۰
آمریکایی ها و نفت/7

نقش برژینسکی در ظهور قفقاز نفتی

برژینسکی - عصر نفت
برژینسکی - عصر نفت
ميزنفت/ بافروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، جمهوری­های جنوب آن کشور که بین منطقه قفقاز و مرز چین قرار داشتند استقلال یافتند. معمولاً موقعی که به آسیای میانه اشاره می­شود منظور منطقه وسیعی به مساحت 1.6 میلیون کیلومتر مربع است که مرکب از قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان است که به­ طور باورنکردنی با هم خصومت دارند- و جمعیت آنها بالغ ­بر 57 میلیون نفر است که کمتر از جمعیت انگلستان است.

در بخش غربی منطقه آسیای میانه دریای خزر قرار دارد که یک حوزه رسوبی وسیعی است که در سواحل اطراف آن ثروت عظیمی از هیدروکربن نهفته است. در ساحل غربی دریای خزر دولت­های منطقه قفقاز قرار دارند که کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان پلی میان آسیای میانه و یکی از متحدان آمریکا در «ناتو» یعنی ترکیه، تشکیل می­ دهند. در شمال گرجستان، چچن قرار گرفته؛ کشوری که برای استقلال خود مبارزه می­ کند. اما موقعیت این کشور به­ گونه ­ای است که خطوط لوله نفت از باکو به آستاراخان ابتدا از آن می­ گذرد و لذا همین امر دخالت نظامی روسیه را در آن منطقه اجتناب­ناپذیر می­ سازد.

در ساحل جنوبی بحر خزر، ایران؛ تنها عضو اوپک در این منطقه، قرار دارد که قلمرو آن از بحر خزر تا خلیج فارس و دریای عمان صدها مایل گسترش یافته و ادامه دارد. بالاخره، در بخش شرقی منطقه آسیای میانه، کشور جنگ ­زده و ناآرام افغانستان قرار گرفته که میسر خط لوله ­ای است که از آسیای میانه تا اقیانوس هند کشیده شده است. نقشه احداث این خط لوله سال­ها پیش توسط یکی از شرکت­های بزرگ نفتی ایالات متحده که یک شرکت چندملیتی نفت و گاز است طراحی شده بود. تمامی این منطقه وسیع که هم ­مرز با دریای خزر و حتی فراتر از آن است، سریعاً به یک منطقه فاجعه­ بار انسانی مبدل شد، زیرا تمامی سرمایه­ گذاری­ هایی که در زمینه بهداشت، آموزش و تأسیسات زیربنایی توسط دولت شوروی سابق در آن منطقه انجام شده بود به یکباره فروریخت.

اما آمریکا، برای این مردم از همه­ جا بی­ خبر، نقشه­ ها داشت. ریچاردچنی در سال 1998 در سخنانی که در جمع تجار آمریکایی در واشنگتن ایراد کرد گفت: «من نمی­ توانم تصور کنم که سرزمینی مانند منطقه خزر در مقابلمان ظاهر می­ شود که تا این اندازه دارای اهمیت استراتژیک می­ باشد.» البته او دلایل خوبی برای خود داشت که تا این اندازه به هیجان بیاید؛ شرکت­های نفتی آمریکایی به ریاست «شورون» (و کاندولیزارایس) اکنون مطمئن بودند که به منابع عظیمی از ثروت نفتی رسیده ­اند.

سازمان اطلاعات انرژی دولت آمریکا اولین گزارش خود را از، ذخایر نفتی که حدس زده می­ شد در اطراف سواحل بحر خزر وجود داشته باشد، انتشار داد. طبق این گزارش «حوزه خزر، منطقه­ ای با ذخایر عظیم نفتی می­ باشد». در گزارش مزبور آورده شده است کل ذخایر این منطقه 218 میلیارد بشکه است که 32.5  میلیارد بشکه آن ثابت شده است. اما لآمحاله، توجه بر کل میزان ذخایر ثابت نشده متمرکز شده بود و با آنکه سازمان اطلاعات انرژی آمریکا با احتیاط چنین اظهارنظر می­ کرد که مفهوم ذخایر بالقوه فقط «حدس و پیش­بینی است»، اما این مانع از آن نمی ­شد که آمریکایی ­ها ذخایر موجود در این منطقه را با ذخایر عربستان مقایسه نکنند.

