ميزنفت/ متن زیر توسط یکی از مخاطبان
ميزنفت نوشته و ارسال شده است که بدون تغییر خاصی منتشر می شود.
علم بهتر است یا ثروت(رابطه)؟!
دوستان و عزیزان سلام، لطفاً در صورت امکان 5 دقیقه از وقت گرانبهایتان را برای خواندن این نوشتار بگذارید بلکه همدردی شما مرهمی باشد بر این زخم کاری که تا اعماق وجودمان را فرا گرفته. ابتدا باید عرض کنم که این
"هرگز یک نوشتار سیاسی نیست" و تنها بخشی از دردنامه یک به اصطلاح نخبه است!
البته نخبه ای که تنها طبق قوانین کشورمان این عنوان را یدک می کشد و در عمل و حتی در گفتار برخی مسئولین بیسوادی بیش نیست.
می خواهم به استحضارتان برسانم که من یک نخبه بیسوادم و از این پس به جوانترهایی که از من به عنوان یک رتبه تک رقمی کنکور سراسری می پرسند علم بهتر است یا ثروت خواهم گفت اگر قصد ادامه تحصیل و زندگی در ایران را دارید قطعاً و بدون شک ثروت، حال از هر راهی که خود می دانید ولی اگر قصد مهاجرت دارید "علم"، چرا که در آنجا چنان عزت و اعتباری به علمت می نهند که با هیچ پولی قابل خریدن نیست ولی
شوربختانه در اینجا قضیه کاملاً برعکس است و گویا برای رسیدن به حقوق قانونی ات نیز داشتن پول بیشتر و صد البته روابط قویتر بسیار کارامدتر از کسب علم و تحصیل است که باز هم نمی دانم بگویم خوشبختانه یا بدبختانه من و تعداد زیادی از دوستانم در دانشگاه صنعت نفت از آن بی بهره بوده و هستیم.
آری در ایران تا زمانی که هستند کسانی که با رابطه و با دور زدن همه ضابطه ها به بالاترین مقام ها می رسند، تا زمانی که قانون صریح کشور را نادیده می گیرند و تنها بر اساس سلایق شخصی خود اعمال نظر می کنند و نه کاری به این آیه قرآن دارند که می فرماید "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود (
ای کسانی که ایمان آورده اید به قراردادها(ی خود) وفا کنید)" و نه کاری به این فرمایش مقام معظم رهبری دارند که
"خلف وعده با مردم نکنید، آنچه وعده میدهید اصرار بر انجامش داشته باشید و خود را گردنگیر آن بدانید" و تنها در ظاهر به عزاداری برای امام حسین (ع) می پردازند حال آنکه خود در حال ارتکاب ظلمی شدید در حق عده ای جوان بیگناه هستند که با رفتار هیچ مومن واقعی سازگار نیست و تا زمانی که با ... تمام من نخبه
(هرچند بدون ادعای برتری) را که در آزمون سراسریشان رتبه تک رقمی می آورم، فاقد حداقل سواد می خوانند و فارغ از هر جهت گیری سیاسی افراد دیگر با رشته های غیر مرتبط را یک شبه به بالاترین پستها در وزارت نفت می رسانند.
تا زمانی که زندگی من و دوستانم را که اصلاً با هدف ورود به صنعت نفت و با برنامه ریزی نیروی انسانی آن و مطابق با قوانین این صنعت و توسط نیروهای همین صنعت آموزش دیده ایم و با وعده های آنها قید حضور در دانشگاه های تهران با شرایط و امکانات به مراتب بالاتر را زده ایم، با بی رحمی تمام به بازی می گیرند و وقعی به تلف شدن عمر گذشته و آینده مان نمی گذارند، ارزشی برای علم متصور نیست!
گویی که قوانین صرفاً تزئینی هستند و قائم به شخص!! این را منی می گویم که چند سال از بهترین سالهای عمرم را صرف تحصیل علم ولو در سخت ترین شرایط کردم و اکنون به این نتیجه رسیده ام که ای کاش و ای کاش و باز هم ای کاش زمان دکمه برگشت داشت تا در زمان ورود به دانشگاه خام آن تبلیغات و وعده های وزارت نفت در تلویزیون، در دفترچه کنکور سراسری و در سایت وزارت نفت نمی شدم بلکه شاید من و امثال منی که هیچ بویی از پارتی در تمام عمرمان نبرده بودیم در مسیری دیگر قرار می گرفتیم و به این حال کنونی که جز افسردگی و یاس و فشارهای شدید روحی عایدی دیگری برایمان ندارد،نمی رسیدیم.
دکتر محسن رنانی (اقتصاددان) در قسمتی از مقاله اخیرشان به نقل از دکتر موسی صالحی(متخصص تغذیه) گفته بودند که "ما همان بلایی که بر سر نخبه هایمان می آوریم و آنان را به پخمه تبدیل می کنیم، همان بلا را بر سر گندم می آوریم و این آقای گندم نخبه را به یک موجود پخمه (گندم بدون سبوس یا همان نشاسته) تبدیل می کنیم".
من احساس میکنم این الگوی نخبه سوزی و پخمه سازی برای ما در حال اجراست البته به هم دانشگاهی هایم جسارت نمی کنم و خودم را عرض می کنم، می دانید چگونه؟ به راحتی هرچه تمامتر وزارت نفت بنده را با رتبه تک رقمی کنکور سراسری با وعده هایی اغوا کننده جذب و در رشته ای خاص و صرفاً کاربردی در صنعت نفت آموزش می دهد و برایم هزینه می کند و چند سال بعد که او باید میوه این سرمایه گذاری را بچیند و من نیز به وعده های داده شده برسم با تصمیمی خلق الساعه و یک شبه، یک بازی برد- برد را به یک بازی سراسر باخت تبدیل می کند، چگونه؟
از یک سو من که می توانستم در قسمتی دیگر از کشور مفید باشم را به یک مهره سوخته و "متخصص بلا استفاده در سایر بخش های جامعه" تبدیل می کند و از سوی دیگر هزینه های انجام شده اش برای من، تفاوتی با سوزاندن اسکناس هایی از بیت المال و بودجه دولتی برای ذوب کردن یخ های قطب ندارد!!
آری در ایران تا زمانی که رابطه بر ضابطه ارجحیت دارد علم بی ارزش ترین چیز موجود است ولی مسببین این کار بدانند که با این کارشان و نابود کردن اعتماد جوانان، متاسفانه کشور را به مرز نابودی می کشانند و نیز بدانند دنیا دار مکافات است و از این پس خود دانند و خدای ارحم الراحمین که بعید می دانم از این حق الناس بگذرد. آری پروژه نخبه کشی 20 ماهی است که در وزارت نفت کلید خورده و کسی متوجه نیست و اینجا در وزارت نفت شخصاً آن را با گوشت و پوست و استخوانم لمس کرده ام و من اکنون تبدیل شده ام به "یک متخصص بلااستفاده در سایر بخش های جامعه"!!!
و البته دیگر دوستان من که بسیار نخبه تر از من هستند یا درحال مهاجرتند یا در کنج عزلت، افسرده و خانه نشین!! حال تنها سوالی که دارم نه از بُعد تخریب و یا زیر سوال بردن توانمندی های شخص وزیر بلکه صرفاً از باب مقایسه و بلکه رفع سردرگمی خود می خواهم از جناب وزیر بپرسم چگونه است که جنابعالی با مدرک مهندسی عمران به راس وزارت نفت می رسید و کسی از شما بازخواست نمی کند که آیا حداقل سواد در زمینه نفت را دارید یا نه (هرچند شاید داشته باشید و ما منکر آن نمی شویم) ولی ما که از ابتدا "
طبق قانون" و با برنامه ریزی این وزارتخانه برای تربیت نیروی متخصص پا به این عرصه گذاشته ایم و رتبه های تک رقمی کنکور سراسری را آورده ایم و در نهایت نیز با معدل های عالی در چارچوب قوانین گروه الف قرار گرفته ایم، توسط شما تحقیر و به نداشتن حداقل سواد متهم می شویم (که البته امیدوارم این تنها یک مشاوره اشتباه از سوی مشاورانتان باشد نه نظر شخصی تان).
آقای وزیر زندگی ما و خانواده هایمان بازیچه دست شما نیست نمی دانم شاید ما را هم چون خود سیاسی پنداشته اید و با خود گفته اید با یک بده بستان فراموش می کنند ولی ما هرگز تاب این ظلم را نداریم و تنها داراییمان بعد از خدا و خانواده، همین اندک سواد است و بس. مگر غیر از این است که مولایمان حضرت علی (ع) فرموده اند "آنچه که برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند"!!
پس لطفاً شما وزیر محترم و مسئولین محترم دخیل در این تصمیمات یک شبه و خلق الساعه و همه آنهایی که از ترس از دست دادن صندلیهایتان یا شوق بدست آوردن آنها در آینده، در برابر این ظلم سکوت پیشه کرده اید، فقط لحظه ای خود یا فرزندتان را به جای ما بگذارید و اگر رفتار خود را انسانی یافتید ما دیگر در این دنیا مزاحمتان نمی شویم. "
در پایان باید بگویم که ما صرفاً به دنبال حق کاملاً قانونی و شرعی خود هستیم و تا پای جان از حق خود کوتاه نخواهیم آمد".
عذر خواهی می کنم و بیش از این مصدع وقت گرانبهایتان نمی شوم چرا که اکنون در آستانه 30 سالگی با از دست رفتن عمرم به بطالت، ارزش ثانیه ها را بیش از هرچیزی در زندگی درک میکنم و حتی این جمله را که وقت طلاست غلطی مصطلح می دانم چرا که دارای ارزشی به مراتب فراتر از آن است.