فرشید مجاور حسینی که یکی از اساتید اقتصاد بین الملل دانشگاه یو.سی. دیویس آمریکا ، با انتقاد از بزرگنمایی مشکلات اقتصادی ایران در دهه ۸۰ گفت صنایع ایران در دهه ۷۰ نیز به بنبست رسیده بود و دهه ۸۰ اساسا ادامه منطقی همان شرایط با مسکّن درآمدهای نفتی بوده است.
«
ميزنفت» بخشی از اظهرات این استاد دانشگاه را که در تسنیم منتشر شده را منعکس می کند:
*دوستان و همکاران پیشنهاد دهنده بسته اقتصادی چنان از مشکلات دهه ۸۰ سخن میگویند که گویا پیش از آن مشکل قابل اعتنایی نبود. اگر چه اشتباهات اقتصادی این دو دهه با یکدیگر قابل مقایسه نیست و دهه هشتاد واقعا رکورد دار است ولی حقیقت آن است که صنایع ایران در دهه ۷۰ نیز به بنبست رسیده بود. دهه ۸۰ اساسا ادامه منطقی همان شرایط با مسکن و یا بهتر بگوییم مخدر درآمدهای نفتی بود که مشکل اصلی را از نظرها پنهان می کرد.
*درآمد سرانه ایران در سال ۱۳۷۶ به طور واقعی معادل درآمد مقدار آن در سال ۱۳۴۶ یعنی ۳۰ سال پیش از آن تاریخ است در حالی که طی همین مدت درآمد سرانه کره و یا سنگاپور ۸ برابر شده است. تا سی و چند سال پیش درآمد سرانه ایران نزدیک دو برابر درآمد سرانه ترکیه و سوریه تقریباً نصف درآمد سرانه ایران بود. اما اکنون درآمد سرانه این دو کشور هر یک نزدیک به سی درصد بیشتر از ایران است.
* افزایش شکاف درآمدی میان ایران و کشورهای آ. سه. آن از این هم بیشتر است. سی و چند سال پیش درآمد سرانه ایران نزدیک به دو برابر درآمد سرانه بود اما امروزه درآمد این دو کشور به ترتیب نزدیک به ۳ و ۵ برابر از ایران بیشتر است.
*بررسیها نشان میدهد که میان نرخهای رشد ارزش افزوده و موجودی سرمایه در دوره ۵۵-۱۳۴۵ و دوره های بعدی تفاوت کیفی وجود دارد. تفاوتها آنقدر فاحش است که در خواننده این تصور را ایجاد مینماید که گویا سری اول مربوط به کشوری مانند کره جنوبی یا سنگاپور و سری های بعد مربوط به کشورهای بحران زده آفریقایی میباشند.
*بخش صنعت ایران که تا سال ۱۳۵۵ یکی از پویاترین بخشهای اقتصادی کشور محسوب میشد و در سطح جهانی نیز از رشد خوبی برخوردار بود در دهه های بعدی دچار بحران گردید به طوری که رشد بهره وری بخش از ارقام ۳-۴ درصدی به حداکثر صفر درصدی در سالهای پس از ۱۳۵۵ تغییر کرد.
*اگر چه بهره وری صنایع در دوره سه ساله پس از جنگ افزایش یافته است اما پس از سال ۱۳۷۰ هیچ روند پایدار، با ثبات و معنی داری از رشد بهره وری در صنایع ایران مشاهده نمیشود. این خود به خود نشان میدهد که کاهش فاحش بهره وری در سالهای پس از ۱۳۵۵ را نمیتوان تماماً به آثار مخرب جنگ مرتبط دانست.
* مقیاس اقتصادی در صنایع ایران اندکی نزولی است. اگر چه این آزمون مدرک قاطعی برای نزولی بودن بازده به بار نمیآورد اما از آن میتوان برای رد این نظریه که گویا بازدهی اقتصادی در صنایع کارخانه ای ایران صعودی است استفاده نمود. همچنین آزمون رقابتی بودن قیمت گذاریها نشان میدهد که قیمت گذاریها در صنایع کارخانه ای ایران فاصله زیادی با رقابت کامل دارد و مجموعاٌ شرایط اقتصادی در صنایع کارخانه ای ایران غیر رقابتی است.
*شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان میدهد حرکت صعودی در جامعه ایران به شکل فزاینده ای دشوار تر شده است. امروز کمتر مشاهده میشود که یک کارکن ساده صرفاٌ به دلیل ابراز لیافت در امر تولید و بهره وری بتواند در واحد تولیدی و یا خدماتی خود تا سطح مدیریت و یا حتی معاونت آن ارتقاء مقام یابد. عدم وجود تحرک اجتماعی و وجود انحصارات در مشاغل که بعضاً به پیش و پا افتاده ترین مشاغل و مناصب نیز تعمیم یافته است شاید کلید فهم رکود بهره وری در اقتصاد ایران باشد. پدیده مهاجرت گسترده نیروهای متخصص ایرانی به خارج کشور و شتاب گیری آن طی سالهای گذشته میتواند خود معلول همین پدیده باشد."
*اکنون بعد از نزدیک به ۱۴ سال از انجام آن مطالعهٔ شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان می دهد بحرانی که در دهه ۷۰ قابل مشاهده بود اکنون به مراتب وخیمتر شده است.