به­ علاوه، در حالی که خودشان خاطرنشان می­ ساختند که بهره ­برداری از این ذخایر مشروط و موکول به احداث به ­موقع شبکه خطوط لوله لازم برای انتقال نفت این منطقه محصور در خشکی می ­باشد نسبت به ایجاد چنین شبکه خطوط لوله هم ابراز خوشبینی می­ شد. سازمان اطلاعات انرژی آمریکا پیش­ بینی می­ کرد، پس از احداث چند خط لوله که کار آن در پایان دهه به اتمام خواهد رسید.

آنها فکر می کردند ظرف مدت 12 سال تولید آن با مجموع تولید نفت ایران و قطر رقابت خواهد نمود و طرف مدت 22 سال تولد آن تقریباً به ­اندازه مجموع تولید ایران و عراق خواهد بود.براساس گزارش سازمان اطلاعات انرژی آمریکا در سال 1998 در ماهنامه چشم­ انداز بین­المللی، چاپ شده بود؛ ترکمنستان با 101 تریلیون فوت مکعب بزرگ­ترین ذخایر گازی را دارد- . از نظر میزان تولید انرژی، این مقدار تقریبا معادل 7 میلیارد بشکه نفت بود- ازبکستان 66 و قزاقستان 65 میلیارد فوت مکعب ذخیره گاز دارند. مجموعاً این سه کشور جدیدالتأسیس، بیش از ایالات متحده و کانادا دارای ذخایر گاز بودند؛ هر چند که برای انتقال گاز به خارج همانند نفت، باید شبکه خطوط لوله ساخته و احداث شود. به­ طور کلی به ­نظر می­رسید که بالاخره ایالات متحده به ذخایر نفت و گاز اضافی دیگری دست یافته است که انگیزه­ای برای کنترل و تسلط براین منطقه است؛ منطقه­ ای که احتمالاً «خاورمیانه جدیدی» خواهد بود.

در ابتدا سیاست ایالات متحده در مورد منطقه خزر و آسیای میانه در چارچوب و به­ صورت خاص و جداگانه ­ای، شکل می ­گرفت. در زمان فروپاشی شوروی، هیچ گونه استراتژی منسجمی در مورد منطقه خزر و آسیای میانه وجود نداشت. قبل از سال 1991، ایالات متحده هیچ­گونه منافع ملی در منطقه قفقاز و آسیای میانه نداشت. درواقع به گفته «فیوناهیل» اگر کشف مجدد ذخایر نفتی در دریای خزر، و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حادث نمی­ شد، این مناطق احتمالاً برای طراحان سیاست خارجی ایالات متحده در حاشیه قرار می­ گرفتند.

وی همچنین خاطرنشان می­ سازد تا زمانی که قراردادهای نفتی میان شرکت­ های نفتی آمریکایی و دولت­ های قزاقستان و آذربایجان در فاصله سال­های 1994-1993 امضا نمی­ شد، شاید این منطقه هرگز در روی صفحه راداراهای ملت آمریکا ظاهر نمی­ شد.

این منافع اقتصادی ایالات متحده در بهره­ برداری از ذخایر جدید انرژی بود که موجب شد سیاست گذاران آن کشور، علاقه خاصی به حفظ و حمایت منطقه قفقاز و آسیای میانه پیدا کنند. «ایالات متحده اکنون ذخایر منطقه خزر را چشم­ اندازی برای متنوع­ سازی منابع انرژی، غیر از خاورمیانه می­ بیند.»

اما در دوره حکومت کلینتون 2000-1993، دو هدف نفتی و دارای اولویت ایالات متحده- حفظ منافع شرکت­ های نفتی آمریکا در منطقه خزر و متنوع­ سازی منابع انرژی- با هدف سومی که ژئواستراتژیک بود، درهم آمیخته و پیچیده شد و آن این بود چگونه کشورهای جدیدالتأسیس در منطقه خزر و آسیای میانه از حیطه نفوذ روسیه و ایران به دور نگاه داشته شوند.

