وحید حاجی پور| تصمیمگیری؛ این مشکل بزرگ صنعت نفت طی 5 سال گذشته بوده است و رسماً و عملاً، هیچ تصمیم بزرگی در صنعت نفت اتخاذ نشده است که دلایل خاص خود را هم دارد. مهمترین عامل در بروز چنین شرایطی، تمرکز شدید تصمیمگیری در وزارت نفت است و وزیر نفت بهعنوان عالیترین مقام این صنعت، بهطوری برنامهریزی کرده است که باید همهچیز را در اختیار خود داشته باشد.
تقریباً هیچ تصمیمی بدون اذن زنگنه گرفته نمیشود، همهچیز باید در کارتابلهای آقای وزیر وجود داشته باشد که اگر نباشد، محکوم به فناست. مدیران صنعت نفت هم بهخوبی از این موضوع آگاه هستند و در سازمان متمرکز نفت، چارهای جز گذر ایام و کارهای روتین ندارند البته که برخی دیگر از مدیران صنعت نفت، ترجیحشان آن است که خود را وارد فضایی نکنند که در دوران پسازنگنه، دچار مشکلات ریزودرشت شوند.
مسئله پروندهسازیها یک رسم رایج بوده و اصولاً پس از پایان دولتها، تیم مستقر برای تیم از اسب افتاده، فارغ از هر پیشینهای شروع به پروندهسازی میکنند. مصداقهای بسیاری دراینباره وجود دارد و متأسفانه، شعار جایگزین شدن ژنرالها بهجای گروهبانها بهانهای شد برای تار و مار کردن مدیران صنعت نفت تا افرادی لقب ژنرال بگیرند که سوابقشان روشن و عملکردشان مشخص است.
به معنای دیگر، بهجز تمرکز شدید تصمیمگیری در لایههای بالای صنعت نفت، پروندهسازی برای مدیران و عدم تمایل مدیران فعلی برای پیشبرد امور، سه عامل اساسی در حاصل شدن وضعیتی است که اعتراض همه را برانگیخته است.
یک بام و دوهوای سیاستهای اجرایی وزارت نفت هم مزید بر علت شده است تا کسی ندادند این وزارتخانه واقعاً به دنبال چیست؟ این شرایط نفس نفت را گرفته است و کسی هم به دنبال مرتبسازی آن نیست زیرا نه عزمی برایش وجود دارد و نه با اصلاحات خیلی ساده همراهی میشود. شوربختانه مدیران بسیار ضعیف هم به کار گمارده شدند که مطلوب وزیر هستند، مدیرانی که از مدیریت باید یک خصیصه مهم داشته باشند و آنهم کنار آمدن با واژه «چشم قربان» است.
اگر مدیری روبروی نظر وزیر نفت بایستد بهسرعت برکنار که هیچ، از صحنه نفت پاک میشود٬ نمونه ساده آن محمود زیرکیان زاده بود، مدیرعامل سابق فلات قاره که به تصمیم زنگنه درباره پروژه NGL خارک انتقاد کرد و مورد غضب قرار گرفت؛ در راه وزارتخانه به شرکت، خبر برکناریاش را دریافت کرد. این نخستین برخورد وزیر نفت در سال 92 بود که پیام روشنی برای تیم مدیریتی قدیم و جدید داشت. همه آنها پی بردند که برای ماندن باید مطیع باشند و نباید سختی برخلاف منویات آقای وزیر بگویند که اگر اینگونه شود، باید نفت را ترک کنند.
مشخص و مبرهن است که در چنین شرایطی، مدیران فنی و متخصص کنار گذاشته میشوند و افرادی به روی کار میآیند که راهشان، از دفاتر «مشاوران» میگذرد و با «کار سازی» ها برای «کارچاقکنها»، استمرار مدیریت خود را طلب میکنند. یک رسانه هم برای خود دستوپا میکنند تا برایشان بسراید هر دروغ و بزرگنمایی که نیازشان است.
امروز صنعت نفت دچار یک پدیده نادر است، نه بدنه کارشناسی فرصت اظهارنظر دارد، نه مدیران استخواندار نفت بر مسند امور مهم هستند و نه زمینهای برای «کار» وجود دارد؛ گویی عدهای با این تصور که تا سال 1400 بر سر سفره نفت هستند، در حال «کندن» از نفت هستند و در این میان، پیکر نیمه زنده صنعت نفت بهسختی در حیات است.
کافی است سری به برخی شرکتهای خصوصی ایرانی و خارجی بزنیم، ببینیم چه افرادی در پشت پرده آنها حضور دارند و بابت نهایی کردن اجاره یک دکل حفاری، وصول مطالبات، تأمین شناور، سپردن خدمات حفاری و ... پورسانت میگیرند.
هیچ تصمیمی گرفته نمیشود چون مدیران قدکوتاه، نه توانش را دارند و نه جسارتش را؛ همه راهها به «شبه نفتیها» ختم میشود و در این وانفسای بینظیر، گودالی در حال حفر است که چند سال دیگر کشور را در اعماق خود گرفتار میکند.
مقصر اول و آخر هم وزیر نفت است؛ چراییاش را بعداً تشریح خواهیم کرد.
دوشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۷