به گزارش «
ميزنفت»، سالهاست که مسئولان ارشد اقتصادی کشور تلاش دارند بخش خصوصی را بصورت فعالتری وارد عرصه سرمایهگذاری در صنعت و بهخصوص صنعت نفت کنند اما رعایت نکردن برخی اصول توسط این مسئولین و عدم جلب اعتماد بخش خصوصی موجب شده است که سرمایهگذاران خصوصی ریسک بالای ورود به این صنایع بزرگ را نپذیرند.
طرح پالایشگاههای کوچک که در سال ۹۱ توسط شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران تا مرحله واگذاری به سرمایهگذار هم پیش رفت اما نهایتا به مرحله اجرایی نرسید، یکی از مصادیق این موضوع است.
به همین دلیل هرچند کلیت «طرح پالایشی سیراف» را باید به فال نیک گرفت و اقدام مثبت وزارت نفت را باید ستود اما به نظر میرسد بهتر است این وزارتخانه جهت اجرایی شدن این طرح، موارد زیر را در نظر بگیرد:
۱- هزینه اجرای طرح و روش تامین مالی: مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار که به عنوان هزینه هر کدام از هشت پالایشگاه سیراف برآورد شده است، رقم پایینی نیست که بخش خصوصی بدون هیچگونه پشتوانه مالی و دریافت وام بتواند آن را تامین کند.
ظاهرا قرار است حدود ۷۰ درصد این رقم از صندوق توسعه ملی تامین شود. این در حالی است که در متن قراردادها و تعهداتی که خود وزارت نفت منتشر کرده است هیچگونه تضمینی از دریافت وام صندوق توسعه ملی برای این پالایشگاه ها وجود ندارد و فقط در مصاحبه های بعضی از مسئولین ارشد وزارت نفت و شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران به این موضوع اشاره شده است.
علاوه بر این، دریافت وام از این صندوق، شرایط، ضوابط، محدودیتها و همچنین تاخیر زیادی دارد. یکی از اولویتهای تعلق وام در صندوق توسعه ملی انتقال فناوری و تجهیزات است در حالی که پروژه پالایشی سیراف، فناوری پیچیدهای ندارد.
از دیگر ملاکهای اولویت دهی این صندوق، وجود بحران است. مانند مسئله کمبود آب در ماههای اخیر،اما طرح پالایشی سیراف از جمله موارد بحران نیز به حساب نمیآید. از نقطه نظر «توجیهپذیری اقتصادی» نیز به دلیل موارد ابهام زیادی که در کیفیت محصولات تولیدی این طرح پالایشی و بازار منطقهای آنها وجود دارد، در وضعیت اطمینانبخشی قرار نگرفته است و احتمال اینکه صندوق توسعه ملی پرداخت تسهیلات به این طرح را بپذیرد، پایین است. مسئلهای که پالایشگاه ستاره خلیج فارس نیز با آن مواجه شد و مسئولین اجرایی این پالایشگاه، یکی از عوامل اصلی تاخیر زیاد این پروژه را وصول نشدن وام صندوق توسعه ملی میدانند.
به نظر میرسد مسئلهی تامین مالی، مهمترین مسئلهای است که اجرایی شدن طرح سیراف را برای بسیاری از کارشناسان حوزه نفت و گاز کشور دارای ابهام و تردید کرده است. معضلی که در این طرح خیلی پررنگ تر از پالایشگاه ستاره خلیج فارس وجود دارد. حتی در صورتی که با وساطت و رایزنی مسئولین دولتی و وزارت نفت، بخش خصوصیِ حضور یافته در این طرح بتواند در اولویت صف طولانی درخواست وام از صندوق توسعه ملی قرار گیرد، ممکن است دریافت وام مذکور مشابه بسیاری پروژههای دیگر، یک یا حتی چند سال به طول انجامد.