بدبینی روز­افزون آمریکا نسبت به احتمال بازسازی روسیه و الگوبرداری این کشور از مدل اقتصادی و اجتماعی آمریکایی ظاهراً روحیه خصمانه ­تری را نسبت به روسیه و بخصوص از اواسط دهه 1990 به وجود آورد. همچنین، فرمان رئیس جمهور کلینتون در سال 1995 دایر بر منع شرکت ­های آمریکایی از کار با ایران و متعاقباً تصویب قانون تحریم ایران در سال 1996، موضع سیاسی خصمانه آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران را تشدید کرد.

چهره و شخصیت اصلی که تأثیر و نفوذ زیادی داشت و توجه دولت کلینتون را به اهمیت ژئواستراتژیک منطقه خزر و آسیای میانه معطوف می­نمود، «زبیگنیو برژینسکی»[2] ، مشاور امنیتی دولت رئیس جمهوری سابق آمریکا جیمی­ کارتر بود.

برژینسکی در اوائل دهه 1990، به ­عنوان مشاور شرکت نفتی «آموکو» سفرهای زیادی به منطقه داشت. او مدت زیادی از مشاوران و رایزنان خانم «مادلین آلبرایت»، وزیر امورخارجه دولت کلینتون بود و او بود که به کاخ سفید هشدار می­ داد که اگر ایالات متحده، به ادعای او، منافع استراتژیک خود را در منطقه نادیده بگیرد اشتباه بسیار جدی مرتکب شده است. در نتیجه، مأموران مخفی­ سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، که برخی از آنان مهندسان آموزش دیده نفت بودند، به جنوب روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان سفر کردند تا ضمن این دیدارها، اطلاعات و درک بیش­تری از ذخایر بالقوه نفت و اوضاع کلی سیاسی آنها به دست اورند.

در اوت 1997، آلبرایت و همکاران او در وزارت امور خارجه، گزارش کامل و توجیهی سازمان «سیا» را در مورد منطقه خزر و آسیای میانه دریافت داشتند و بعد از آن بود که «آلبرایت» چنین نتیجه ­گیری کرد که «کار و تلاش به­ منظور شکل ­دهی به آینده این منطقه یکی از مهیج ­ترین کارهایی است که ما می­ توانیم انجام دهیم.»

شاید مهم­ترین نتیجه این بحث­ ها و مذاکرات در وزارت خارجه آمریکا، تصمیم درخصوص نقشی بود که احداث لوله و انتقال نفت و گاز بازی می­ کرد. وزارت امور خارجه از اعتراف این نکته خودداری نکرد که برخی از بخش­ های این خط لوله احتمالاً می­بایست از خاک روسیه عبور کند، اما بر این نکته تأکید گردید که «روسیه نباید قادر باشد با بستن شیرها مانع انتقال قسمتی و یا همه جریان نفت از این خط لوله گردد».

مهم­تر از همه، ایالات متحده نباید لحظه ­ای نسبت به ممنوعیت احداث هر نوع خط لوله ­ای به سمت جنوب و از طریق خاک ایران، تردید کند. یکی از دستیاران در کاخ سفید هم گفت: «اتکا و وابستگی به نفت خلیج­ فارس، به ­عنوان منبعی برای نفت بیش­تر، آخرین چیزی است که به آن نیاز داریم».

بنابراین در آن موقع جای تعجبی وجود نداشت که چنی منطقه خزر را از نظر استراتژیک مهم بداند و در سال 1998 این استراتژی آشکارتر شد. بدین معنی که مردم منطقه خزر، آسیای میانه و جنوب قفقاز (به ­استثنای ارمنستان) به ­عنوان ناحیه مورد اتکای وسیع ایالات متحده درآمد که در آن شبکه خط لوله­ وسیعی ساخته می ­شد که شرق و غرب کریدور انرژی را به یکدیگر متصل می­ کرد و از ترکیه، گرجستان، آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و سرانجام افغانستان، پاکستان و هند می­ گذشت و این کشورها را به هم مربوط می ­ساخت.

ادامه دارد...

[1] . Fiona Hill
[2] . Zbigniew Brzezinski
 
چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۷
کد مطلب: 16369
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *