وحید حاجیپور/ هفته گذشته بود که 4 کشور عربی با ایجاد محدودیت در روابط سیاسی خود با قطر، جنجال بسیاری به پا کردند. عربستان، امارات، مصر و بحرین 4 کشوری بودند که هر یک بنا بر دیدگاههای خود تصمیم گرفتند قطر را منزوی کنند. مهمترین دلیل این 4 کشور برای قطع ارتباط سیاسی با قطر و حملات پرشمار به دوحه، ریشه در معادلات و تحولات منطقهای دارد و در همین راستا تصمیم مشترکی را اخذ کردند که قطر و سایر کشورهای منطقه و جهان را شگفت زده کرد.
این تصمیم اما برای کارشناسان اقتصاد سیاسی و اقتصاد انرژی حاوی یک نکته مهم بود؛ نکتهای که طی چند روز اخیر مورد بی توجهی قرار گرفته است و نشان داد آنچه که بر سیاستهای منطقهای کشورها تاثیرگذار است قدرت سیاسی است و نه قدرت اقتصادی و انرژی.
برخی کارشناسان بر این باورند که با استفاده از ابزار انرژی میتوان روی معادلات منطقهای تاثیرگذار بود بطوری که با وابسته کردن کشورهای همسایه به گاز ایران، تصمیمات منطقهای آنان را به چالش کشید و این وابستگی در نهایت منجر به حضور این کشورها در بازی سیاسی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران باشد. از آن سود، کارشناسانی که به مسائل ژئوپلتیک اشراف بیشتری دارند با رد این استدلال، معتقدند اتمسفر سیاستهای کشورهای همسایه متاثر از قدرت سیاسی است تا قدرت انرژی و وابستگی به نفت و گاز کشورهای دیگر.
در ایران اما وزارت نفت با استدلال گروه اول موافق است با وجود آنکه پاسخ روشنی به توضیحات و پرسشهای گروه دوم ندارد. اقدام مصر و امارات در این باره یکبار دیگر ثابت کرد که حداقل در خاورمیانه، این قدرت سیاسی است که همه چیز را محصور خود میکند و نشانی از سیاستهای انرژی در سیاستهای کلان تر نیست.
در ابتدا به امارات اشاره خواهیم کرد؛ آتش این کشور در قبال قطر بسیار تندتر از عربستان بود و با حرارتی تیزتز، قطر را به حمایت از تروریسم متهم کرد و حتی بنادر خود را به روی کشتیهای قطر بست که عمدتا برای سوخت گیری به سواحل این کشور مراجعه میکردند. امارات به شکل خاصی به گاز قطر وابسته است، بنا بر اطلاعات موجود این شیخ نشین روزانه یک میلیارد و 800 میلیون فوت مکعب گاز قطر را از طریق خط لوله دلفین از دوحه دریافت می کند و قراردادهای هم برای خرید الانجی از این کشوردر دست اجرا دارد. وابستگی امارات به گاز قطر شاید در نگاه کارشناسان ایرانی که معقتدند اقتصاد بر سیاست ارجحیت دارد عاملی بود برای همراهی امارات با سیاستهای قطر اما همانطور که اشاره شد، امارات بدون توجه به این مهم، سیاستی را در پیش گرفت که جای تامل فراوان و بازنگری در کهنه دیدگاه وزارت نفت دارد. این در شرایطی است که ابوظبی درصدد توسعه خط لوله دلفین بوده تا ظرفیت واردات گازاز قطر را 30 درصد افزایش دهد.
در واقع اگر میتوان با وابسته کردن کشورهای منطقه به گاز یک کشور، چرا قطر موفق به انجام این مهم نشد و امارات تصمیم به قطع روابط دیپلماتیک خود با قطر گرفت درحالی که در نگاه نخست، چنین اقدامی بر خلاف مصالح امارات متحد عربی است و جایگزین دیگری برای گاز قطر برای امارات وجود ندارد. جالب است که هر دو طرف در خصوص ادامه روند تجارت گاز گفتهاند که این اقدام امارات تاثیری بر این روند نخواهد گذاشت و دوحه مانند گذشته به صادرات گاز مشغول خواهد بود. وزیر امور خارجه امارات هفته پیش رسما اعلام کرد که نباید این دو مقوله را به هم ارتباط داد.
این بدان معنی است که در خاورمیانه، نگاه به سیاست و انرژی کاملا از یکدیگر جداست کما اینکه با وجود صادرات رایگان بخشی از نفت عربستان به مصر و کمکهای بلاعوض ریاض به قاهره، مصر راه خود را در منطقه در پیش گرفت بطوری که با قطع کمکهای عربستان مواجه شد.
مصر هم در سال 2016 بیش از 60 درصد از ال ان جی مورد نیاز خود را از قطر دریافت کرده است ولی در تنش اخیر، همراه عربستان شده است و انرژی را از سیاستهای خود تفریق کرده است. اینکه دو کشور بزرگ عربی با وجود وابستگی به گاز قطر تصمیم به قطع روابط خود با این کشور میگیرند نشاندهنده خام بودن استدلال گروهی است که سیاست را دنباله رو اقتصاد و انرژی میدانند.
این نکته از آن جهت قابل اهمیت است که وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران، معتقد بوده و است که در صورت فروش گاز به کرسنت و صادرات گاز به شارجه از طریق کرسنت، میتوان از ابزار گاز برای همراهی امیرنشین شارج با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران بهره برد!
بدون تردید اختلاف قطر با کشورهای عربی بسیار کمتر از تنشهای ایران با این کشورهاست ولی شاهد آنیم که مصر و امارات با وجود وابستگی به گاز قطر، دوحه را طرد کردند و حتی شایعات مربوط به امکان قطع گاز از سوی قطر هم نتوانسته است آنها را به بازنگری در موضع خود رهنمون کند آن هم با گازی که ادعا میشود ارزان است.
همانطور که پیشتر ادعای مدافعان IPC درباره نقش این قراردادها در خریدن حمایت سیاسی کشورهای قدرتمند باطل شد و ماجرای روسیه نشان داد که این نوع تفکر خام اندیشی است، مورد اخیر روی داده در خاورمیانه، درستی این تئوری را تقویت کرد که وقتی بحث قدرتها در منطقه در میان باشد، انرژی به کنار میرود ولو آنکه برای اجرای قراردادی به نام کرسنت، چنین توجیهاتی تراشیده شود.
در پایان البته باید تاکید داشت که برقراری روابط اقتصادی نقش مهمی در تحکیم روابط سیاسی دارد اما آنکه نوع روابط سیاسی میان دو کشور چگونه باشد از اهمیت بیشتری برخوردار است. به عنوان نمونه صادرات گاز ایران به عراق با صادرات گاز به امارات دارای تفاوتهای بنیادینی است که در یک مورد میتواند به تنومند تر شدن رابطه سیاسی بیانجامد و در موردی دیگر، موجب احیای روابط سیاسی شود. از سوی دیگر در یک قرارداد، همه چیز اقتصادی است و در صورت پایبند نبودن کشورها به مفاد قرارداد، مباحث حقوقی تعیین کننده است ولی در خصوص امتیازات سیاسی، هیچگونه مفادی ولو سطحی در قرارداد وجود ندارد لذا نمیتوان با اتکا به یک قرارداد اقتصادی، امتیاز سیاسی دریافت کرد. همانطور که هم قطر و هم امارات روی این موضوع اتفاق نظر دارند.
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۳