وحید حاجی پور| محمد مصطفوی مدیر سرمایهگذاری شرکت ملی نفت؛ جوانی که میگوید از خانواده بنیانگذار انقلاب اسلامی است. فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی شریف که پیش از ورود زنگنه به نفت، بهمانند اغلب شاگردان وزیر نفت، به اموری جز نفت اشتغال داشته است.
پیش از نفتی شدنش، در خانه شهریاران جوان کارت میزده است و اما در سال 92 به همراه تعداد دیگری از شاگردان زنگنه به نفت میآید، به علی کاردر مدیر سرمایهگذاری شرکت ملی نفت معرفی شده و موضوع فروش گازهای همراه نفت را در دست میگیرد. آشنایی او با نفت با یک مأموریت بزرگ همراه میشود، مأموریتی که دولتهای مختلف در سروسامان دادن به آن عاجز بودند و این بار فردی بیتجربه آن را پیگیری میکند.
کسانی که در اتاق بازرگانی رو در روی وی نشستهاند یک ویژگی او را مهمتر از سایر خلقیات وی میدانند؛ او بسیار مغرور است و از موضعی بسپار بالا به اطرافیان و افراد حاضر در جلسات مینگرد آنهم بدون هیچ تجربهای در نفت. شاید مصطفوی این ویژگی را از زنگنه فرا گرفته است و با نادیده گرفتن افرادی که با وی بحث میکنند، سعی دارد با تحقیر آنها، خود را شخصیتی جا بزند که از همگان بیشتر میفهمد، بهتر درک میکند و از چنان قدرت تحلیلی برخوردار است که عوام نمیتوانند هضمش کنند. عوام هم از نظر او، مردم عادی نیستند، هرکسی که مخالف نظر او باشد عوام است، خواه یک کارشناس عادی باشد و خواه یکی از اعضای هیئتمدیره شرکت ملی نفت.
شاید به همین دلیل باشد که وی در یکی از جلسات هیئتمدیره شرکت ملی نفت ایران، نفتیها را «بیسواد» خواند و موجب اعتراض اعضای هیئتمدیره شرکت ملی نفت شد؛ سخت است در جلسهای که افرادی مانند رکنالدین جوادی، عبدالحمید دلپریش، سید محسن قمصری و ... نشستهاند بحثی صورت بگیرد و جناب مصطفوی بهراحتی بگوید نفتیها بیسواد هستند. چنین اعتمادبهنفسی قطعاً از یک اعتماد ویژه نشات میگیرد که وزیر نفت روزی بابت این اعتماد خود را شماتت خواهد کرد.
رواست در چنین فضایی، استخواندارهای نفت استعفا بدهند و کنار بروند و همه امور از فیلتر این مدیر جوان عبور کند؛ حتی برنامهریزی تلفیقی شرکت ملی نفت هم اختیار چندانی برای ارائه برخی آمارها ندارد و ابتدا باید آقای مصطفوی اراده کرده باشد. قدرت وی زمانی بیشتر شد که با دو سال سابقه نفتی، جایگزین علی کارد شده و مدیریت سرمایهگذاری و کسبوکار را بر عهده میگیرد. بماند که چگونه صلاحیت وی تائید شد و چه حواشی به وجود آمد، اما کسی که در سامان دادن به فروش گازهای همراه شکست خورده بود به سمت مهمی دست یافت که برای وی بسیار زود بود.
اعتمادبهنفس بالای وی تبدیل به یک «حس کاذب» شد، هر کسی را به حضور نمیپذیرفت و از صف افرادی که در پشت درب اتاقش به انتظار مینشستند، لذت میبرد، امروز هم میبرد بهویژه میهمانان خارجی. خارجیهایی که برای مذاکره به ایران میآمدند از مذاکره با وی فرار میکردند، آنها از حس غرور مصطفوی بیزار بودند و مصطفوی هم با شانیتی که برای خود قائل بوده و است، همواره میگوید تنها حاضر است با مدیران اصلی شرکتهای درجهیک دنیا به مذاکره بنشیند و نه سایرین.
مدیری که این روزها به دفتر منوچهری رفتوآمد بسیاری دارد، دو سال است که بستههای سرمایهگذاری شرکت ملی نفت را روی هوا معلق نگه داشته است و عملاً هیچ کارآیی در حوزه کاری خود نداشته است اما بهگونهای برخورد میکند که گویی تحولی عظیم در نفت کلید زده و خود قهرمان بلامنازع آن است. گویا او فراموش کرده است نهایتاً تا سه سال دیگر در نفت خواهد بود و دوباره به خانه شهریاران جوان برمیگردد. هرچند که بهواسطه آنکه میگوید منتسب به خانواده امام خمینی(ره) است، بتواند برای خود لابی کند اما هیچ عقل سلیمی در نفت، او را تحمل نخواهد کرد، چه ازنظر اخلاقی و رفتاری و چه از باب عملکردی.
چه شرکتهای ایرانی و چه شرکتهای خارجی که برای سرمایهگذاری در میادین نفتی و گازی ایران تمایل به همکاری دارند، از نحوه برخوردهای مصطفوی آزردهخاطر شدهاند و طنز ماجرا اینجاست که مصطفوی خود را لایق مدیریت شرکت ملی نفت میداند تا اشلی کوچک از زنگنه، راهبری مدیریت یکی از بزرگترین شرکتهای نفتی جهان را بر عهده بگیرد. کمتر کسی را میتوان در نفت یافت که این مدیر جوان را حائز ویژگیهایی بداند که برای همین سمت فعلیاش، صالح و اصلح باشد اما وقتی بدانیم او یکی از شاگردان زنگنه بوده است، همه این موارد فراموش میشود.
سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۰۸