ميزنفت/ مهاجرین جنگ؛ بزرگترین فراموش شدگان تاریخ دفاع مقدس که نه روزی برای تکریمشان نامگذاری شد و نه به آن جایگاهی که داشتند دست یافتند. مظلومانه از خانه و کاشانه خود در خط مرزی غربی و جنوبغربی کشور جدا و وقتی بازگشتند به گوشه ای هدایت شدند و در مظلومیت خود گذر ایام کردند.
چنگ که شد مقاومت کردند ولی مقاومت شکسته شد و محکوم به کوچ شدند و در شهرهای مختلف اسکان کردند. بیشتر به اصفهان و تهران مهاچرت کردند و رگه هایی از این مهاچرت را هم می توان در این شهر دید. تعدادی دیگر راهی تهران شدند و در محله دهکده المپیک اسکان کردند و آنهم در شرایط سخت و اتاق های کوچک مشترک.
آنان همان هایی بودند که صاحب تجارت پر زرق و برقی در خوزستان و خرمشهر بودند ولی از بد روزگار آنها از بالا به پایین رسیدند و نه روی فرش بلکه روی موکت های مندرس در شهرهای مختلف برای پایان جنگ لحظه شماری می کردند تا به شهر خود برگردند.
یکی از همان مهاجران نقل می کرد که پس از حمله بعثی ها به خرمشهر٬ مجبور به تحلیه فوری شهر شدند و در این «ترک تلخ»٬ نشانی از مادربزرگ یافت نشد. مادر بزرگی که بزرگ خاندان بود 3 سال تمام در بندرعباس و در شرایط نامناسبی بسر می برد پس از سال ها به آغوش خانواده خود بازگشت. دوستی دیگر نقل می کرد تا 5 سال از مادر خود خبر نداشتیم تا سرانجام توانستیم وی را در شاهین شهر بیابیم و در طول این مدت فشارهای عصبی و عاطفی موجب فوت پدرمان شد.
در دولت وقت٬ سازمان مهاجران جنگ تشکیل و معاون نخست وزیر به ریاست آن منصوب شد تا بتوانند با سازماندهی اسکان مهاجران جنگ و برطرف کردن نیازهای آنها به مشکلات آنها رسیدگی کند. کسانی که آن روزها را به یاد دارند بر این ادعا مهر گواه می کوبند که مهاجران مظلوم ترین و بی کس ترین آتش جنگ بودند که با وجود همدردی مردم در آن ایام٬ گوشه عزلت گزیدند و پس از پایان جنگ به شهرهای خود راهی شدند هرچند که عده ای ترجیح دادند در شهرهای جدیدشان بمانند.
آنهایی که بازگشتند از شهرهای خود چیزی جز ویرانی ندیدند ولی ترجیح دادند بمانند و آیاد کنند. آنها در خانه خود باز هم غریبه بودند و کمک مالی دولت برای بنای دوباره زندگی شان پاسخگوی نیازهایشان نبود ولی دم نزدند و ماندند.
گفتن از مهاجران و سختی ها آنها برای کسانی که می دانند مهاجر چیست درد آور است؛ در سالگرد بازگشت آزادگان هفته بزرگداشت آنان را تجربه کردیم ولی کسی برای مهاجران روزی را نامگذاری نمی کند. دلم گرفت، به گذشته برگشتم و تاریخ را مرور کردم، و قوم مظلوم هم در دوران جنگ و هم بعد از جنگ را به یاد آوردم ٬ روزهای سختی را که پشت سر گذاشتند و این روزها در محرومیت به سر می برند.
از آنجا که خود، خانواده مهاجری از خرمشهر را تجربه کرده بودم و با مصائب آنها روبرو بودم. فکر کردم چرا در کنار بزرگداشت شهدا و خانواده های آنان، جانبازان، رزمندگان و آزادگان، چرا از ارزش هایمان مهاجرین را زدوده ایم بطوری که گویی چنین پدیده ای در ایران اسلامی وجود خارجی نداشته است.
جمعیت عظیمی که هم در جنگ سرمایه و زندگی خود را از دست دادند، و در شهرهای دیگر مستقر شدند، چه نگاههای سنگینی را که تحمل نکردند، در چه وضع اسفناکی که روز را به شب نرساندند، چه مصائب و سختیهایی که نکشیدند، و بعد از جنگ هم با مدیریت های ضعیف و عدم توجه کافی به مناطق جنگ زده، هنوز هم ویرانی ها و کمبودهای ناشی از آن دوران را تحمل می کنند وکمال بی توجهی و بی حرمتی را هم در جنگ و هم بعد از آن شاهد بودیم و در میان مهاجرین جنگ تحمیلی شهرها و روستاهای جنگ زده، مردم بزرگوار خرمشهر سرآمدترین بودند و هنوز هم تا به امروز آسیب های آن دوران را کماکان تحمل می کنند. بویژه بخشی از مهاجرین، کارکنان صنعت نفت بودند، که در دوران مدیریت مناطق نفتخیز با مشکلات آنان درگیر بودم.
بیائیم و برای این زادروز و بزرگواری و تحمل سختی ها روز 3 خرداد، روز آزادی خرمشهر را همزمان روز تکریم مهاجرین جنگ تحمیلی اعلام کنیم و در کنار تکریم از شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان، از مهاجرین جنگ تحمیلی نیز تکریم به عمل آوریم.
امیدوارم ستاد کل نیروهای مسلح، دولت، نمایندگان مجلس استانهای جنگ زده در دوران دفاع مقدس به این پیشنهاد به طور جدی فکر و در مورد آن تصمیم گیری کنند. بویژه ما ملتی هستیم که بیش از سی سال است که از مهاجرین سایر کشورها پذیرایی می کنیم، و امروز بحق بر حل مسائل آنان تاکید می ورزیم.