وحید حاجی پور / نخستین خریدهای اسرائیل از نقت ایران به سال ۱۹۵۲ برمیگردد؛ یک سال س از ملی شدن صنعت نفت ایران و سخت شدن فروش نفت ایران؛ در آن روزها رژیم صهیونیستی با تاسیس دو شرکت سوئیسی به نامهای «سوپرگاز» و «سوپرول» قرارداد خرید ۱۰۰ هزار تن نفت خام را با شرکت ملی نفت ایران امضا کرد.
به گزارش «
ميزنفت»،این روند ادامه داشت و پس از پشت سر گذاشتن جنگ صحرای سینا در سال ۱۹۵۷، بن گورین در صدد افزایش ارتباطات سیاسی و اقتصادی با ایران، ترکیه و اتیوپی برآمد. همین ایده باعث شد نفتکش «ساسون» در مارس ۱۹۵۸ برای نخستین بار در بندر ایلات، نفت ایران را به اسرائیل سرازیر کند.
این همکاری نفتی دقیقاً در روزهایی انجام شد که شرکت ملی نفت ایران قصد داشت مشتریان «سنتی» برای خود دستوپا کند و با برقراری زمینههای همکاری، «گارانتی» لازم را از این مشتریان اخذ کند تا پیش از این وابسته شرکت های خارجی نباشد. رژیم صهیونیستی با رصد دقیق وضعیت ایران جلساتی را با عبدالله انتظام مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت برگزار می کند تا به یکی از مشتریان سنتی ایران در بازار نفت تبدیل شود.
پیوندهای نفتی تهران – تل آویو با احداث خط لوله از بندر ایلات به بثر شبع و از بثر شبع به اشدود پس از دیدار لوی اشکول وزیر دارایی رژیم صهیونیستی و شاه ایران در مسیر تکامل قرار گرفت؛ خط لوله هایی که لوله هایشان توسط کارخانه لوله سازی خاورمیانه در اسرائیل ساخته شد تا نفت ایران را از بندر ایلات به مراکز مصرفی این رژیم منتقل کند.
جالب اینجاست که جزئیات تجارت نفتی نه در جلسات کارشناسی بلکه در جلسات مشترک موساد و ساواک تعیین می شد ماموران اطلاعاتی و کارشناسان ایرانی با پوشش معاینات پزشکی به تل آویو سفر می کردند.
در همین باره، طرح گازکشی در تهران توسط رژیم صهیونیستی به ایرانی ها پیشنهاد شد تا پیوندی که میان این دو کشور برقررا شده بود مستحکم تر شود لذا شرکتی تازه با نام «مصرف گاز» با سهامداری سوپر گاز و سوپرول و یک شرکت ایرانی و دلال نفتی ایران و اسرائیل به نام محمد علی قطبی کار خود را در تهران آغاز کرد.
این روند تا سال ۱۹۶۷ ادامه داشت تا این که در این سال تنگه دریایی «تیران» به دست اسرائبل افتاد که این کشور با احداث خط لوله ای از ایلات تا اشکلون می توانست از شر وابستگی به کانال سوئز راحت شده و ایران نقش پشتیبان نفتی اسرائیل را ایفا کند لذا جلسات سری با شاه ایران آغاز شد.
تل آویو به شاه اطمینان می داد که با سرمایه گذاری مشترک در این خط لوله ۶۰ میلیون دلاری می تواند به قطب بزرگ نفت دنیا تبدیل شود اما ایران سهم بیش از ۶ میلیون دلاری در تامین منابع مالی را نپذیرفت، دقیقا مانند رژیم صهیونیستی.
کارشناسان و دیپلمات های ایرانی به دلیل مشکلات بزرگ جهان عرب با اسرائیل علاقه ای به همکاری بیشتر با این کشور را نداشتند اما شاه تمامی نظرات آن ها را «وتو» کرده و سرمایه گذاری در این خط لوله را به شرکت ملی نفت تکلیف کرد. سرانجام در ژوئیه سال ۱۹۶۸ عملیات احداث این خط لوله ۲۶۰ کیلومتری آغاز شد؛ خط لوله ای که ظرفیت انتقال ۶۰ میلیون بشکه نفت خام را در سال داشت.
اما برنامه مهم تر اسرائیل برای احداث خط لوله، پالایش نفت ایران و فروش فرآورده های نفتی با سود بهتر بود که به نوعی قصد داشت با احداث پالایشگاه و خرید نفت ایران، بازار اروپا را در دست بگیرد.
نحوه معاملات نفتی دو کشور به گونه ای بود که دفتر اسرائیل در شرکت ملی نفت دائر شده و درخواست های واردات نفت ایران بدون فوت وقت بررسی شده و اقدام مقتضی صورت می گرفت.
اسناد تاریخی نشان می دهد که در قراردادهای فروش نفت بلند مدت، قیمت نفت به روز محاسبه نشده و قیمت پایه باید در نظر گرفته می شد که با توجه به افزایش ۴ برابری قیمت نفت در سال ۱۹۷۳، ضرر بزرگی از این بابت به ایران وارد شد تا اعتراض سازمان برنامه و بودجه و کارشناسان نفتی شنیده شود اما سیطره غیر قابل وصف اسرائیل بر ایران اجازه افزایش قیمت نفت و فسخ قرارداد را نمی داد.
به عنوان مثال در سال ۱۹۷۴، قرار بود ۴ میلیون تن نفت خام به صورت کاملا پنهانی به اسرائیل صادر شود که ایرانی ها قیمت روز را طلب می کردند و تل آویو قیمت روزی که قرارداد منعقد شده بود اما با میانجی گری شاه و شخص منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت نفت ایران به اسرائیل هبه شد و پولی نیز پرداخت نشد.
با شدت گرفتن جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳، کشورهای عربی با تحریم نفت امریکا و همپیمانان آن ازجمله هلند، خواستار تنبیه اسرائیل شده بهطوریکه ملک فیصل پادشاه عربستان در همان دوران به آمریکاییها هشدار داد در صورت همراه نشدن با اعراب، آرامکو را ملی میکند.
امریکا به دلیل حفظ موقعیت خود در عربستان، طرح براندازی و ترور ملک فیصل را عملی کرد و برای دور ماندن از آتش خشم اعراب، مأموریت تأمین نیازهای نفتی اسرائیل را به ایران داد. برخلاف میل دیپلماتها این مهم در روزهایی انجام شد که قیمت نفت افزایشیافته بود اما تلآویو که باید برای تأمین نیاز خود پول بیشتری میپرداخت از ایران تخفیف گرفت و نفت را ارزانتر از قیمتی گرفت که پیش از افزایش بهادر بازار نفت حاکم بود.
بیشتر مسائل فروش نفت به اسرائیل توسط شرکت انگلیسی پترولیوم اکونومیست به مدیریت پان فرانکل یهودی – انگلیسی انجام میشد؛ فرانکل در دهه هفتاد میلادی مشاور اقتصادی شرکت ملی نفت ایران و یکی از مخالفان بینالمللی شدن این شرکت بهویژه در انگلیس بود.
فروش نفت به اسرائیل تحت عنوان مستعار «معاملات» با شرکت سویسی سوپرول – ثبتشده در لیختناشتاین- انجام شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. با سقوط رژیم شاهنشاهی پول نفت ایران در دست اسرائیل باقی ماند و پروندههای ایران در دادگاه لاهه همچنان برای زنده کردن حداقل یک و نیم میلیارد دلار از حق ملت ایران در حال خاک خوردن است.
آخرین جزئیات از پرونده ایران از شرکت سویسی حاکی از آن است که سر داور این پرونده چندی پیش درگذشته است و سر داور جدید برای این پرونده معرفی نشده است.