میز نفت | آیا می توان در جنگ نفت پیروز شد؟ آینده نامشخص است، اما ما باید به دنبال درس دیگری در مورد این جنگ باشیم. به مدت ۵۰ سال، ایالات متحده یک "هجوم همه جانبه" به یک کالای دیگر انجام داده و کاملاً شکست خورده است: مواد مخدر.
از زمانی که
ریچارد نیکسون، مواد مخدر غیرقانونی را «دشمن عمومی شماره یک» اعلام کرد، روسای جمهور هر دو حزب با یک پارادوکس مواجه شدند. هرچه سختتر با شرکتهای جنایتکار پشت پرده این تجارت مبارزه میکردند، بازار مواد مخدر بزرگتر میشد.
آیا درسی وجود دارد که فعالان تغییر اقلیم از آن درس بگیرند؟ اگر میخواهیم در جنگ سوختهای فسیلی پیروز شویم، باید از شکست کامل جنگ علیه مواد مخدر درس بگیریم.
پارادوکس قیمت
ایالات متحده مدتهاست با فروشندگان مواد مخدر مبارزه می کند. آنها کارتل های مواد مخدر را به عنوان شرکت هایی با پابلو اسکوبارها و ال چاپوس به عنوان مدیران عامل آنها تصور می کردند. اما پس از اینکه این رهبران مافیا، کشته یا دستگیر شدند، تجارت مواد مخدر بدون آنها ادامه یافت. معلوم شد که کارتل ها تنها بخش کوچکی در شبکه جهانی متشکل از کشاورزان و دلالان، قاچاقچیان و دلالان هستند. هیچ رئیس بزرگی در مرکز وجود ندارد. در عوض، این بازار به همان شکلی هماهنگ می شود که بازارهای نفت و گندم و طلا هستند: از طریق نظام قیمت.
هر زمان که اف بی آی و یا سیا موفق به جلوگیری از عرضه یک ماده مخدر غیرقانونی شوند، قیمت ها افزایش می یابد. این سیگنالی را به دلالان و قاچاقچیان نزدیک می فرستد که عرضه اندک است. قیمت بالا برای آنها انگیزه ای ایجاد می کند تا وارد آن بازار شوند، انگیزه ای که تهدیدهای یک آژانس اطلاعاتی دولتی را به حاشیه می کشاند.
مطالعه انجام شده بر روی ۱۷۳ کشور نشان می دهد کشورهایی که سختترین جنگ را علیه مواد مخدر انجام میدهند (خواه ایالات متحده یا ایسلند ) بالاترین قیمت مواد مخدر را دارند و مصرفکنندگان مایل به پرداخت آن هستند.این سیستم قیمت است و هر ماده مخدر قدرتمندی، مجریان قانون را شکست می دهد.
قیمت، بازخوردی است که تضمین میکند هرچه قوانین سختتر اجرا شوند، تجارت مواد مخدر پاداش بیشتری به قاچاقچیان پرداخت خواهد کرد. این پارادوکس قیمت است.این یک نوآوری در تجارت مواد مخدر نیست، بلکه نحوه عملکرد بازارها است. همانطور که فردریش هایک، اقتصاددان بازار آزاد می گوید: کارکرد قیمت ها اینست که به مردم بگوید چه کاری باید انجام دهند.
همان تله ها در انتظار کسانی است که در جنگ بر سر سوخت های فسیلی می جنگند. فعالان اقلیم، شرکتهای بزرگ نفتی را در میان خود دارند. در ماه مه آنها دو پیروزی بزرگ به دست آوردند:سهامداران فعال ضربه هایی به
اگزون موبیل و شورون وارد کردند، در حالی که یک دادگاه هلندی به شل دستور داد تا انتشار کربن را کاهش دهد. اما حتی اگر غول های نفتی برای همیشه از بازی خارج شوند، آیا نتایج با حبس کردن ال چاپو یا پابلو اسکوبار متفاوت خواهد بود؟ آنها نمی خواهند.
حتی اگر به تولید ضربه وارد شود، عرضه کاهش مییابد که منجر به افزایش قیمتها میشود و سایر نهادها را تشویق میکند تا جایگزین غولهای تنبیه شده شوند. در واقع، عجله برای پر کردن شکاف در بازار می تواند منجر به افزایش تولید نفت شود.
