ميزنفت/ پس از گزارش سوم
ميزنفت درباره رابطه آمریکا و نفت عراف گزارش چهارم مربوط به روزهایی است که پس از حمله نظامی آمریکا به عراق، تغییراتی در وزارت نفت عراق شکل میگیرد که در نهایت منجر به برکناری افرادی میشود که مخالف برنامههای آمریکا بودند.
***
در ساعت 10 صبح 19 مارس 2003 نیروهای ویژه ایالات متحده وارد عراق شدند. تهاجم نظامی آغاز شده بود. گرچه نیروهای ایالات متحده در طول مسیر خود بطرف بغداد با مقاومتهای مردم محلی، که عمدتاً جنبه روحی و روانی داشت و به خصوص در ناصریه روبه رو شدند، نیروهای زرهی آمریکا به سرعت به پیشروی خود ادامه داده و نیروهای عراقی را مغلوب کردند و در 24 مارس 2003 به 60 مایلی پایتخت رسیدند.
پس از آن بنظر میرسید نیروهای عراق یکباره محو شدهاند و در تاریخ 9 آوریل نیروهای ایالات متحده بطرف مرکز پایتخت پیشروی کردند. همزمان، نیروهای کرد عراقی با حمایت و پشتیبانی نیروهای ویژه ایالات متحده، کنترل شهرهای شمالی کرکوک و موصل را به دست گرفتند. در عین حال نیروهای ائتلاف، که نگران خرابکاریهای دشمن در میادین نفتی بودند، کنترل میادین نفتی عراق را هدف اصلی خود قرار دادند، اما به هرحال تنها 7 چاه از 1500 چاه به آتش کشیده شده بود که در 14 آوریل، حریق آخرین چاه به آتش کشیده هم اطفا شد.
دو هفته بعد، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که تمام نیروهای ایالات متحده مستقر در عربستان سعودی، تا پایان تابستان از آن کشور خارج خواهند شد؛ زیر سرنگونی رژیم صدام حسین به-معنی عدم ضرورت اولیه استقرار نیروهای ایالات متحده در عربستان سعودی است. روزنامه فایننشال تایمز در آن موقع نوشت: «این حرکت نشاندهنده کاهش اتکای ایالات متحره به عربستان سعودی است، آن هم در زمانی که عراق دومین منبع بزرگ ذخایر نفتی جهان تحت کنترل آمریکاست.» نظر فرانسیس-بروک مشاور نفتی آمریکا و از دوستان قدیمی احمدچلبی رهبر کنگره ملی عراق، هم دقیقاَ همین بود. او گفت: ما اکنون متحد جدیدی در خاورمیانه داریم- رژیمی که مادیگرا، مدرن و طرفدار بازار آزاد است. اکنون زمان آن فرا رسیده که عراق جایگزین عربستان سعودی شود.
در اول ماه مه 2003 جرج دبلیوبوش، بر عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن، پایان مخاصمات را در عراق اعلام کرد. بطور کلی بین 3900 تا 6400 نفر از سربازان عراقی کشته شده بین 7800 تا 9600 غیرنظامی عراقی جان خود را در عملیات و بمباران گسترده از دست دادند و در مقابل فقط 114 سرباز آمریکایی در جریان عملیات و 22 نفر در حوادث متفرقه کشته شدند.
همزمان و در شرایطی که عملیات نظامی ادامه داشت، وزارت امورخارجه دو جلسه ترتیب داد تا در مورد آینده نفت عراق تصمیم گیری شود. یکبار دیگر بر این موضوع تأکید شد که «شرکتهای نفتی سریعاً فعالیتهای خود را در عراق آغاز کنند و یک قرارداد عمومی بسته شود که به موجب آن موافقتنامههای تولید مشارکتی، زمینه را برای تحقق خصوصی سازی صنعت نفت فراهم سازند».
به علاوه دولت آمریکا فیلیپ کارول ، یکی از مردان فنی تگزاس که قبلاً سرپرست عملیات شرکت نفت شل آمریکا بود، را به عنوان سرپرست امور نفتی (و یا به تعبیر آمریکاییها سزار نفتی) منصوب کرد تا کار هدایت فعالیتهای کارشناسان نفتی را صعنت نفت عراق را اداره میکردند، به عهده گیرد. انتظار میرفت فتح چلبی یکی از این کارشناسان باشد، اما ظاهراً خود وی تشخیص داده بود که هنوز زمان برای بازگشت او مناسب نیست.
اما در 26 آوریل 2003 محمدعلی زینی، همکار چلبی وارد بغداد شد و با اشتیاق و انگیزه فراوانی که در او وجود داشت انتظار میرفت نقش مهمی در بازسازی صنعت نفت عراق ایفا کند. در اوایل کار، نشانهها و شرایط امیدوارکنندهای وجود داشت. گرچه تولید نفت روزانه به 800 هزار بشکه کاهش یافته و اغتشاشات و غارتهای متعاقب سقوط رژیم عراق باعث ویرانی بسیاری از دستگاههای دولتی شده بود اما وزارت نفت، که تانکهای ارتش آمریکا در این موقع آن را محاصره کرده و محافظت میکردند دست نخورده باقی مانده بود و در سومین هفته ماه آوریل 2003، کارمندان وزارت نفت به تدریج به سرکار خود بازگشتند.
