وحید حاجیپور/ فضای احساسی و هیجانی پیرامون قرارداد فاز 11 پارس جنوبی همچنان به قوت خود باقی است. عدهای این قرارداد را خیانت مینامند و گروهی دیگر آن را مقدس میشمارند. هر دو گروه نیز استدلال خاص خود را دارند که اغلب از دایره انصاف خارج است. جنگ استدلالها ادامه دارد و برای اثبات حقانیت، روی مواردی دست گذاشته میشود که یا نشانی است از عدم اطلاع دقیق و یا گزینشی عمل کردن در بیان واقعیتها.
به عنوان نمونه موافقان قرارداد فاز 11 برای به اوج رساندن توتال پای چهرههای سیاسی را میان میکشند و این چهرهها بدون احاطه به موضوعات تخصصی و فنی در این حوزه، سخنانی را بر زبان جاری میسازند که آدمی متحیر میماند هرچند که این اظهارات«خطی» است که از وزارت نفت دریافت میکنند. از عبدالله رمضان زاده و عباس عبدی گرفته تا صادق زیباکلام و مصطفی تاجزاده که پای ثابت گعدههای جریان رسانهای – اجارهای هستند، همگی بسرعت وارد گود شده و سخنانی را تکرار میکنند که نه سنخیتی با سابقه آنها دارد و نه درکی درست از آن دارند.
در عملیات رسانهای که قرارداد با توتال را دستاوردی «غیرقابل قیمت گذاری» میداند، «هبوط» شده است شرکتهای ایرانی پروژههای پارس جنوبی را دو برابر زمان و هزینه اجرا میکنند و با ورود شرکتهای خارجی به صنعت نفت ایران، مصائب عظیم اینچنینی بار سفر خواهند بست؛ و یا میگویند توتال فاز 2 و 3 را با یک میلیارد دلار به پایان رساند و شرکتهای ایرانی پروژههای پارس جنوبی را با 3 میلیارد دلار.
چنین اظهاراتی نشاندهنده برداشتی سطحی و «تکه» ای از واقعیات است و بدون تردید برای کارشناسان ارزش چندانی ندارد. از هزینهها آغاز میکنیم. برخلاف آنکه گفته میشود هزینه تمام شده فازهای 2 و 3 پارس جنوبی 2 میلیارد دلار بوده است ولی گزارشهای تفریغ بودجه دیوان محاسبات نشان میدهد که این پروژه بیش از 4.5 میلیارد دلار برای کشور هزینه ساز بوده است. فاز 2 و 3 و سایر فازهایی که در دولت اصلاحات به انجام رسیده است در دورانی بوده است که قیمت نفت در حداقل خود قرار داشته است و این بدان معنی است که قیمت نهادههای موثر بر پروژه نیز از قیمت اندک سود میبردند. به طور مثال هزینه اجاره یک دکل حفاری در آن دوران روزانه کمتر از 40 هزار دلار در روز بود و یا بهای فولاد به عنوان اصلی ترین عنصر در کالای پروژه بسیار ناچیزتر از بهایی بود که در دوران افزایش قیمت نفت شاهدش بودیم.
هزینههای پروژه عموما به مهندسی، دستمزد، حفاری و کالا تقسیم میشود که در این 4 شاخص مهم، نمیتوان اواسط دهه 80 را با اواسط دهه 70 شمسی در یک طبق قرار داد همانطور که محمد مشکین فام مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس روز گذشته به آن اذعان کرد و گفت: توتال برای توسعه فاز 11 در سال 85 ، به دلیل افزایش قیمت نفت خواستار افزایش سقف قرارداد را داشت که در نهایت به دلیل تحریمها از پروژه کناره گیری کرد.
مصاحبه اخیر مشکین فام به خوبی نشان میدهد که افزایش قیمت پروژه – حداقل دو برابر- در سالهای میانی دهه 80 کاملا طبیعی بوده و اینطور نیست که قیمت پروژه ثابت باشد اما شیفتگان قرارداد توتال دوست ندارند این موضوع را قبول کنند و با سیاسی کاری هدفی را دنبال میکنند که طریقش هر چیزی میتواند باشد جز نگاه کارشناسی. نمیخواهند بگویند هزینه پروژه با اجاره 180 هزار دلاری دکل حفاری با اجاره روزانه دکل به قیمت 40 هزار دلار تفاوت دارد؛ نمیخواهند به این موضوع اشاره کنند که طی یک دهه مذکور قیمت جهانی فولاد 4 برابر شده است و افزایش قیمت پروژه به معنای بی کفایتی شرکتهای ایرانی نیست.
اما نکته دیگری که درباره زمان و هزینه اجرا سانسور میشود موضوع تحریمهاست؛ چهرههای سیاسی که به واسطه حضور دوستان و نزدیکان خود در صنعت نفت میتوانستند اندکی به اطلاعات خود بیافزایند باید بدانند که تحریمها چه تاثیراتی بر افزایش قیمت و مدت زمان اجرای پروژه داشته است. زمانی که برای خرید یک توربین ساده باید ازگذرگاه 4 کشور استفاده و حداقل یک سال زمان برای ورود آن صرف کرد، مشخص است که مدت زمان اجرای پروژه طولانیتر می شود. این دو برابر شدن زمان به دلیل تحریمهایی بود که اگر نبودند قطعا وضعیت بهتر از آنی بود که امروز دستاویز سیاسی کاری شده است.
هرچند که باید وجود گپهای وحشتناک در مدیریت مگا پروژه به دلیل عدم سابقه، ضعف کارفرما در نظارت را نیز مورد واکاوی قرار داد اما گزینشی برخورد کردن با بدیهیات پروژههای نفتی محک خوبی برای سنجش دانش فنی و انصاف مدافعان قرارداد توتال بود که تقریبا همه چیز را روشن ساخت.
به هر صورت، اگر دو برابر شدن زمان و هزینه اجرای پروژه برای این چهرهها اهمیت دارد آیا میتوانند درباره فاز دوم دارخوین و عمکلرد شرکت انی نیز فضای رسانهای را گوهر باران کنند؟ بدون تردید در گعدههایشان به این موضوع اشاره نشده است ولی برای تنویر افکار آنها و البته مخاطبان باید گفت که این پروژه توسط شرکت ایتالیایی انی اجرا شد ولی بجای 5 سال زمان قید شده در قرارداد، 10 سال به طول انجامید و بیش از 1.2 میلیارد دلارهزینه تراشید در حالی که سقف قرارداد آن کمتر از 600 میلیون دلار بود و چند سالی است که ادعای یک میلیارد دلاری خود را مطرح میکنند. یعنی 2.2 میلیارد دلار برای یک پروژه 600 میلیون دلاری!
اگر تاخیرها و چند برابر شدن قیمت پروژهها مخصوص ایرانیهاست و شرکتهای خارجی از آن مبرا هستند بهتر است کمی درباره میدان کاشاگان قزاقستان نیز تحقیق کرده و ببیند که شرکتهای بزرگ نفتی جهان – توتال، شل، سی انپی سی، اگزون موبیل، کونوکو فیلیپس و ....- چگونه میتوانند بهره برداری از یک پروژه را 13 سال به تاخیر بیاندازند.
البته که برای فرار از اینگونه واقعیات روی کیفیت اجرای کار دست گذاشته میشود که امید است اینگونه نباشد زیرا کیفیت کار توتال و شل در میادین درود، سیری و سروش و نوروز خط کش خوبی است برای بررسی عملکرد این شرکتها. هرچند که این گونه ضعفها در جهان نفت و شرکتهای نفتی چندان هم موضوع عجیبی نیست ولی عحیب آن است که عدهای با بستن چشمان خود روی واقعیات، باد در آستینی میکنند که شاید روزی به ضرر خودشان تمام شود.
حضور شرکتهای خارجی در صنعت نفت ایران اقدام مثبت و ارزشمندی است ولی ذوب در شرکتهای خارجی و تسلیم بی چون و چرا شدن در برابر آنها، یحتمل هدف غایی را فدای چیزی خواهد کرد که بسیاری باید برای آن حساب پس دهند.
چهارشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۳