به هر حال،
قیمت بالای نفت در دهه ۱۹۷۰ میلادی بود که منجر به پیدایش مجمع الجزایر سکوهای نفتی در سراسر دریای شمال شد. این قیمت های بالای بازار نفت در دهه ۲۰۱۰ میلادی بود که رونق جهانی فراکینگ (شکست هیدرولیک) را ایجاد کرد. و به لطف این سرمایه گذاری عظیم، این فناوری هم اکنون ارزان بوده و نفت شیل در سراسر جهان کشف شده است. تقریباً هر کشور فرصتطلب اکنون میتواند صنعت نفت خود را ایجاد کند و قیمتهای بالا، مشوق بزرگی خواهد بود.
در مواجهه با یک تهدید، کشورهایی که به سرعت در آب غرق می شوند، ممکن است احساس کنند راهی جز حمله نظامی علیه خطوط لوله نفت، چاه ها، سکوها و کشتی های نفتکش ندارند.
با این حال، این ایده فقط به داستان های تخیلی تعلق ندارد. در سال ۱۹۷۳ میلادی، هنری کیسینجر چنین حمله ای را علیه چاه های نفت در عربستان سعودی در نظر گرفت.
در تلافی حمایت نیکسون از اسرائیل در جنگ اعراب و اسرائیل، اوپک آمریکا را تحریم و قیمت نفت را دو برابر و بعداً چهار برابر کرد. اما در حالی که کیسینجر در حال بررسی یک حمله نظامی بود، وزیر نفت
عربستان با نیویورک تایمز مصاحبه کرد. او گفت که آمریکا نیازی به هدف قرار دادن چاه های نفت آنها ندارد. زیرا در صورت حمله آمریکا، مناطق حساسی در میادین نفتی عربستان سعودی وجود دارد که منفجر خواهند شد. یعنی عربستان میادین نفتی خود را تخریب می کند، عرضه را بیشتر کاهش می دهد و قیمت نفت را حتی بالاتر می برد. دست های کیسینجر بسته بود. او با پارادوکس قیمت روبرو شد: بمب بنزین های او فقط به دشمنانش کمک می کند. جنگ قیمت ها، غیرقابل پیروزی بود.
معضل تقاضا
این معادله جنبه دیگری هم دارد. قیمت ها تنها زمانی افزایش می یابند که عرضه کاهش یابد. زیرا تقاضا همچنان قدرتمند است. اوپک در نهایت به این دلیل که آمریکایی ها تقاضای نفت دارند، به اعمال قدرت خود بر ایالات متحده ادامه داده است. به همین ترتیب، مواد مخدر به جریان خود ادامه دادهاند، زیرا مصرفکنندگان زیادی وجود دارند که با وجود قیمتهای بالا، مایل به پرداخت هزینه هستند. عرضه به دنبال تقاضا است.
اما حتی در جنگ با مواد مخدر، هدف قرار دادن مصرف کنندگان مواد مخدر به صورت شگفت آوری دشوار بوده است.در ابتدا، نیکسون خوشحال بود که به دلایل سیاسی و نه اقتصادی، اجرای قانون را اعمال خواهد کرد.
جان ارلیچمن، دستیار ارشد او معتقد بود: «شما می خواهید بدانید که این واقعاً چه چیزی بود، ما دو دشمن داشتیم: چپ ضد جنگ و سیاه پوستان... ما میدانستیم که نمیتوانیم مخالفت با جنگ یا سیاهپوست بودن را غیرقانونی کنیم، اما با ترغیب مردم به ارتباط دادن هیپیها با ماری جوانا و سیاهپوستان با هروئین و سپس جرمانگاری شدید هر دو، میتوانیم این جوامع را مختل کنیم.»
مشکل این بود که کاریکاتور ارلیشمن از مصرف کنندگان مواد مخدر به زودی از واقعیت خارج شد. در دهه ۱۹۸۰ میلادی، مصرف کنندگان مواد مخدر اغلب ثروتمند، سفیدپوست و حرفه ای و فرزندان چنین افرادی بودند. نه جمهوریخواهان و نه دموکراتها نمیخواستند دوستان و اهداکنندگان منابع مالی، فرزندانشان یا اغلب خودشان را به خطر بیاندازند. بنابراین آنها یک سیاست نژادپرستانه را انتخاب کردند که کاربران سیاه پوست را هدف قرار می داد و در عین حال به سفیدپوستان مرفه این توصیه را می داد: «فقط بگو نه».
ما می بینیم که تقاضا برای مواد مخدر از نظر سیاسی حمایت می شود و تقاضا برای نفت حتی بیشتر از آن است. این امر نمونه ای از کالاهای اساسی است: آنها در قراردادهای اجتماعی که رهبران با شهروندان خود دارند، قرار گرفته اند. هنگامی که قیمت انرژی و مواد غذایی افزایش می یابد، شورش ها در سراسر جهان در حال توسعه رخ می دهد. مردم از دولت انتظار دارند که زندگی آنها را زنده نگه دارد.
اعتراضات مردمی که در سال ۲۰۱۹ میلادی فرانسه را تکان داد، روشن کرد که رای دهندگان غربی نیز علیه افزایش قیمت ها شورش خواهند کرد. افزایش مالیات بر سوخت پیشنهادی مارکون به عنوان تعهد اقلیمی در نظر گرفته شد و سیاستگذاران در واشنگتن، لندن و بروکسل تحت تأثیر واکنش عمومی قرار دارند. مالیات کربن که به مصرف کنندگان ضربه می زند، اکنون با مخالفت های چشمگیری روبرو است.
به همین دلیل است که
بایدن تمام تلاش خود را برای پایین نگه داشتن قیمت بنزین انجام می دهد. به همین دلیل است که دولت او زمین های داخلی را برای فراکینگ آزاد می کند، از اوپک پلاس می خواهد که تولید نفت را افزایش دهد و ۵۰ میلیون بشکه نفت از ذخایر استراتژیک را آزاد می کند.
انتخاب های نادرست
موضع اثربخش در برابر جنگ با نفت، همانطور که در مورد مواد مخدر بود، حمایت از انتخاب به جای اجبار است: آیا مصرف کنندگان فقط می توانند نه بگویند؟ البته در مورد نفت و داروها، معمولاً پاسخ این است: نه واقعاً.
نفت به صورتی عمیق در زندگی ما ادغام شده است. رفت و آمد به محل کار گرفته تا کودهای مورد استفاده برای رشد غذا متکی به نفت است. درخواست از افراد برای تغییر بزرگ در زندگی خود، حتی برای فعالان متعهد، امری دشوار است.
حتی تعداد کمی از آنها چنین ریاضتی شخصی را انجام می دهند که شرکت های سوخت فسیلی از پذیرش آن به عنوان گزینه ترجیحی خود مطمئن باشند. به همین دلیل است که در واقع شرکت بی پی بود که "ماشین حساب ردپای کربن" شخصی را اختراع کرد. آنها می دانند که مردم نه اراده و نه قدرت و نه ابزاری برای نه گفتن به سوخت های فسیلی دارند.
نفت یک مزیت کلیدی نسبت به کوکائین و هروئین دارد: مصرف بنزین، خوشایند نیست. لذا اگر یک جایگزین سبز ارائه شود، تقریبا همه آن را قبول خواهند کرد.ایجاد زیرساخت های سبز هدف دولت بایدن است. آنها می دانند که خودروهای برقی به ایستگاه های شارژ برقی در سراسر کشور نیاز دارند و بازار آزاد به تنهایی آنها را تامین نخواهد کرد. اما سرمایه گذاری های پیشنهادی بایدن در تحقیق و توسعه سبز کمتر از هزینه های آمریکایی ها برای غذای حیوانات خانگی است. و لایحه انرژیهای سبز که هنوز تصویب نشده، این جاه طلبی ها را بیشتر کاهش داد.
غولهای نفتی به سادگی در معرض نابودی هستند و فقط به دلیل جنایت گذشته خود در سرکوب دانش آب و هوا، مستحق نابودی هستند. اما درس جنگ مواد مخدر این است که جنگ علیه کالاها جنگ علیه بازارهای بدون رهبر است. در جنگ قیمت نمی توان پیروز شد. تنها راه حذف بازار نفت، ایجاد بازار جدید برای جایگزینی آن است.
برگرفته از کتاب «جنگهای قیمت: چگونه بازار کالاها، جهان آشفتهی ما را ساخت» نوشته رابرت راسل
منبع: Time.com
مترجم: محسن داوری