صادرات گاز روسیه به اروپا از دوران شوروی آغاز شد اما با فروپاشی شوروی و خصوصا جدا شدن کشور اوکراین، مشکلاتی پیدا شد. مهمترین خطوطلوله صادراتی گاز روسیه به اروپا از اوکراین عبور میکرد و اختلافات گازی و غیرگازی روسیه و اوکراین در دوران بعد از فروپاشی، موجب شد که جریان گاز صادراتی روسیه یه اروپا سه بار در سالهای 2006،2008 و 2009، آنهم در فصل سرما قطع شود. بدنبال این مشکلات، اروپائیهای نیازمند انرژی، تنوع بخشی به مبادی و مسیرهای تامین گاز را در دستور کار راهبردی خود قرار دادند. این راهبرد اروپا برای روسها که حدود 40 درصد از کل گاز وارداتی اروپا را تامین میکنند و بزرگترین سهم را از این نظر دارند، نگران کننده بود. روسها از سوئی تلاش کردند که جلوی مبادی گاز رقیب را سد کنند و از سوی دیگر تلاش داشته و دارند که مسیرهای انتقال گاز خود به اروپا را متنوع کنند و نیز یکپارچگی اروپا در مواجهه با خود را بشکنند.
از نظر مبادی تامین گاز رقیب، تحولات موسوم به بهارعربی خصوصا در شمال افریقا که موجب نا امنی این منطقه و محدود شدن سرمایهگزاری در آنجا شده است، نامشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر که مانع تحقق خطلوله ترانس کاسپین برای انتقال گاز ترکمنستان به اروپا شده است و تحریمهای ناعادلانه بر علیه ایران و امتیازگیریهای روسیه برای همکاری با برجام، هر یک به نوعی به نفع روسیه بوده است و سه جایگزین بالقوه گاز روسیه در اروپا را متوقف کرده است.
از نظر مسیرها، روسها دو مسیر خط لوله جدید جایگزین را تحت عنوان "جریانشمالی" و "جریانجنوبی"، پیگرفتند. خطلوله جریان شمالی در بستر دریا از مسیر خلیج فنلاند و دریای بالتیک به طول بیش از 1200 کیلومتر و با ظرفیت انتقال 55 میلیارد مترمکعب در سال با همکاری روسیه و اروپا احداث شد و در سال 2012 به بهرهبرداری رسید. و قرار است با احداث یک یا دو خطلوله دیگر درکنار آن، این ظرفیت تا سال 2019 به حدود دو برابر افزایش یابد. در کنار آن روسها مذاکرات خود را برای احداث خطلوله جریانجنوبی که قرارد بود با گذر از دریایسیاه وارد بلغارستان شود و گاز اروپای شرقی را تامین کند را پیگرفتند، اما در سال 2014 بدنبال وقوع بحران "کریمه" فیمابین روسیه و اوکراین، اتحادیه اروپا و بلغارستان این مذاکرات را متوقف کردند و موضوع این خطلوله منتفی شد. خطلوله جریانجنوبی به نوعی رقیب و یا جایگزین طرح خطلوله "ناباکو" بود. طرح خطلوله ناباکو قبلا توسط اروپائیها به عنوان جایگزینی برای گاز روسیه ارائه شده بود و ایران نیز یکی از پتانسیلهای تامین آن شناخته میشد.
بدنبال منتفی شدن جریانجنوبی و در جریان سفر ولادیمیرپوتین به ترکیه در دسامبر 2014، پیشنهاد خطلوله جریانترکی ارائه شد و مورد علاقه دو طرف قرار گرفت. کشور ترکیه در حالی که خود فاقد ذخائر گاز و وارد کننده آن است، سالهاست که با استفاده ژئوپلتیکی از موقعیت جغرافیائی خود، راهبرد تبدیل شدن به یک مرکز یا کانون (HUB) گازی را در دستور کار خود قرار داده است.
بدنبال تدوین این راهبرد، دولت ترکیه آمادگی داشته است که از هر مبدائی گاز وارد کند و خود به یک صادرکننده (مجدد) گاز به اروپا تبدیل شود ترکها علاوهبر واردات گاز از طریق خطلوله از روسیه و آذربایجان و ایران، حتی در بنادر مدیترانهای خود گاز ر بصورت LNG وارد میکنند. همکنون حدود 60 درصد از گاز مورد نیاز ترکیه از روسیه وارد میشود. گاز وارداتی از روسیه عمدتا از طریق خطلوله موسوم به "جریان آبی"(Blue Stream) که از بستر دریای سیاه عبور میکند و در سال 2005 میلادی به بهرهبرداری رسیده است، منتقل میشود.
