ميزنفت/ در گزارش نهم از سلسله گزارشهای
ميزنفت درباره رابطه ویژه سیاستمداران آمریکایی و سیاستهای انرژی این کشور به موضوع منابع نفتی دریای خزر اشاره و نوشته شد که
این کشور چگونه شرکتهای آمریکایی را راهی این منطقه کرد. در گزارش پیش رو که بصورت خلاصه منتشر میشود به ورود نیروهای نظامی به منطقه خزر پرداخته شده است که در نوع خود جالب و حیرت انگیز است.
براساس مطالعات انجام شده توسط مؤسسه انگلیسی مشاوره نفت «وود مککنزی» در ژانویه 2002، میزان احتمالی نفت باقیمانده و مازاد در منطقه دریای خزر، 39.4 میلیارد بشکه نفت خام و 207 تریلیون فوت مکعب گاز بود که مجموعاً معادل 75.8 میلیارد بشکه نفت میشد. 20 شرکت نفتی خصوصی، کنترل 60 درصد از ذخایر مذکور را (45 میلیارد بشکه هیدروکربور) در اختیار داشتند. این شرکتها، با محاسبه خطرات و ریسکهای ناشی از عدم تحقق درآمدهای حاصل از اکتشاف، محدودیت دسترسی به شبکه حمل و نقل، تأخیر در دستیابی، به نفت و غیره، تا سال 2020 میبایست بین 237 میلیارد تا 314 میلیارد دلار در میادین نفت و گاز دریای خزر سرمایهگذاری میکردند.
4 شرکت شورون، تگزاکو، اگزون موبیل و فیلیپس پترولیوم و اونوکال بزرگترین میزان سهام را در این سرمایهگذاری داشتند که به 36 درصد (16.2میلیون بشکه معادل نفت) بالغ میشد. بدین ترتیب بایک محاسبه ساده مشخص میشد که سهم ایالات متحده در کل سرمایهگذاری در نفت خزر، بین 85 تا 113 میلیارد دلار بود لذا بزرگترین سهامدار در ذخایر نفتی و گاز خزر، شورون تگزاکو با سهم 11 درصد از کل ذخایر نفت و گازمالک 8.4 میلیارد بشکه معادل نفت بود و میزان سرمایهگذاری لازم در مدت اجرای قرارداد تولید نفت به 26 تا 35 میلیارد دلار نیاز داشت.
طبعاً چنین سرمایهگذاری مهمی توسط شرکتهای نفتی ایالات متحده به اطمینان از حمایت نظامی آن کشور هم احتیاج داشت. به همین جهت در 15 سپتامبر 1997، 500 نفر از چتربازان گردان هوابرد آمریکا به فرماندهی ژنرال جان شینان که نشانهای نظامی بسیاری هم دریافت کرده بود، برای اولین بار در کوههای «تیان شان» در جنوب قزاقستان فرود آمدند.
اسم رمز این عملیات «سنترازبات 97» بود و چنین جلوه داده شد که این عملیات آزمایشی برای حمایت از قزاقستان، در صورت حمله «نیروهای مرتد» به این کشور با هدف نقض «صلح منطقهای» صورت میگیرد. به گفته «مایکل کلیر»، کارشناس امنیتی: «مهمترین ویژگی عملیات آزمایشی مذکور این بود که طولانی ترین عملیات هوابرد در تاریخ بشری است، زیرا نیروهای چترباز یک مسافت 7700 مایلی را از پایگاه براگ در شمال کارولینای شمالی تا منطقه فرود در قزاقستان پیمودند.»
سه ماه بعد، در یک گزارش دفاع ملی، بر این گونه عملیات پیشتاز نظامی به منظور تحقق استراتژی امنیت انرژی صحه گذارده شد و این عملیات مورد تأیید قرار گرفت. در گزارش مذکور، که ریچاردآرمیتاژ هم در تهیه آن شرکت کرده و سپس به وزیر دفاع تسلیم شده بود، هشدار داده میشد اکنون رهبری ایالات متحده، برای برقراری نظم نوین جهانی با خطراتی روبروست. در این گزارش چنین استدلال شده بود که دستگاه امنیتی آمریکا باید به نحوی برنامه ریزی کند که خود تشکیل دهنده و به وجود آورنده شرایط و محیط بین المللی باشد و نه اینکه صرفاً در صورت بروز شرایط و حوادث جدیدی اقدام به واکنش در مقابل آن کند. طراحان نظامی باید آماده باشند تا طرحهای نظامی را تدوین کنند و عملیات نظامی را در مناطقی انجام دهند که ایالات متحده در آن مناطق نیروهای پیشتاز و یا اصولاً پایگاهی ندارد.
بخصوص لازم است ایالات متحده در مناطقی وارد عمل شود که دارای منابع کمیاب طبیعی است و در این گزارش مشخصاً از خاورمیانه و منطقه جدیدالاکتشاف خزر نام برده شده بود، زیرا بنظر تهیه کنندگان گزارش«ما باید سعی کنیم منابع نفتی را که خودمان و متحدان ما به آن وابسته هستیم حفظ و حراست کنیم.» درواقع از نظر این گزارش نیاز آمریکا به دسترسی به نفت خلیج فارس و دریای خزر برای اقتصاد جهانی بسیار مهم بود.
ظاهراً برای اینکه درستی عملیات پیشتاز نظامی برای تحقق استراتژی امنیت انرژی اثبات شود، سال بعد، «سنترازبات» اقدام به مانور آزمایشی دیگری کرد که طی آن صدها نفر از نیروهای آمریکا از پایگاه «درام» در نیویورک به تاشکند، پایتخت ازبکستان، از طریق هوا انتقال یافتند و در سال 1999 مرکز فرماندهی و آموزش نظامی ایالات متحده اقدام به یک مانور نظامی کامپیوتری در حوضچه خزر کرد تا از آن در صورت لزوم و در عمل به صورت واقعی برای مداخله نظامی در منطقه استفاده کند.
در آن موقع، پیام ایالات متحده واضح و روشن بود؛ بدین معنی که هرگونه تهدیدی که متوجه منافع شرکتهای آمریکایی در منطقه بحر خزر شود، با مداخله نظامی سریع روبه رو خواهد شد، و دوری مسافت منطقه از ایالات متحده هیچگونه مانعی برای این اقدام بهشمار نخواهد آمد.