ميزنفت/ در نخستین روزهای وزارت بیژن نامدار زنگنه در سال 92 نشستی در دفتر کار وزیر نفت برگزار میشود که به مسائل شرکت نفت فلات قاره ایران اختصاص داشت. رکن الدین جوادی؛ مدیرعامل سابق شرکت ملی نفت ایران و محمود زیرکچیان زاده؛ مدیرعامل اسبق شرکت نفت قلات قاره ایران هم در این جلسه حضور داشتند. یکی از مسائل مهم مطرح شده در این نشست، به پروژه ان.جی.ال خارگ مربوط بود که وزیرنفت واگذاری آن را خواستار شد، اما زیرکچیانزاده با آن مخالفت و تصریح کرد که میتوان با اندکی حمایت، اجرای این پروژه را به پایان رساند. بحث کمی بالا گرفت تا اینکه زیرکچیانزاده از سوی زنگنه به بیرون راهنمایی شد و پس از چند ساعت حکم برکناری خود را دریافت کرد.
از آن روز حدود چهار سال میگذرد و شرکت نفت فلات قاره ایران، روز به روز ضعیفتر از گذشته میشود. بی توجهی محض وزارتخانه به این شرکت، فلات قاره را روبهروی وزارت نفت قرار داد. شبیه اتفاقی که در سال 77 برای مناطق نفتخیز جنوب رخ داد، با این تفاوت که، امروز جای مناطق نفتخیز را فلات قاره پر کرده و در این معادله، این شرکت رو به افول قرار گرفته است و حتی نامه مهم سعید حافظی؛ مدیرعامل سابق شرکت نفت فلات قاره ایران به وزیر نفت هم راه به جایی نبرد و فلات در مسیر کاهش تولید حرکت کرد.
یکی از جنجالیترین تصمیمات در چند سال گذشته به شرکت نفت فلات قاره ایران تحمیل شد؛ مسئولیت توسعه میدانهای فرزاد ای و بی با دستور وزیر نفت و هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران از شرکت نفت فلات قاره گرفته شد و به شرکت نفت و گاز پارس انتقال یافت. این تصمیم موجب خشم فلاتیها شد و نفت و گاز پارس هم سرخوش از این اتفاق، در پوست خود نمیگنجید.
استدلال این تصمیم آن بود که چون شرکت نفت و گاز پارس، وظیفه کارفرمایی میادین گازی دریایی در استان بوشهر را بر عهده دارد، از این رو، بهتر است میدان گازی فرزاد هم به این شرکت واگذار شود.بر اساس دیدگاه حاکم بر وزارت نفت، شرکت نفت و گاز پارس باید وظیفه توسعه میدانهای گازی دریایی را بر عهده بگیرد و شرکت نفت فلات قاره هم کارفرمایی توسعه میدانهای نفتی دریایی، از این رو، لایه نفتی پارس جنوبی هم به شرکت نفت فلات قاره واگذار شد. بر همین اساس 120 نفر از کارکنان شرکت نفت فلات قاره برای حضور در این پروژه با گذراندن دورههای آموزشی، خود را برای حضور روی شناور بهرهبرداری و ذخیرهسازی نفت (FPSO) آماده کردند و سرانجام با حضور این شرکت در پروژه لایه نفتی، تولید آغاز شد اما اواخر سال گذشته بود که دستور داده شد لایه نفتی به شرکت نفت و گاز پارس برگشت داده شود.
رقابتی که میان منوچهری و پاکنژاد شکل گرفته بود، با ضعف شدید معاون تولید به سود معاون توسعه تمام شد تا به همگان ثابت شود که وقتی فردی غیرتولیدی وظیفه معاونت تولید را بر عهده بگیرد، نتیجهاش آنی میشود که امروز به ظهور رسیده است.
همان روزی که پاکنژاد در مراسم بهرهبرداری رسمی از پروژه لایه نفتی از طریق ویدئو کنفرانس به رئیسجمهوری گزارش کار میداد، بسیاری گفتند حضور وی روی FSPO برای آخرین بار به ثبت رسید. منوچهری همه چیز را برای اخراج شرکت نفت فلات قاره از لایه نفتی آماده کرده بود و سرانجام این تصمیم تصویب و صادر شد.
فلات قاره در حال از دست دادن میدان گازی بلال هم است، میخواهند این پروژه را نیز از این شرکت بگیرند و با توجه به وضعیت تولید نفت از دریا، وضعیت این شرکت روز به روز بدتر از گذشته میشود. بهصورت آرام و زیرپوستی داراییهای فلات قاره در حال مصادره شدن به سود معاونت توسعه است و همه تلاشهای مدیران فلات، به «هیچ» ختم شده است، زیرا نگرش مدیران عالی به فلات قاره، آنی نیست که باید باشد. اگر نگاه غالب به فلات قاره کمی دلسوزانه و مدبرانه بود، در 2 سال اخیر احیای تولید این شرکت عملیاتی میشد، ولی همه چیز روی کاغذ است. همه برنامهها بر قراردادهای جدید نفتی متمرکز شده است.