۲- خاستگاه طرح پالایشی سیراف و فناوری مورد استفاده: مروری بر تاریخچه و به عبارت بهتر «خاستگاه» پالایشگاههای کوچک در ایران میتواند مسائل زیادی را درباره آینده طرح پالایشی سیراف روشن کند و شاید لازم باشد وزارت نفت آن را در برنامهریزیهای خود برای این طرح لحاظ کند.
طی سالهای اخیر و از زمانی که دروازههای عراق برای تجارت نفت این کشور گشوده شد، خیلی از تجار ایرانی نیز در این کار ورود پیدا کردند. خصوصا در مناطقی مثل اربیل، نفت خام بصورت خیلی ساده توسط «پالایشگاههای کوچک» به محصولات مختلفی از جمله نفتا جداسازی شد. سپس با اضافه کردن برخی افزودنیها، کیفیت نفتا تا حدودی به کیفیت بنزین نزدیک شد و در کشورهای افغانستان و پاکستان عرضه گردید.این کار مزه شیرین سرمایهگذاری بر روی پالایشگاههای کوچک را به برخی تجار و سرمایهداران ایرانی چشاند.
پس از آنکه دولتهای افغانستان و پاکستان تا حد زیادی از ورود بنزین غیراستاندارد به کشورشان ممانعت کردند و کشور عراق نیز صادرات این مقدار محصولات بالادستی نفت (با بازدهی پایین پالایشی) را محدود کرد، تعداد بی سابقهای از سرمایهگذاران ایرانی به فکر افتادند که به جای ورود به بازار غیر رسمی و دلالی فراورده، به احداث پالایشگاههای کوچک در ایران بپردازند. به همین دلیل از حوالی سال ۹۰ سیل درخواستهای بیسابقه ایجاد پالایشگاههای کوچک به سوی وزارت نفت روانه شد.
اما آن چیزی که وزارت نفت باید بداند این است که سرمایهگذاریهای بخش خصوصی در چنین مواردی و چنین حوزههایی اگرچه بسیار ارزشمند است و باید مورد استقبال قرار گیرد اما نباید فراموش کرد که بخش خصوصی «نگاه حاکمیتی» به حوزه نفت و گاز کشور ندارد. بخش خصوصی به طور طبیعی به دنبال سود بیشتر است و این وزارت نفت است که باید برنامهریزیها را به سمت توسعه صنایع پایین دستی نفت با ارزش افزوده بیشتر، تکنولوژی روز، استاندارد کیفی محصولات، مباحث زیست محیطی و امثال آن پیش ببرد.
کما اینکه در طرح پالایشی سیراف نیز بخش خصوصی حاضر نیست با سرمایهگذاری بالاتری زنجیره ارزش را تکمیل و فناوری تولید بنزین را در آنجا مستقر کند و ظاهرا فناوری پیشبینی شده برای استفاده در این طرح نیز نسبتا قدیمی است.
۳- خوراک مورد نیاز: پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج فارس به عنوان نخستین پالایشگاه طراحی شده بر اساس خوراک میعانات گازی با ظرفیت ۳۶۰ هزار بشکه در روز با هدف تولید بنزین، گازوئیل، گازمایع و سوخت جت در حال ساخت است. اهمیت بهرهبرداری از این پالایشگاه در این است که با بهرهبرداری از پالایشگاه ستاره خلیج فارس، ایران از نظر تولید بنزین و گازوئیل خودکفا میشود. زیرا با بهرهبرداری از این پالایشگاه روزانه حدود ۳۶ میلیون لیتر بنزین و ۱۴ میلیون لیتر گازوئیل به ظرفیت تولید فرآوردههای نفتی کشور اضافه میشود. اگر فرضیه کمبود سرمایه سرمایهگذاران را صحیح ندانیم و طبق مدعای خود وزارت نفت برای نرخ بازگشت سرمایه این پالایشگاه که دو سال پیشبینی شده است، به بررسی وضعیت این طرح بپردازیم، ممکن است کشور از شرایط کنونی که با مسئله «مازاد میعانات گازی» و صادرات آنها مواجه است، ناگاه به مسئله «کمبود خوراک میعانات گازی» گرفتار شود. زیرا طبق اظهارات وزیر نفت، زمان بهرهبرداری از فاز اول پالایشگاه خلیج فارس نیز تقریبا همزمان با بهرهبرداری از پروژه پالایشی سیراف در نظر گرفته شده است.
خوراک هر دو پالایشگاه، میعانات گازی است و در صورتی که خوراک کافی برای آنها موجود باشد، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد؛ اما از آنجا که تامین این حجم عظیم خوراک منوط به تکمیل و بهرهبرداری از تمام فازهای پارس جنوبی است، درصورت تاخیر در راهاندازی فازهای در حال تکمیل پارس جنوبی، برای یکی از این پالایشگاهها با کمبود خوراک مواجه خواهیم شد.
در چنین شرایطی، اینکه افرادی از بدنه وزارت نفت پیگیری مستمر و جدی برای به ثمر نشستن پالایشگاه سیراف دارند ولی این مقدار دغدغهمندی و احساس مسئولیت نسبت به تکمیل پالایشگاه ستاره خلیج فارس ندارند، عجیب و سوالبرانگیز است.
خصوصا باید توجه داشت که پالایشگاه ستاره خلیج فارس هم از بعد قانونی -که مطابق قانون، پروژههای نیمه کاره باید در اولویت کار دولت قرار بگیرند- و هم از بعد تولید محصولات متنوع و استراتژیک (که کشور را در زمینه بنزین و گازوئیل به خودکفایی میرساند،) حائز اهمیت و ارزشمندی بالاتری نسبت به طرح پالایشی سیراف است. چنانکه در طرح پالایشی سیراف، خوراک میعانات گازی به محصولاتی همچون نفتا، نفت سفید و گازوئیل تبدیل میشود و از آنجا که حدود ۶۰ درصد محصول آن را نفتا تشکیل میدهد هم از لحاظ اقتصاد مقاومتی و هم از لحاظ توجیهپذیری اقتصادی و امنیتی (دیپلماسی بین المللی و مقابله با تحریم) اهمیت کمتری نسبت به طرح پالایشگاه ستاره خلیج فارس با مبنای تولید بنزین دارد. در حال حاضر کشور دارای مازاد میعانات گازی است و حجم زیادی از میعانات تولیدی چاههای گاز بصورت خام صادر میشود. لذا عملکرد وزارت نفت در آیندهنگری این مسئله و اقدام به تاسیس پالایشگاه خصوصی بسیار کار پسندیدهای است؛ اما باید پیشرفت پروژههای تولید کننده میعانات گازی مانند پارس جنوبی و پروژههای مصرف کننده میعانات گازی مانند ستاره خلیج فارس و سیراف را از لحاظ زمانی طوری مدیریت کرد که نه به خامفروشی میعانات گازی دچار شویم و نه با کمبود میعانات گازی برای راهاندازی طرحهای پالایشی.
۴- ظرفیت ۸ پالایشگاه سیراف و نحوه شراکت: به نظر میرسد ضعف ایرانیان در مدیریت جمعی و کار گروهی موجب شده است که وزارت نفت طرح سیراف را به ۸ پالایشگاهِ مشابه تقسیم نماید. با این وجود، این سوال مطرح است که آیا راهاندازی ۸ واحد مراکس، ۸ واحد تصفیه، ۸ برج تقطیر و امثال آن هزینه بیشتری نسبت به یک واحد بزرگ ندارد؟ آیا بهتر نبود ۸ سرمایهگذار منتخب یک شرکت سرمایهگذاری مشترک تشکیل دهند و به همکاری بپردازند؟
در آن صورت توانایی احداث واحد تولید بنزین در آینده دور یا نزدیک هم محتملتر و آسانتر میشد. زیرا پالایشگاه با ظرفیت روزانه ۶۰ هزار بشکه را نمیتوان پالایشگاه کوچک به حساب آورد و احتمالا مجتمع شدن ۸ پالایشگاه با این حجم خوراک، موجب افزایش IRR، کاهش هزینهها و امثال آن میشود.