۰
کلاهی که سر دولت گذاشته شد

​طنز برنامه جامع انرژی کشور

مساله ديگری كه تقويت ‏كننده خدشه بر ادعاي نويسندگان گزارش است، اين است كه چرا در زمان ارائه نتايج پروژه (سال 1398)، همچنان محاسبات بر پايه داده‌‏های گذشته (سال 1392) انجام شده و از داده‏‌های جديد استفاده نشده است.
​طنز برنامه جامع انرژی کشور
میز نفت | هفته گذشته بود که  هيئت دولت به استناد قانون برنامه ششم و در راستاي سند ملي راهبرد انرژي كشور، برنامه اجرايي طرح جامع انرژي كشور را به تصويب رساند. این طرح پس از سال‌ها کشمکش به تصویب رسید اما نکته مهمش این بود که هیچ سنخیتی میان واقع بینی و برنامه عملیاتی در این طرح دیده نمی‌شود!

زنگنه  پيشنهاد اوليه اين طرح را در اسفند 1397 به سازمان برنامه و بودجه ارائه كرد که در آن تصريح كرده بود از ميان سناريو‌هاي مختلف برنامه‌اجرايي طرح جامع انرژي كشور، سناريوي بهينه‌سازي مورد تأييد وزارت نفت است؛ اما با این وجود،  اين برنامه با همين محور  و بدون بررسي كارشناسي دقيق در سازمان برنامه، به تصويب هیئت دولت رسيد.

اين برنامه اجرايي اساساً مبتني بر رويكرد كنوني وزارت نفت در راستاي «نگاه به خارج و عدم توجه به مولفه‌ها و توانمديهاي داخلي»،‌ عدم توجه به تحولات ساختاري بازار بين‌المللي انرژي نظير روندهاي كاهش تقاضاي نفتي و كاهش قيمت جهاني نفت، و از همه مهمتر مخالف توصيه‌هاي اصلي مقام معظم رهبري در نگاه به داخل و باطراحي‌هاي جديد اقتصاد انرژي است.

به عنوان مثال،  سناريوي بهينه‌‌سازي اين برنامه كه مورد تأييد وزارت نفت است، سرمايه‌گذاري لازم براي بخش انرژي اين سناريو را بيش از 500 ميليارد دلار و براي بهينه‌سازي 1.3 تريليارد دلار در 20 سال آينده مي‌داند كه به هيچيك‌ از اوليات تحقق اين سناريو به رغم نام زيباي آن توجه نشده است. اين درحالي است كه تحقق اين اعداد نيازمند صادرات نفت بيش از 2.5  و قيمت نفت بالاي 50 دلار است. توصيه‌هاي اين برنامه، بسيار ناپخته و شبيه تصميمات نادرست و آسيب‌زاي دولت در موضوع سهميه‌بندي بنزين است.

اين برنامه‌اجرايي داراي اشكلات اساسي متدولوژيك و محتوايي و براساس مدل‌سازي و داده‌هاي قديمي  بوده كه توسط تیم نزدیک به زنگنه در موسسه مطالعات بين‌المللي انرژي و بدون تخصص لازم و بدون توجه به نظرات كارشناسي و احتمالاً با هدف نانوشته ايجاد توجيه براي مذاكره با غرب به هر قيمتي براي جلب سرمايه‌گذاري خارجي به عنوان ضرورت تحقق اهداف طرح جامع انرژي كشور نوشته شده است. 
به طور کلی،نظرات تحليلي و انتقادي به اختصار در 4 محور قابل بحث کردن است: ساختار كلي بخش انرژي كشور، مباني و مفروضات، مدل و رويكرد مورد استفاده و نتايج ارائه شده.

1 - انتقاد به ساختار كلي بخش انرژي كشور در طرح جامع انرژي و افق پيش‌بيني‌شده

سيستم انرژي ايران چه از نظر ترکيب سبد حامل‏‌هاي انرژي و چه از نظر انتقال و ... در سطح  ملي و در سطح منطقه‌‏اي، به ‏هيچ وجه سيستم منطقي و مطلوبي نيست و هرگز بر مبناي راهبردهاي روشن مبتني بر آمايش سرزمين و آينده‌‏نگري گسترش پيدا نکرده و گسترش آن عمدتا تصادفي و يا بر مبناي سليقه‌‏هاي شخصي بوده است.

