به گزارش
ميزنفت ، در طول جنگ سرد که بین دو قدرت بزرگ جهان، آمریکا و شوروی جریان داشت، هر یک از بلوکهای قدرت همواره تمام تلاش خود را میکردند که سیطره و نفوذ خود را از طریق مختلف، در جهان افزایش دهند. ایران بهعنوان یک منطقه استراتژیک و دارای منابع غنی ازجمله نفت و معادن مهم، یکی از پرچالش ترین کشورهایی است که قدرتهای بزرگ در طول تاریخ برسر آن به رقابت پرداختند و از مناطقی بوده است که در زمان جنگ سرد موردتوجه ویژه طرفین (آمریکا و شوروی) قرار گرفت.زمانی که جان. اف کندی در سال 1960 میلادی به ریاستجمهوری رسید، سیاست خارجی خود را مبتنی بر جلوگیری از گسترش و نفوذ کمونیست در کشورها قرارداد.
کندی علت تمایل کشورهای جهان سوم به کمونیسم را فقر میدانست و به همین دلیل تنها راه رهایی این کشورها کمک کردن به مردم و جنبشهاست تا در دامن کمونیسم قرار نگیرند؛ در این راستا برنامهای جدید و مؤثر بهنام، کمکهای متقابل به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی کشورها و قارههای دیگر اجرا کرد.
کندی علت تمایل کشورهای جهان سوم به کمونیسم را فقر میدانست و به همین دلیل تنها راه رهایی این کشورها کمک کردن به مردم و جنبشهاست تا در دامن کمونیسم قرار نگیرند؛ در این راستا برنامهای جدید و مؤثر بهنام، کمکهای متقابل به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی کشورها و قارههای دیگر اجرا کرد.
زمینههای طرح اصلاحات آمریکایی
آمریکا به دلیل اوضاع وخیم ایران و بحران سیاسی و اقتصادی که باعث نارضایتی مردم شده بود و اینکه هرلحظه بیم آن میرفت که در ایران اتفاقی رخ دهد و ورق علیه آنها برگردد، باید هر چه زودتر اقدامات لازم اصلاحاتی را در ایران آغاز میکرد. نگرانی آمریکا زمانی شدت یافت که کندی با خروشچف در وین ملاقات کرد. رهبر شوروی به تمسخر شاه پرداخت و گفت: «ایران دستخوش تحولات سیاسی خواهد شد و مثل یک سیب گندیده در دام امن شوروی خواهد افتاد.»[1]
کندی یک گروه به سرپرستی، فیلیپس تالبوت به ایران اعزام کرد تا تحقیقات لازم دربارهی اوضاع ایران انجام دهند و نتیجه این تحقیقات چنین بود: «مقامهای آمریکایی، رهبران ایران را تشویق کنند تا اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به اجرا درآورده و نیروهای مسلح را تقویت کنند؛ و نیز آمریکا تماس خود با ملیگرایان مخالف دولت را افزایش دهد تا افراد میانهرو مخالف دولت، تشویق شوند که در برابر فشارهای گروههای افراطیتر مخالف دولت مقاومت کنند»[2]. حاصل مطالعات دولت کندی این بود که به شاه پیشنهاد کنند: «ما حاضریم 35 میلیون دلار در اختیار دولت ایران قرار دهیم، بهشرط آنکه ایرانیان هرکاری را که ما درجهت اصلاح و پیشرفت لازم میدانیم به اجرا درآورند و این شامل نظریات و پیشنهادهای ما در مورد انتخاب نخستوزیری که بتواند از عهدهی اجرای اصلاحات پیشنهاد شده برآید، نیز خواهد بود.»[3]
محمدرضا شاه که قدرت و اعتبار خود را در گرو جلب حمایت رئیسجمهور امریکا میدید، باید دست به اقداماتی در راستای برنامهی اصلاحاتی مدنظر آمریکاییها میزد.شاه شخصیت متزلزلی داشت و بهگونهای شکلگرفته بود که عزت و اعتماد خود را مبتنی بر حمایت آمریکاییها و ذلت و بیاعتمادی خود را در عدمحمایت آمریکاییها میدید. نمونههای آن را میتوان در روی کار آمدن رئیسجمهورهای جدید آمریکا و موضعگیری آنها در قبال ایران مشاهده کرد، مثلاً میتوان به دوران ریاستجمهوری نیکسون اشاره کرد؛ زمانی که نیکسون، «شاه را بهعنوان کارگزار اصلی اجرای دکترین خودش در خلیجفارس انتخاب کرد، شاه باور پیدا کرد که وجودش برای ایالاتمتحده ضروری است و این واقعیتکه ایالاتمتحده او را عامل قدرت خود در خلیجفارس، یعنی مرکز انرژی جهان قرار داد بود، شاه را گرفتار احساس خودپرستی و برگزیدگی از جانب آمریکا کرد و احساس خطاناپذیری نیز در شاه به وجود آمده بود. شاه یقین داشت هر تصمیمی که در مورد مسائل دفاعی، نفت و سیاست خارجی اتخاذ میکند معقول و بجاست. درنتیجه، خود را از مشورت دیگران بینیاز میپنداشت»[4] به همین جهت، نیکسون با اعطای وامهای کلان و کمکهای تسلیحاتی فراوان به شاه، به وی اعتمادبهنفس بیشتری میداد و بهعکس با دریغ از حمایتها، دچار سرشکستگی میشد.
اجرای طرح کندی در ایران
در ابتدا اجرای طرح اصلاحاتی، برعهده نخستوزیر، علی امینی بود ولی شاه از اقدامات امینی ازجمله اینکه خواستار انحلال مجلس بود سخت بیمناک شد که نکند قدرتش افزایش یابد، به همین دلیل در سفر خود به آمریکا، بهکندی متوسل شد که دیگر از امینی حمایت نکند و خود مأمور اجرای اصلاحات شود، کندی پذیرفت.
شاه اصول ششگانه خود را اعلام کرد، اصولی که من بهعنوان پادشاه مملکت و رئیس قوای سهگانه به آرای عمومی میگذاریم و بدون واسطه، مستقیماً رأی مثبت ملت ایران را در استقرار آن تقاضا میکنیم به شرح زیر است:
1- الغاء رژیم ارباب – رعیتی 2- تصویب لایحهی قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.
3- تصویب لایحهی قانون فروش سهام کارخانههای دولتی بهعنوان پشتوانهی اصلاحات ارضی
4- تصویب لایحهی قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی
5- لایحهی اصلاحی قانون انتخابات.
6- لایحه ایجاد سپاه دانش بهمنظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.[5]
مخالفت علماء
علماء و در رأس آن امام خمینی (ره)، به مخالفت با اصول ششگانه شاه میپردازد و این طرح آمریکایی را توطئه علیه ایران میخواند. ایشان رفراندوم را مخالف رأی جامعهی روحانیت اسلام اعلام کرد و در بیانیهای بیان کردند: که در قوانین ایران رفراندوم پیشبینی نشده است. همچنین اشکالات اساسی به اصول شش گانه شاه وارد میکنند:
اول اینکه رفراندوم باید برای مردم به بحث گذاشته شود، نهآنکه به صورت مبهم رفراندوم برگزار شود.
رأیدهندگان باید آگاه باشند و معلوماتشان به اندازهای باشد که بفهمند به چه رأی میدهند
رفراندوم باید در شرایط آزاد و بدون هیچگونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود.[6]
امام خمینی (ره) با هشیاری کامل دریافتند که هدف از این اصلاحات، تحکیم سلطه آمریکا و کاهش فشارهای مردمی است، با برگزاری جلسات به تشریح مسئله برای علماء پرداختند. امام در جلسهای با حضور علماء با بیان خطری که اسلام را تهدید میکند در تفاوت میان لایحهی انجمنها و رفراندوم شاه، اعلام کردند: «آن غائله بهحسب ظاهر به شاه مربوط نمیشد ولی دراین قضیه (انقلاب سفید) او مأمور است که برنامه را به هر قیمتی به مرحله اجرا بگذارد... چنانچه خود، اظهار داشته، عقبنشینی او در این مورد به قیمت نابودی او تمام خواهد شد».[7]در پی موضعگیری امام و دیگر علماء، تبلیغات رژیم در مورد انقلاب در هم شکسته شد و مردم دست به تظاهرات و اعتصاب زدند. در تهران با رهبری و جلو داری «آیتالله بهبهانی» و «آیتالله خوانساری» به خیابانها ریختند که رژیم با بی احترامی به آیتالله بهبهانی مانع خروج وی از منزل شدند و آیتالله خوانساری را به منزل بازگرداندند.
اعتراض و درگیری در قم
در قم اوضاع بهتر از تهران نبود، شاه که تصمیم گرفته بود چهارم بهمن برای همراه کردن علماء با رفراندوم وارد قم شود، با مخالفت مراجع و نیروهای مذهبی و اعتصاب مردم و تعطیلی بازار مواجهه شد. روز قبل از ورود شاه به قم، درگیری به اوج خود رسید و شعار «مرگ بر شاه» برای اولین بار در تظاهرات مردم به گوش رسید؛ اما سرسپردگان شاه اعتراضات مردمی را به شدت سرکوب کردند. [8](روحانی، ص 247-236)
شاه تحت شدیدترین اقدامات امینتی به قم آمد، ولی سردی استقبال و عدم حضور روحانیون و علماء، شاه را سخت برانگیخت و با عصبانیت به سخنرانی پرداخت. وی پس از رؤیاهای خود از ملاقات با امام علی (ع) و حضرت عباس (ع) و امام زمان (عج)، ادعا کرد: «هیچکس به تجربه و نه درعمل نمیتواند ادعا داشته باشد که بیش از من به خداوند یا به ائمه اطهار نزدیک است» سپس با حمله به روحانیت در جملهای گستاخانه اظهار داشت: «افراد قشون و نفهمی بودهاند که هیچوقت مغز آنها تکان نخورده است و نمیتوان تکان داد» وی سپس دو گروه «ارتجاع سیاه» (روحانیون) و «قوای مخرب سرخ» (شوروی) را دشمنان اصلاحات معرفی کرد و روحانیون را «افرادی مفتخور» دانست که فقط به فکر این هستند که «یک چیزی به او برسد و او یک غذایی بخورد و شب سر بالین بگذارد.[9
برگزاری رفراندوم فرمایشی رژیم
سرانجام روز ششم بهمن فرارسید و عدهای به پای صندوقهای رأی رفتند. رژیم اعلام کرد مردم با 711/598/5 رأی موافق و 4115 مخالف به لوایح انقلاب سفید رأی دادهاند. شاه ضمن انتشار پیام تبریک، از حضور مردم و دادن رأی مثبت به اصلاحات تشکر کرد. آمریکا نیز طی پیامی این پیروزی را به شاه تبریک گفت.[10]
پیامدهای انقلاب سفید
شاه که با انقلاب سفید، قصد اصلاحات در ایران را داشت و با این اصلاحات می خواست تحول بزرگی در ایران ایجاد کند، نه تنها با اجرای این طرح آمریکایی، اصلاحاتی صورت نگرفت بلکه نتیجه معکوس داشت. در فاصله کوتاهی ما شاهد این هستیم که ایران روزبهروز وابستهتر به کشورهای غربی به ویژه آمریکا شده و به بازار مصرف کالاهای این کشورها تبدیلشده است. در حقیقت انقلاب سفید یک طرح استعماری بود که دشمنان خبیث این ملت در پشت آن نقش بازی کرده تا استقلال را از ایران بگیرند و به خود وابسته کنند و این اتفاق پس از مدتی به وقوع پیوست. همواره سیاست آمریکا براین منوال بوده که کشورهای درحالتوسعه درزمینهی کالاهای ضـروری، مـصرفی و فنآوری هیچگاه به مرحله خودکفایی و استقلال اقتصادی نرسند. نمونه آن را میتوان دربخش کشاورزی مشاهده کرد.
در ابتدای سال 1325 حدود 75 درصد نیروی کار ایران در بخش کشاورزی اشتغال داشتند و به طبع آن تولیدات نیز بیشتر بود، ولی در سال 1345 یعنی بعد از اصلاحات ارضی میزان بیکاری گسترش یافت و تنها 40 درصد جمعیت به کشاورزی اشتغال داشته و در دهه 50 میزان اشتغال در این بخش به 33 درصد میرسد[11]. نوکران غرب سیاستهایی درزمینهی فروش محصولات کشاورزی پیش گرفتند که درنتیجه تولیدات داخلی بهشدت کاهش یافت.
بعد از آنکه برای همه محصولات کشاورزی و دامی نرخگذاری کردند. برای مبارزه با کشاورزان و نابودی کشاورزی، ورود محصولات کشاورزی را آزاد نمودند. دولت صدور اغلب محصولات کشاورزی را ممنوع کرد و خود با استفاده از امکانات مالی و اداری به وارد کردن محصولات کشاورزی و دامی پرداخت. همچنین دولت از خرید محصولات روستاییان با همان قیمتهای تعیینشده دولتی هم امتناع میکرد و با انواع بهانهها و اشکال تراشیها، محصولات را یا نمیخرید و یا باقیمت کمتری میخرید و برعکس برای فروش محصولات خارجی از شبکه وسیع توزیع شهری و روستایی و تعاونی استفاده کرده و تسهیلات لازم را فراهم مینمود. برنج آمریکایی و کره پاکستانی بهطور فراوان در تمام شهرها و روستاهای ایران در دسترس مصرفکنندگان بود. پرتقال اسرائیلی، اردنی در شهرهای شمال باعث فاسدشدن مرکبات شمال شده بود؛ و پرتقالهای اسرائیلی باقیمت نازلتر از پرتقال محلی درهمه میوه فروشیها عرضه میشد ولیاجازهی حضور به محصولات داخلی نمیدادند. درنتیجه با گشوده شدن دروازههای ایران برروی کالاهای خارجی و بهویژه کشاورزی، سهم کشاورزان در درآمد مالی، از 12 درصد در سال 31 به 3 درصد در سال 51 کاهش یافت.
بخش صنعت نیز وضع مشابهی با بخش کشاورزی داشت. آمریکاییها قصد داشتند با بهوجود آوردن کارخانههایی که فقط کار مونتاژ را برعهده داشتند از نیروی کار ارزان و دسترسی آسان به مواد اولیه خام و نزدیکی به بازار مصرف، حداکثر استفاده را ببرند؛ و از طرفی ورود کالاهای مصرفی غرب، مهمترین واردات ایران را تشکیل میداد، با رشد و توسعه سرمایهداری وابسته به صنعت، ورود کالاهای صنعتی جای خود را به ورود ماشینآلات و کالاهای واسطهای و مونتاژی داد و رابطه اصلی، نسبت افزایش درآمد نفت، با ورود کالاهای صنعتی همچنان حفظ شد. حالا درازای نفت صادره از ایران، کالاهای صنعتی غرب وارد میشد و در حقیقت هنگامیکه شاه در دانشگاه هاروارد گفت: صدور نفت را افزایش دهید قول میدهم تا آخرین سنت آنرا کالا بخریم، اینگونه تیشه به ریشه تمام تولیدات داخلی و اقتصاد کشور زدند و ایران را وابسته شدید به کالاهای خارجی کردند.[12]
اصلاحات ارضی نه تنها گام مثبتی در جهت پیشرفت و توسعه کشاورزی و بخش صنعتی در کشور نبود، بلکه به اضمحلال و نابودی آن انجامید و سایه فقر و بدبختی را بر روستاها و روستاییان و کشاورزان و ... این سرزمین گسترانید.با اجرای انقلاب سفید، شاه اثبات کرد خادم خوبی برای اربابان غربی و آمریکاییاش است با این فرض که مبادا با عدم اجرای فرمایش آنها از قدرت برکنار شود. اگر انقلاب سفید برای مردم ایران فقر و ذلت به ارمغان داشت و برای بیگانگان و استعمارگران، بازار خوبی برای فروش کالاهای خود و البته برای خود شاه، حفظ قدرت را در برداشت که با آن توانست عمر رژیم پهلوی را برای دو دههی دیگر تمدید کند.[13]
منابع:
http://www.haadi.ir/s/607
[1] روحالله، حسینیان، سه سال مرجعیت شیعه در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 110
[2] مارک گازیوروسکی، دیپلماسی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، موسسهی خدماتی فرهنگی رسا، 1371، ص 223
[3] جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمهی فروزنده برلیان، نشر فاخته، 1371، ص 201
[4] ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمهی بتول سعیدی، نشر نور، 1370، ص 417 و 418
[5] روحالله، حسینیان، پیشین، ص 197
[6] همان، ص 201
[7] روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، تهران، انتشارات راه امام، 1359، جلد 1، سس 226-224)
[8] همان، 246-236
[9] روحالله حسینیان، پیشین، ص210
[10] روحانی، سید حمید، پیشین،299
[11] بهرام، افراسیابی، ایران و تاریخ، انتشارات نوین، 1364، ص198
[12] همان، ص273و274
[13] فرهاد، هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمهی، فضلالله نیکآیین، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358، ص 120
پایگاه هادی
منبع : فارس