فلات قاره با تصمیماتی که برایش اتخاذ میشود، حالا نقش مناطق نفتخیز در دوران «زنگنه اول» را به خود گرفته است، خطری بزرگ برای صنعت نفت که گویا با اندیشههای وزیر نفت تمامی ندارد. نیروهای این شرکت سرخورده و بیانگیزه شدهاند و از این بیتفاوتی و تضعیف سازمان خود، نمیدانند چه کنند. آنان حساب نمیشوند و هر روز شاهد آب رفتن تولید و داراییهای خود هستند، دست بسته به آینده امید دارند و بیشتر از جنوبیها، برای نبودن پاکنژاد در سمت کنونی دعا میکنند.
فلات قاره در مسیر اضمحلال قرار گرفته است، زیرا در نگاه مدیریت ارشد وزات نفت، 2 حوزه مهمتر هستند و مابقی هیچ؛ غرب کارون و پارس جنوبی همه نگاههای وزارت نفت را به خود اختصاص دادهاند و فلات قاره به مانند یک عنصر مزاحم و دردسرساز دیده میشود که با انتقال داراییهای آن به شرکتهای دیگر، میتوان از حجم دردسر آن کاست.
در پایان بهتر است نظر یکی از کارکنان فلات قاره را مرور کنیم که خود مؤید نکتههایی است که تا الآن شرح داده شد:
حدود 10 ماه پیش که بهرهبرداری پروژه لایه نفتی به شرکت نفت فلات قاره ایران واگذار شد. مدیرعامل این شرکت در نامهای، به مدیران همه مناطق عملیاتی تحت مدیریت خود، نیروهای متخصص و با تجربه این مناطق را برای حضور در پروژه یادشده مأمور کرد، در شرایطی که همه این افراد در سمتهای سازمانی یا غیر از سمت سازمانی خود مشغول به کار بودند و شرایط بهنسبت خوبی داشتند.
بیشتر این کارکنان، نیروهای کلیدی و قابل اتکا در واحد خود بودند، از این رو، این مأموریت برای مناطق محل خدمت آنان، کمی سخت بود و به همین علت، جدا شدن این افراد، برای مناطق آنها مشکلساز شد، از این رو، ترخیص این افراد از مناطقی که در آن کار میکردند، با سختی و گاها با تنشهایی نیز همراه شد که افراد مدعو برای این پروژه با انگیزه خدمت به این مملکت و مثمرثمرتر بودن در شرکت، این سختیها را به جان خریدند و موافقت مناطق خود را هم برای این جابهجایی، اخذ کردند.
آنان با هزار امید و آرزو به پروژه لایه نفتی آمدند و در راهاندازی سکوی سرچاهی این میدان بهطور کامل مشارکت کردند، آن هم در بدترین شرایط رفاهی روی سکو! این کارکنان، با انگیزه و اشتیاق زیادی روی مدارک پروژه مطالعه بر روی آنها بهطور کامل تسلط پیدا کردند و پس از استقرار FPSO در آبهای حاکمیتی کشورمان، روی آن حاضر شدند دیدگاههای خودشان را در باره بهرهبرداری، در تعامل مطلوب با پیمانکار، ارائه کردند.
همه چیز مهیا بود برای تحویل گرفتن این پروژه از پیمانکار و تداوم بهرهبرداری از این میدان به دست نیروهای توانمند شرکت نفت فلات قاره ایران؛ نیروهایی که در طول حدود یک سال کار بر روی این پروژه، اشراف کاملی بر روی آن پیدا کرده بودند. اما ناگهان ورق برگشت و بار دیگر، موضوع بازگرداندن بهرهبرداری از پروژه به شرکت نفت و گاز پارس مطرح شد، انگار آب سردی بر پیکر کارکنان فلات قاره ریخته شد و همه باید سرخورده و ناامید به مناطقی که از آنجا آمد بودند، بازمیگشتند، در حالی که در طول یکسال نبود آنان در این مناطق، افرادی جایگزین آنان شده بودند و با توجه به تنشهایی که در جدا شدنشان از مناطق عملیاتی فلات قاره و پیوستنشان به پروژه لایه نفتی به وجود آمده بود، این بار برگشتنشان هم پر دردسر شده بود.
حالا در نظر بگیرید به علت عدم مدیریت مناسب، چه مقدار هزینه برای آموزش این افراد صرف شده است و با این کار به هدر میرود و چه فشارها و فرسایشهای روحی به سرمایههای انسانی تحمیل میشود و به علت عدم آشنایی با کار و عدم وجود تخصص در بهرهبرداری، چه مشکلاتی در آینده لایه نفتی به وجود خواهد آمد.
ای کاش کسی پاسخگو بود و مسئولیت این مسائل را به عهده میگرفت و...