یکی از این کارمندان سامر غدبان بود، او قبلاً از مسؤولین عالیرتبه شرکت نفت جنوب عراق بهشمار می-رفت و در 4 مه 2003 از جانب دفتر بازسازی و کمکهای انسانی، که تحت کنترل آمریکاییها بود، به سمت سرپرستی گروه مدیران صنعت نفت عراق منصوب شد. اولین کاری که غدبان علاقه داشت سریعاً انجام شود تلاش برای بازگرداندن تولید نفت به سطح قبل از شروع جنگ بود. غدبان در یک جلسه فوق-العاده در «مجمع اقتصاد جهانی» در ماه ژوئن اعلام کرد: «ما باید به مسائل فوری بپردازیم». او سریعاً برای حل اختلافات مربوط به قراردادهای نفتی که قبل از جنگ با شرکتهای چینی و روسی امضاء شده بود دست به کار گیرد و آنها را یا فسخ کرد و یا اجرای این قراردادها را متوقف ساخت.
اما غدبان در مورد خصوصی کردن شرکت دولتی نفت عراق مردد بود. او میگفت: «خصوصی سازی هیچ زنگی را در عراق به صدا درنمیآورد. اقتصاد و معاش مردم عراق حول محور صنعت نفت میچرخد. نه تنها زمان، هنوز برای خصوصی سازی مناسب نیست بلکه غیرقابل قبول هم است».
غدبان در این جلسه، هنگامی که یکی از شرکت کنندگان از او سؤال کرد که آیا جنگ در عراق «به خاطر نفت» است عکس العمل نشان داد و تذکر داد: «این موضوع مشکلی است، و با آنکه این جنگ کاملاً به خاطر نفت نبوده است... مع هذا نمیتوانم بگویم نفت در آن دخالتی نداشته است».
محمدعلی زینی هم بهزودی از تحولاتی که در سرزمین و کشورش تکوین پیدا کرد به دور نگاه داشته شد. علیرغم علاقه شدیدش به کمک به کشورش جهت التیام بخشیدن به آلام و دردهای مردم عراق در نتیجه حکومت وحشت و ترور صدام حسین، ولی خیلی زود کنار رفت. او میگفت: «هنگامی که ما را به-تازگی استخدام کرده بودند به ما گفته میشد که از ما به عنوان مشاور جهت بازسازی و به کاراندازی وزارتخانهها استفاده خواهد شد و ما بر بازسازی زیربنای آسیب دیده کشور نظارت خواهیم کرد».
اما هنگامی که زینی وارد بغداد شد، خیلی زود متوجه شد که علیرغم تخصص و تجربیات حرفهایاش، نمیتواند نقشی را که مورد نظرش بود در کشور خود داشته باشد. او اضافه میکرد: «از قبل، یک گروه آمریکایی در وزارت نفت عراق مستقر شده، ... مشغول به تجدید ساختار وزارت نفت شده بودند. وزارت دفاع آمریکا خو، کار ترمیم زیربنای آسیب دیده از جنگ را به عهده گرفته بود». زینی خیلی زود دریافت که هیچگونه اختیار و نفوذی ندارد؛ بدین معنی که او فقط نقش یک واسطه و پیام رسان را بازی کرده که دستورات آمریکاییها را دریافت و به وزارت نفت ابلاغ کرده است.
او هم خیلی زود به نیات و انگیزههای آمریکاییها مشکوک شد. گرچه هنوز باورنداشت که آمریکا میخواهد به طور دائم کنترل صنعت نفت عراق را دست داشته باشد و امیدوار بود که بالاخره وزارت نفت عراق این کار و مسؤولیت (کنترل نفت) را در دست خواهد گرفت، اما در عین حال به آمریکاییها سوءظن پیدا کرده بود که «میخواهند درهای منطقه نفتخیز عراق را به عنوان یک منبع مطمئن انرژی به روی جهان بسته، و نیز البته به روی خود باز کنند». تا آنجا که مربوط به خصوصی سازی صنعت نفت میشد، زینی چنین فکر میکرد، که «خصوصی سازی فقط محدود به عملیات پایین دستی نظیر ساختن و احداث پالایشگاه و غیره خواهد شد». سرانجام زینی از اینکه نقش زیردست و فرمانبردار را که برای او تعیین و تعریف شده بود داشته باشد ناراحت و ناراضی و از بالاگرفتن تشنج و ناامنی در کشور نگران شد و در 4 سپتامبر 2003 استعفا داد و به انگلستان بازگشت.