اين در حالي است که کشورهاي پيشرفته صنعتي حداقل از نيمه دهه 1970 ميلادي، راهبردهاي کلان انرژي خود را تعيين و تدوين کرده و مدل‌هاي توسعه داده‏شده توسط ايشان در جهت تحقق آن راهبردها طراحي شده است و بکارگيري اين مدل‌ها براي کشوري که راهبردهاي انرژي روشني ندارند، قابل قبول نيست.

لذا به نظر مي‏رسد که پيش‌‏بيني‌‏هاي انجام شده در طرح جامع انرژي فعلي، سيستم انرژي کشور را اصلاح نخواهد کرد و عملا تمام پيش‌‏بيني‏‌هاي انجام شده به نوعي تداوم وضع موجود ولي بر مبني سناريوهاي مختلف نرخ رشد اقتصادي و ساير عوامل برونزاي سيستم انرژي است در صورتي که چنانچه ذکر شد، وضع موجود مطلقا مطلوب نيست، بنابراين تا روشن نشدن راهبردها و سياست‌هاي کلان انرژي کشور و تببين نشدن سيستم بهينه انرژي کشور، آنچه ارائه شده، راه‏گشا نخواهد بود و ما در ايران عملا درگير مسائل بسيار ابتدایی هستيم.

به‏ عنوان مثال اگر روشن و ثابت شود که قيمت تمام شده استحصال يا آزادسازي يک واحد انرژي در کشور از قيمت تمام ‏شده توليد يک واحد انرژي از يك منبع جديد کمتر است، شايد لازم باشد که هرگونه توسعه منابع انرژي جديد (به ‏استثناء ميادين مشترک هيدروکربني آن‏ هم حسب فعاليت کشور رقيب) تا رسيدن به شاخص مطلوب و قابل دستيابي شدت انرژي، متوقف شود. سئوال مهم اين است كه چنين اولويتي چگونه در اين مدل ها بازتاب پيدا مي‏ کند؟

بطور خلاصه بدليل عدم ارائه راهبردها و سياست‌هاي اساسي تغيير ساختار بخش انرژي كشور كه بايستي مبناي تدوين برنامه جامع بلند مدت انرژي كشور قرار گيرد، نمي‏‌توان ارزيابي منطقي از مطالعات صورت گرفته ارائه ‏داد.
 
2 - مباني و مفروضات نادرست برآوردهاي انجام شده
مبناي طراحي دو سناريوي برنامه‏ريزي دوم و سوم، رشد اقتصادي بالا و بهينه‏‌سازي مصرف انرژي است. اولا امكان‏‌پذيري تحقق نرخ رشد اقتصادي در نظر گرفته شده (8 درصد) با توجه به سوابق تاريخي گذشته، به طوري جدي مورد ترديد است.

ثانيا با توجه به وظايف دستگاه‌‏هاي عرضه‏‌كننده انرژي به‌‏ويژه نفت و گاز در بحث بهينه‌‏سازي مصرف انرژي، نمي‏‌توان تحقق يا عدم تحقق برنامه بهينه‌‏سازي انرژي را به‌‏عنوان سناريو مطرح كرد و لذا ارائه طرحي نو جهت تحقق برنامه بهينه‏‌سازي مصرف انرژي، يكي از مهمترين بخش‏‌هاي برنامه بخش انرژي خواهد بود.

در اين اسناد به‌‏جز تكرار شعارهاي كلي (آرزوها و تمايلات بلاوجه سياست‏گذاران)، روش و ايده و برنامه اجرايي خاصي كه گره‏‌گشاي برون رفت از وضع موجود باشد، ملاحظه نمي‏‌شود. شايان توجه است كه براي درنظر گرفتن ريسك ناشي از تاثير عوامل محيطي (سياسي، تكنولوژي و...) در ارائه برنامه‌‏هاي بلندمدت، از شيوه سناريونويسي استفاده مي‏‌شود و سناريوهاي تعريف شده، بايستي از نظر امكان‏پذيري و ميزان احتمال تحقق، قبلا بررسي و توجيه شوند.

در گزارش مفروضات مدل، چنين مباحثي مشاهده نمي‌‏شود. در پيش بينی‏‌های انجام شده، اطلاعات تحقق يافته سال 1392 به عنوان مبنای پيش‌‏بينی در نظر گرفته شده‏‌است. به‏ نظر می‌‏رسد به‌‏دليل وجود شرايط خاص تحريم در سال 1392، نمی‏‌توان اين سال را مبناي محاسبات قرار داد.

3 - مدل و رويكرد مورد استفاده
مدل استفاده شده در مطالعه مد نظر، براي انجام پيش‏‌بيني‌‏هاي موردنياز در چارچوب مدل‌‏هاي Bottom-Up  (برپايه رويكردهاي فني) طبقه‏‌بندي مي‏‌شود. اين مدل‏‌ها نسبت به تغيير شرايط محيطي (سياسي و...) حساس نبوده و قابل‏ انعطاف و انطباق نيستند و لذا نمی‏‌توان آثار مسائل غير بنيادي كه امروزه جزء عوامل تعيين‏ كننده در تعيين مسير آينده بازار انرژي هستند را منظور کرد. بنابراين ادعای نويسندگان اين گزارش مبنی بر انعطاف ‏پذيری مدل مورد استفاده، قابل خدشه خواهد بود. 

مساله ديگری كه تقويت ‏كننده خدشه بر ادعاي نويسندگان گزارش است، اين است كه چرا در زمان ارائه نتايج پروژه (سال 1398)، همچنان محاسبات بر پايه داده‌‏های گذشته (سال 1392) انجام شده و از داده‏‌های جديد استفاده نشده است.
 
4 - نتايج ارائه شده
پيش‌‏بيني‌‏های ارائه شده در اين مطالعه كه منتج از مدل به‏‌كار رفته هستند، از سال 1393 به بعد را پوشش مي‏‌دهند. مقايسه اين پيش‏‌بيني‏‌ها با اطلاعات واقعي سال‏‌هاي 1393 تا 1396 كه رسما نيز منتشر شده‏‌اند (به ويژه در ترازنامه هيدروكربوري منتشرشده توسط موسسه مطالعات بين‌‏المللي انرژي)، حاكي از وجود اختلاف فاحش ميان پيش‏‌بيني‏‌هاي انجام شده و واقعيت‏‌هاي موجود دارد.

به‌‏عنوان مثال پيش بينی توليد نفت‌‏خام ايران در سال‌‏هاي 1395 و 1396 به ترتيب 3.96 و 3.64 ميليون بشكه در روز بوده در حالي كه عملكرد واقعي براي همين سال‌‏ها به ترتيب سطح 3.47 و 3.67 ميليون بشكه در روز را نشان مي‌‏دهد.

همچنين توليد پيش‌‏بيني‏ ‌شده گازغني كشور توسط مدل در سال‏‌هاي 1395 و 1396 به ترتيب 963 و 1100 ميليون متر مكعب در روز بوده در حالي كه عملكرد واقعي در اين سال‏‌ها به ترتيب 772 و 844 ميليون متر مكعب در روز را نشان مي‏‌دهد كه اختلاف ميان پيش‌‏بيني و واقعيت در سال 1396 (سال چهارم پيش‎‏بيني) بيش از 30درصد است.

اين تفاوت‏‌هاي فاحش ميان پيش‌‏بيني‏‌هاي انجام شده با واقعيت‌‏هاي رخ‏داده در مورد توليد ال ‏ان‏ جي، صادرات گاز، درآمدهاي صادراتي، يارانه‌‏ها، حجم سرمايه‏‌گذاري و... نيز وجود دارد.
 
شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۸
کد مطلب: 26902
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *