وحید حاجی پور/ همه چیز به آرامی پیش میرود. تردیدها٬ بیمها و امیدها در تلورانس است و در این میان انتخابات ریاست جمهوری کشورهای بزرگ جهان یکی از بزرگترین مولفههای تاثیرگذار درباره ایران است چه در بعد سیاستهای بین المللی و چه از نظر اقتصادی. در این میان تدوین کنندگان و مجریان قراردادهای نوین نفتی با توجه به اهمیت نقش سیاست در سرمایه گذاری٬ معتقدند میتوان کمی پیچ سخت گیری در این حوزه را «شل» کرد تا بتوان از ظرفیت اقتصاد در سیاست بهره برد.
شرکتهای بسیاری برای حضور در صنعت نفت ایران اعلام آمادگی کردند ولی هیچ یک به قرارداد نرسیدند و هر چه بوده تفاهمنامههای کم اعتباری است که حکم «زنبیل» در «صف» را دارد. آنها پیش از امضا شدن برجام با ایران وارد مذاکره شدند و پس از توافق کشورمان با گروه 1+5 در حوزه تفاهمنامهها به ایران رفت و آمد کردند. در واقع نخستین مرحله از احیای سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران٬ برجام و لغو تحریمها بود که با تحقق آن٬ امیدها افزایش یافت ولی گذر از این مرحله به معنای پاک شدن صحنه از مشکلات و دست اندازهای بعدی نبود و هنوز هم چند مشکل جدی دیگر باقی مانده بود.
سد دوم٬ حضور یک چهره منطقی و عقلانی در کاخ سفید بود. با توجه به احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا٬ شرکتهای نفتی در فاز مذاکره و تفاهمنامه با ایران ادامه دادند تا تکلیف رئیس جدید کاخ سفید مشخص شود. گرچه کلینتون و ترامپ هر دو به ایران میتاختند ولی با توجه به آنکه دمکراتها بیشتر از جمهوری خواهان به برجام پایبند بودند٬ کلینتون آرزوی شرکتهای بزرگ نفتی شد ولی با این وجود٬ ترامپ به ریاست جمهوری رسید تا آسمان ابری تر از گذشته شود.
به همین دلیل بود که پاتریک پویان مدیرعامل شرکت توتال برای مصون ماندن از جریمههای آمریکا و محدودیتهای این کشور اعلام کرد تابع تصمیم این کشور در باره سرمایه گذاری در ایران است. تا به امروز شرکتهای نفتی در پشت مانع ترامپ ماندهاند در حالی که شرکتهای بزرگ بین المللی نفتی مانند شورون٬ اگزون موبیل٬ بی پی٬ استات اویل٬ انی٬ توتال٬ شل و ... در برنامههای جدید خود تمرکز ویژهای روی خاورمیانه کردهاند. در این میان دو شرکت شل و توتال از علاقمندی بیشتری برای حضور در ایران برخوردارند بویژه توتال که در برنامههای اعلامی خود برای سال 2017 توسعه فاز 11 را رسما اعلام کرده است.
ولی آنها جدای از تردیدی که در عصر ترامپ گرفتارش شدهاند٬ با مانع سوم دیگری نیز مواجه هستند که تردیدهایشان را افزایش و حتی کاهش داده است. توتال روی دو انتخابات ریاست جمهوری قمار کرده اند تا ببینند وضعیت حضورشان در ایران چگونه خواهد بود. انتخابات ایران و فرانسه دو بزنگاه مهم برای این شرکت فرانسوی هستند که در مورد نخست نگرانی جدی وجود ندارد ولی در مورد گزینه دوم٬ همه چیز در فضایی مه آلود قرار گرفته است.
مارین لوپن سیاستمدار میانسال جبهه ملی فرانسه این روزها شانس نخست ریاست جمهوری فرانسه محسوب میشود. خانم وکیل خواهان خروج از اتحادیه اروپاست و تحریمهای غرب را علیه روسیه «احمقانه» توصیف میکند و علاقه عجیی به دونالد ترامپ و نگرشهای وی دارد. لوپن یک ناسیونالیست افراطی و در ادبیات سیاسی فرانسویها به یک راست افراطی معروف است و در نگاه نخست عقاید خطرناکی برای اقتصاد جهان و شرکتهای بین المللی دارد. او علاقه دارد فرانسه را با بازگشت به «دوگلیسم» صاحب قدرتی کند که از آن فاصله گرفته است٬ از همکاری جدی با روسیه و نزدیکی به این کشور میگوید٬ اقتصاد لیرالی را ویران کننده عنوان کرده و خروج سریع فرانسه از اتحادیه اروپا را نشانه رفته است.
اشتغالزایی در فرانسه با تکیه بر توان شرکتهای بزرگ فرانسوی را یکی از برنامههای خود عنوان کرده و معتقد است پیروی از مدل جهانی اقتصاد لیبرال کل جهان را با مشکل مواجه میکند. او گفته است:« به نظر من فرانسه امروز نیازمند طرحی ملی و میهنپرستانه است و طرحهای جهانی کمتر میتوانند مشکلات امروز فرانسه را پاسخگو باشند. به نظر من همین لیبرالیسم است که باعث مرگ تدریجی جامعه فرانسه شده است.»
وی یکبار به اتهام توهین به مسلمانان به دادگاه رفته است و اگر به ریاست جمهوری فرانسه برگزیده شود همان برنامهای را عملی کند که ترامپ پیاده کرد:«عدم ورود مسلمانان و افراطیها به فرانسه». او حتی گفته است باید تعدادی از افراطیون را نیز از کشور اخراج کرد. لوپن سیاستهایش به روسیه و ترامپ بسیار نزدیک است و به همین دلیل او را مدل عینی ترامپ مینامند و نه مارین لوپن. این را کنار جنجالی قرار دهید که طی آن، لوپن یکبار در برج ترامپ حضور یافته است و تصاویر آن دست به دست چرخید و انتقادها از وی را افزایش داد.
نکته مهم دیگر در نگرشهای وی مربوط به تحولات سوریه است. به این گفته وی دقت کنید:« این گروههای افراطی که امروز در کشورهای مختلف عملیات میکنند، توسط کاپیتالیستهای شاخص اروپا حمایت میشوند. به نظر من این یک اشتباه اخلاقی، سیاسی و تاریخی سردمداران ماست و به نظر من بهترین راهحل این است که اروپا درک کند که در شرایط فعلی بشار اسد باید بر سر قدرت باقی بماند. عملاً در چنین شرایطی باید بین بد و بدتر یکی انتخاب شود و چارهای جز این نیست.»
او بسیار به روسیه علاقه نشان داده و خود را در قالب برنامههای کلان آمریکا جا نمیدهد. از اتحاد با کشورهای اروپایی نمیگوید و بر عکس ٬ روی دیواری تکیه کرده است که رسالت محوری اتحادیه اروپا را راها کرده و بازگشت به هویت فرانسوی را طلب میکند. به همین دلیل است که اصرار وی برای خروج از اتحادیه اروپا با استقبال خوبی از سوی مردم فرانسه رو به رو شده است و البته هلندیها نیز به تاسی از انگلستان ٬ در کنار فرانسه قرار گرفتهاند.
شکننده شدن فضای اتحادیه اروپا و حرکت کشورهای اروپایی به سمت «منفعت گرایی میهنی» میتواند یک اتفاق مثبت برای ایران باشد ولی نه در کوتاه مدت. از یاد نبریم تصمیمات اتحادیه اروپا برای کشورهای عضو٬ نارضایتیهای بسیاری را در قاره سبز برانگیخته است. به عنوان نمونه آلمانیها و فرانسویها که پس از تجزیه شوروی ده ها میلیارد دلار در روسیه سرمایه گذاری کرده و به شراکت با پوتین پرداختهاند بارها نسبت به تحریمها علیه مسکو انتقاد کردهاند و یا فرانسویها در موضوع سرکوب مردم تونس توسط بن علی٬ بر خلاف اتحادیه اروپا نه تنها انتقادی نکرد بلکه وارد فاز حمایتی شد و در نهایت با فشارهایی که بر این کشور وارد شد٬ سکوت کرد. فرانسوی ها رابطه خوبی با بن علی داشتند و در سال 1995 یک قرارداد جذاب تجاری با تونس منعقد کرده و در واقع شریک اقتصادی این کشور بودند اما در نهایت به دلیل موضع اتحادیه اروپا٬ دست از حمایت از تونس برداشتند.
این نمونهها نشان میدهد فصل نوینی از بازبینی سیاستهای بین المللی و اقتصادی در اروپا شکل گرفته است که روی حول «منافع کشور» میچرخد و نه منافع یک قاره. به همین دلیل است که لوپن بدنبال احیای گفتمان دوگلیسم در فرانسه است و حتی به بناپارتیسم متهم میشود. لوپن را باید شمشیر دو لبهای نامید که شاید فضا را برای سرمایه گذاران فرانسوی در ایران تیره کند و یا با در نظر گرفتن پارامترهای ملی و منافع کشورش٬ سرمایه گذاران و شرکتهای کشورش را راهی ایران کرده و از آنها حمایت کند.
اما نباید آنسوی ماجرا را نیز نادیده گرفت و آن تحول در رژیم تحریمهای اقتصادی است. هرچند کشورهای اروپایی بدنبال بازگشت به «اصل خویش» هستند ولی شاید تحولات سیاسی و تغییر دولتها نتواند روی روند شرکتهای بین المللی در حوزه سرمایه گذاری تاثیر بگذارد زیرا با تکامل رژیم تحریمها، نقش اساسی به نهادهای اقتصادی و مالی واگذار شده و دولت ها دیگر نقش برجسته ای ندارند. مثلا یک شرکت چند ملیتی، هیچ گاه در مسیری حرکت نمیکند که از بازار مالی آمریکا محروم شود و در این مسیر هیچ توصیهای را از دولت یا دولتها نخواهد پذیرفت.
باید تا اردیبهشت ماه صبر کرد و منتظر ماند تا صاحب جدید کاخ الیزه به قدرت رسیده و برنامه خود را اعلام کند. لوپن یک شانس بزرگ و یا یک بدشانسی بد میتواند باشد. او طرفدار روسیه و ترامپ است و در صورت به قدرت رسیدن وی٬ تحلیلهای متفاو تری نسبت به امروز ارائه خواهد شد. در این میان تکلیف ایران و توتال همچنان نامشخص است.
دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۳