوچر را سه عامل میتواند تغییر دهد: 1- تقاضا برگردد و مصرف شروع شود و از مخازن نفت بردارند. 2- مخازن جدید ایجاد شود و ظرفیتهای ذخیرهسازی جدید ایجاد شود. 3- تولید کننده به این تصمیم برسد که تولید را متوقف کند.
* در بازار فیزیکی تعیین قیمت نفت بدین صورت است که تولیدکننده نفت یک قرارداد بلندمدت با پالایشگاه منعقد میکند. قیمت آن نفت چگونه تعیین می شود؟ قیمت نفت به صورت ماهانه تعیین میشود و تسویه مالی هم به صورت ماهانه است. این یعنی اینکه خریدار نفت باید هر ماه بر اساس یک فرمولی که قیمت نفت براساس آن محاسبه میشود، پول نفتی که از فروشنده تحویل گرفته است را پرداخت کند. فرمول چیست؟ فرمول بدین صورت است که قیمت نفت تحویل داده شده در ماه آوریل برابر است با میانگین وزنی قیمت نفت WTI در بورس در ماه قبلی (مثلا ماه مارس).
*یعنی در ماه مارس هر روز معاملاتی در بازار نفت فیوچر اتفاق میافتد. اگر شما قیمت نفت در هر معامله را در حجم فروش ضرب کنید و در آخر ماه مجموع ارقام به دست آمده را بر کل حجم معامله شده تقسیم کنید میانگین وزنی قیمت نفت در ماه مارس محاسبه میشود که این قیمت همان قیمت نفت در بازار فیزیکی در ماه آوریل است. الان که ما تحلیل کردیم دیدیم که قیمت نفت آمریکا در بازار فیوچر تنها در آخرین معاملات نزدیک به موعد سررسید منفی شده است و قبل از آن نفت با قیمت بین 20 تا 30 دلار به ازای هر بشکه معامله شده است. پس میانگین وزندار قیمت در بازار فیوچر همچنان مثبت خواهد بود و در نتیجه قیمت نفت آمریکا در ماه آوریل هم منفی نخواهد شد و مثبت است.
*در نتیجه در عرضه فیزیکی نفت اولا قیمت اصلا منفی نیست و ثانیا در آینده هم منفی نمیشود. چرا منفی نمی شود؟ به خاطر اینکه تولیدکننده نفت را به قیمت میانگین میفروشد. بنابراین وقتی تصمیم میگیرد که تولید متوقف کند که این قیمت میانگین پایینتر از هزینه تمام شده یک بشکه نفت باشد. بنابراین تصمیمگیری برای تداوم یا توقف تولید بر اساس میانگین قیمت نفت در بازار فیوچر انجام میشود نه براساس قیمت یک لحظه. بدین صورت ریسک تولیدکننده کاهش مییابد چون در بازار فیزیکی این تنش چند ثانیهای قیمت نفت با یک میانگینگیری خنثی میشود.
* در صورتی تولیدکننده تصمیم میگیرد که تولید خود را متوقف کند که میانگین قیمت نفت در بازار فیوچر کمتر از هزینه تولید هر بشکه نفت باشد و این پایین بودن قیمت نفت نیز ناشی از یک اتفاق لحظهای نیست. به طور کلی دینامیک بازار فیزیکی، یک دینامک بلندمدت است و گامهای بزرگتری را در نظر میگیرد. در بازار فیوچرز گامها ثانیهای است ولی در بازار فیزیکی این گامها ماه به ماه است.
*البته امکان منفی شدن قیمت نفت به طور کلی منتفی نیست؛ زیرا تولید نفت از میادین نفتی یک هزینه سرمایهای، یک هزینه عملیاتی و یک ضرر بالقوه ناشی از توقف تولید میادین را شامل میشود. همانطور که میدانید در صورت توقف تولید بخشی از نفتهای موجود در میدان، بسته به ویژگیهای آن میدان دیگر قابل برداشت نخواهد بود. لذا حالتی هم وجود دارد که حتی اگر قیمت نفت پایینتر از هزینه تولید آن بیاید باز هم تولیدکننده تصمیم به تداوم تولید بگیرد زیرا اگر نفت را تولید نکند علاوه بر هزینه عملیاتی باید هزینه سرمایهای و هزینه آسیب رسیدن به میدان نفتی را متحمل شود.
*در این حالت ممکن است به قدری ضرر ناشی از آسیب رساندن به میدان زیاد باشد که حتی تولیدکننده حاضر شود نفت تولیدی را با قیمت منفی نیز به فروش برساند. البته باید توجه داشت که منفی بودن قیمت نفت نیز تنها در یک بازه زمانی کوتاه ممکن است اتفاق بیفتد چون بالاخره این زیان ناشی از فروش نفت به قیمت منفی در یک نقطهای از زیان ناشی از توقف میدان نفتی بیشتر خواهد شد و در نتیجه تولید متوقف میشود.
* مخازن کوشینگ، هم از نقاط مصرف فاصله دارند و هم از نقاط تولید؛ زیرا آمریکا هم زیرساختی برای صادرات نفت ندارد و هم قانون اجازه این کار را نمیدهد. این موضوع باعث میشود که دسترسی خریداران نفت محدود شود و در نتیجه اینقدر در مضیقه قرار بگیرند که حتی در معاملات بازار فیوچر نفت را با قیمت منفی به فروش برسانند. اما چرا در بازار نفت برنت این اتفاق نمیافتد؟ چون محل تحویل نفت برنت وسط دریا در بندر سالوم وو است که این بندر به کشتیها و بازارهای بینالمللی وصل است.
* نفت بازار برنت، همه مخازن ذخیرهسازی سراسر دنیا را در دسترس خودش دارد. اما نفت WTI مجبور است در مخازن ذخیرهسازی خشکی امریکا وارد شود و آمریکا هم زیر ساخت صادرات نفت خام به آن صورت ندارد و هم از نظر قانونی اجازه صادرت نفت به خارج آمریکا را ندارد.
*در نتیجه امکان منفی شدن قیمت نفت برنت در معاملات بازار فیوچر منتفی است. چون گلوگاهی که باعث شد قیمت نفت WTI منفی شود این بود که ذخایر کوشینگ کاملا پر شده بودند و در لحظه سررسید آن کسی که قرارداد خرید در دستش بود، جایی را نداشت که آن نفت را ذخیره کند. نه کشتی میتواند در آمریکا پهلو بگیرد که نفت را در آن بریزد. نه مخزنی وجود دارد. اما برنت این طور نیست، محدودیت قانونی برای صادرات هم ندارد. بنابراین وقتی زمان تسویه سررسید شد، آن خریدار حتی اگر مخزنی هم وجود نداشته باشد میرود نفت را در کشتی میریزد. بعد کشتی میبرد یا هزینه انبارداری می دهد یا در مخزن دیگر آن را خالی میکند. بنابراین تمام مخازن نفتی دنیا در دسترس کسی است که نفت برنت معامله میکند. ولی کسی که نفت WTI را معامله میکند ذخایر کوچکی در دسترس دارد.
جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۷