با این اوصاف اگر به راهبرد روسیه برای حفظ بازار اروپا و راهبرد ترکیه برای تبدیل شدن به کانون انتقال گاز به اروپا توجه شود، روشن میشود که مسیر خطلوله جریانترکی این دو راهبرد را بهم پیوند زده است و قطعا ترکها از منتفی شدن مسیر جریانجنوبی خشنود هستند. به هر حال بدنبال تشنج در روابط روسیه و ترکیه که در نوامبر سال 2015 با شلیک نظامیان ترکیه به هواپیمای نظامی روسی در مرز سوریه و سقوط هواپیمای روسی رخ داد، مذاکرات مربوط به خط لوله جریان ترکی نیز تعلیق شد ولی با عذرخواهی اردوغان از روسیه و سفر وی به مسکو در اواخر ماه جولای 2016 مجددا این پروژه بر روی میز مذاکرات دو کشور بازگشت. حدود 1000 کیلومتر از این خطلوله در بستر دریا خواهد بود و برای انتقال سالانه 63 میلیارد مترمکعب گاز طراحی شده است.
خط لوله جریان ترکی از خاک روسیه وارد دریای سیاه خواهد شد و در شبه جزیره بالکان در بخش اروپائی ترکیه، وارد خاک این کشور خواهد شد و از آنجا گاز را به کشور یونان منتقل خواهد کرد. هر دو کشور تجربه همکاری گازی و احداث و مدیریت خطلوله دریائی در بستر دریای سیاه را دارند که کار را سهل تر خواهد کرد.
جالب است که ترکیه همزمان روابطش با رژیم اشغالگر قدس را نیز که به تیرهگی گرائیده بود، تلطیف نموده است. رژیم مذکور نیز در حال توسعه دادن چند میدان گازی و خصوصا میدان گازی موسوم به لویاتان است و در صورت موفقیت، در آینده به صادرکننده گاز تبدیل خواهد شد، ترکیه علاقمند است که گاز این کشور را نیز انتقال دهد و قبلا مذاکراتی در این زمینه انجام شده است.
بنظر میرسد که ترکیه به دنبال تحولات موسوم به بهارعربی، ابتدا اغوا شد و احیای امپراطوری عثمانی را در سر میپروراند و بعضی منافع اقتصادی را قربانی توسعهطلبی سیاسی نمود، اما در ماههای اخیر تا حدودی به واقعیت برگشته است.
چنانچه ذکر شد به نظر میرسد که هر دو کشور ترکیه و روسیه به اندازه کافی به احداث این خط لوله علاقمند هستند اما قطعا این مساله مورد علاقه کشور ایالاتمتحده امریکا نیست. ایالاتمتحده از دیرباز مخالف وابستگی اروپا به گاز روسیه بوده است . اصولا ترجیح امریکائیها همواره این بوده است که گاز مورد نیاز اروپا بصورت LNG (گازطبیعی مایع شده)، از طریق دریا و آبراههائی که تحت کنترل ایالاتمتحده است، تامین شود. خصوصا این که ایالاتمتحده با توسعه منابع گاز شیلی در حال تبدیل شدن به یک صادرکننده گازطبیعی
بصورت LNG میباشد که از همین سال جاری میلادی آغاز شده است. نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه نیز مورد علاقه امریکائیها نخواهد بود بنابراین، خصوصا باید دید که روند تحولات سوریه چگونه پیش خواهد رفت، آنچه در وضعیت و شرایط بسیار پیچیده شده سوریه میگذرد هنوز پتانسیل این را دارد که مواضع و موقعیت کشور ترکیه را یکبار دیگر تغییردهد.
خبر بازگشت موضوع خطلوله جریان ترکی بر روی میز روابط ترکیه و روسیه برای جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، عراق و دیگر رقبای بالقوه روسیه در تامین گاز اروپا نیز چندان خبر خوشایندی نیست، به هر حال بازار گاز اروپا بازار مهم و معتبر و منظمی است که مزایای ورود به آن تنها به منافع اقتصادی محدود نمیشود. باید دید که آیا بستر تاریک یک دریای پرتلاطم، تاب تحمل این لوله را خواهد داشت یا نه!