وحید حاجیپور/ کدام وزیر نفت بهتر است؟ هامانه، نوذری، میرکاظمی، قاسمی و یا زنگنه؛ این مهمترین پرسشی است که مخاطبان صنعت نفت از یکدیگر میپرسند و هر یک با توجه به شاخصها و معیازهای ذهنی خود وزرای نفت طی چند سال اخیر را یا به اوج برده و یا آن را ضعیف ترین وزیر نفت در طول حیات جمهوری اسلامی میدانند.
بیشتر مقایسههایی که میان عملکرد وزرای نفت طی 20 سال اخیر صورت میگیرد چند حلقه مفقوده دارند که کمتر به آن پرداخته میشود. بی تردید قضاوت درباره اینکه چه وزیری بهترین وزیر نفت کشور بوده است نیازمند اطلاعات دقیق از عملکرد هریک از آنهاست که اغلب مخاطبان با مدنظر قراردادن یک یا چند مورد، گزینه خود را انتخاب میکنند در حالی که برای در مقایسهها، عوامل مهمی مدنظر قرار نمیگیرد که در ادامه سعی میشود برخی از این شاخصهای مهم را مدنظر قرار داد.
1 – مدت وزارت: قطعا مقایسه وزیری با دو سال سابقه کار با وزیری که 12 سال سابقه وزارت دارد نمیتواند چندان منطقی باشد. شاید گفته شود حضور دو ساله برخی از وزرا و خرابکاری آنها نشان دهنده نوع مدیریت وی باشد که در این صورت باید عنوان داشت این مدل قضاوت، مبتنی بر یک احتمال است هرچند که ممکن است به حقیقت نزدیک باشد اما قطعا مدت وزارت نقش تعیین کنندهای دارد. اینکه یک وزیر نفت بتواند 12 سال وزارت کند با وزیری که وزارتش به 2 سال نرسیده است قابل قیاس نیست و هر یک با توجه به مدت زمان وزارت خود باید پاسخگو باشند.
2 – نوع ارتباط با رئیس جمهور و وسعت اختیارات: فعالیت دولتهای نهم و دهم بخوبی از اهمیت این شاخص پرده برداشت که رابطه صمیمانه در بستری پر از اعتماد تا چه اندازه میتواند در روند کاری یک وزیر تاثیر گذار باشد. در دولتی که رئیس آن، روی تغییر مدیرکلهای زیر مجموعه وزارت نفت هم تصمیم گیری میکند با رئیس جمهوری که با اعتماد کامل به وزیر خود، اختیارات وسیعی را به او میدهد روند کار بسیار متفاوت است. شاید بخاطر داشته باشید در دولت گذشته برای تغییرات جزئی در صنعت نفت هم از دفتر رئیس جمهور وقت تصمیم گیری میشد و وزرای نفت تقریبا در انتخاب معاونین خود نقش چندانی نداشتند. این در حالی است که در دولت اصلاحات اختیارات بسیاری به وزیر نفت داده شد و جز موارد جزئی رئیس جمهور در کار نفت دخالت نکرد که این مدل «باز» هم چندان منتج به تامین منافع کشور نیست. مصداق این موضوع هم قرارداد کرسنت است که رئیس جمهور وقت چنان عرصه را برای وزیر خود باز گذاشت که غائله کرسنت به پا شد.
3 – شرایط بین المللی و تحریم: در محیطی که فضای بین المللی با کشور باشد یا علیه ایران، کار کردن هم میتواند ساده باشد و یا سخت و غیر ممکن. زمانی که همه چیز در ثبات باشد شرکتهای خارجی همکاریهای خود را با ایران آغاز کرده و ادامه میدهند ولی وقتی شرایط بین المللی علیه ایران باشد، هیچ وزیری نمیتواند به مانند شرایط سفید برنامههای خود را پیاده کند. به عنوان مثال عملکرد وزیری که 8 سال بدون سد تحریم، به توسعه صنعت نفت میپردازد عملکردی بسیار متفاوت تر از وزیری دارد که در شرایط تحریم و در 2 سال باید نفت را هدایت کرده و حتی با فروش نفت خود مشکل اساسی دارد. تصمیم گیری در شرایط دوم بسیار سخت تر و دارای ریسک بیشتری است که به هیچ عنوان قابل مقایسه با یکدیگر نیستند.
4 – شرایط سیاسی کشور: وزارت نفت به دلیل جایگاه بی بدیل خود در اقتصاد ایران، همواره در تیررس چالشهای بزرگی در فضای سیاسی کشور بوده است و گروهها و شحصیتهای سیاسی با حساسیت تحولات آن را پیگیری میکنند. از این منظر هرگاه وزیری که توانسته باشد با ارکان نظام و دو قوه دیگر ارتباط مثبت تری داشته باشد در پیاده سازی امور خود موفق تر بوده است. اینکه شرایط سیاسی درگیر بلوشوی غیرقابل تحملی باشد همچون مانعی است که دونده را از نفس میاندازد.
این موارد ارتباط خاصی به شخصیت وزرا ندارد و این دولت و رئیس آن است که تعیین میکند که یک وزیر میتواند چه عملکردی داشته باشد. با این توضیحات کوتاه باید پذیرفت که اصول مقایسهها درباره اینکه چه شخصی بهترین وزیر نفت ایران بوده است باید عوامل مختلفی را مدنظر قرار دهد. خاطرات از وزیر 12 ساله با وزیر 2 ساله بی شک متفاوت است و چه بسا اگر چنین فرصتی با اختیارات وسیع و در شرایط عادی به وزیر دیگری تعلق میگرفت شاید خروجی فعالیتهایش بهتر یا بدتر با سایر گزینهها بود.
سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۷