بهمن سروشی؛ یکی از مدیران فنی و کم حاشیه صنعت نفت که بیشتر عمر کاری خود را در مناطق نفتخیز سپری کرده است و در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در زمره مدیران تاثیرگذار جنوب قرار دارد. وی صمیمی ترین دوست مرحوم اسپاری و همسایه وی در تهران بود که در ابتدای جنگ تحمیلی، مدیرمناطق نفتخیز جنوب بوده است؛ وی را "مدیر سایه" نیز می نامند که دلیل این نامگذاری از زبان خودش شنیدنی است. سروشی مدیری بسیار کم مصاحبه بود اما به قول خودش اولین مصاحبه تفصیلی را در این کتاب انجام داده است.
*در سوابق شما آمده است در سال 56 وار صنعت نفت شده اید. از کجا شروع کرده اید و چگونه؟
بله، پس از مصاحبه استخدامی در شهریور 1356 وارد صنعت نفت شدم و در مسجد سلیمان مشغول به کار شدم زیرا مرکزیت نفت در آن زمان این شهر بود. بچه های دانشکده نفت 6 ماه قبل از فارغ التحصیلی، در سازمان ها مورد ارزیابی قرار می گرفتند و پس ار همفکری با دانشجویان، مشخص می شد باید در چه بخشی مشغول به کار شوند. شرکت های مطرحی همچون IBM هم تازه به نفت آمده بودند و برخی از دانشجویان در حوزه های کامپیوتری به کار مشغول می شدند.
کارآموزی ام را در بخش مهندسی نفت مسجد سلیمان آغاز کردم وپس از ان در دوره های دو ساله به گچساران ، آغاجاری، اهواز، مجددا آغاجاری رفتم. سپس به مهندسی نفت اهواز رفتم و پروژه پارس شمالی را با دوستان در دست داشتیم. اوایل مهر ماه سال 57 برای دوره دو ساله اموزشی و کار به منطقه خارک اعزام شدم و مسولیت عملیات خارک را به من سپردند. تیرماه سال 59 شهید تندگویان که مدیر مناطق نفتخیز بودند بنده را به معاونت عملیات خودشان منصوب کردند. این حکم بی مقدمه صادر شد و با من هم مشورت نشده بود؛ 10 روز قبل از جنگ تحمیلی شهید تندگویان حکم دیگری را برایم صادر کردند که بر اساس آن ریاست ستاد بحران شرکت ملی نفت ایران در جنوب به من واگذار شد.
*پیش از آغاز جنگ؟
خب چند هفته پبش از تهاجم عراقی ها، گزارش هایی ارسال می شد با این پیام که ارتش عراق در مرز مستقر شده و آرایش نظامی به خود گرفته است،تیراندازی های گاه و بیگاه نیز به سوی دکل های حفاری واقع در دهلران باعث شد تا شهید تندگویان بنده را به این سمت منصوب کنند، در سفری با ایشان و آقای غرضی(استاندار وقت) در بازدیدی از منطقه کاملا متوجه این امر شدیم که آن ها قصد حمله دارند لذا مسولیتی به من واگذار شده که نه تجربه اش را داشتم و نه در حیطه تخصصم بود.
یکی دو روز مانده به آغاز تهاجم نظامی رژیم بعث، آقای تندگویان به تهران رفته بودند و درگیر امور وزارت بودند لذا در حکم دیگری من را جانشین خود در مناطق نفتخیز معرفی کردند. با آغاز جنگ من در 3 سمت باید کار می کردم که واقعا کار سختی بود. در همه جنبه ها باید عمل می کردیم و مسولیت سنگینی بر دوش ما گذاشته شده بود که ورای تخصص ما در نفت بود. حفظ نیروهای نفتی ،تجهیز نیروهای نظامی،پشتیبانی جبهه ها و.. بیشترین وقت را از ما می گرفت.
از سوی دیگر دغدغه تخلیه انبار کالای نفت در آبادان که تمامی کالاها و قطعات مورد نیاز نفت در ان جا بود هم تمامی نداشت؛ با چه مشقت هایی توانستیم انبارها را خالی کنیم، انبارها هم دقیقا کنار ساحل اروند رود و در تیررس مستقیم عراقی ها بود. پس از انتقال کالاهای منطقه آغاجاری را به مرکز کالایی تبدیل کردیم، در کنار تخلیه انبار امکاناتی هم در آبادان وجود داشت که باید منتقل می شد از جمله تعداد زیادی احشام که برای تولید و توزیع شیر و فرآورده های لبنی در نظر گرفته شده بود.
جدای از این موارد، 5 فروند هواپیما در آبادان داشتیم ، یک روز قبل از حمله دشمن به خوزستان به مسول مربوطه گفتیم هواپیما ها را به آغاجاری منتقل کند چون فکر نمی کردیم جنگ به درازا بکشد یک فروند از هواپیماها را در آبادان نگه داشتیم تا اگر نیازی به سرویس دهی باشد از آن استفاده شود.
با شدت گرفتن حمله ها و محاصره آبادان قصد داشتیم این هواپیما را منتقل کنیم که با توجه به شرایط منطقه میسر نشد لذا مجبور شدیم برای حفاظت از آن، هواپیما ها در آشیانه ای مخفی کنیم. خدا رحمت کند آقای خضیر رئیس هواپیمایی نفت و خدمات هوایی که هواپیماها را دور از چشم دشمن راه انداختند.
برای انتقال هواپیمایی که در آبادان باقی مانده بود گروهی در آشیانه قطعات هواپیماها را جدا کرده و به صورت مجزا قصد جابجایی هواپیما را داشتند، از آبادان تا آغاجاری مسیری آماده شد تا هواپیما را منتقل کنیم. هواپیما را روی تریلی بزرگ سوار و ساعت 4 صبح آن را به سمت آغاجاری حرکت دادیم. جالب است بدانید قرار بود عملیات انتقال را غروب همان روز انجام دهیم اما تصمیم تغییر پیدا کرد، دقیقا زمانی که هواپیما از پل بهمنشیر رد شد دشمن آشیانه را بمباران کرد با این خیال که هواپیمای نفت هنوز در آنجاست. هواپیما تعمیر شد و در پروازی که من هم در ان حضور داشتم آغاجاری را دور زدیم.
*وضعیت در جزیره خارگ چطور بود؟
با شروع جنگ تحميلي، جزيره خارگ به همراه مخازن ذخيره سازي نفت خام، اسكله هاي بارگيري، سيستم انتقال نفت و لولههاي 42 اينچ آن نخستين جايي بود كه مورد هدف گلوله دشمن قرار گرفت.
اطلاعات دريافتي از جزيره خارگ، خبر از وقوع يك آتشسوزي مهيب را مي داد كه خوشبختانه مهار شده بود با اين حال براي بررسي خسارت هاي مربوط به تاسيسات و بازسازي محل، نيروي كمكي به منطقه اعزام شدند تا تمام تلاش خود را به كارگيرند که صادرات نفت براي لحظه اي متوقف نشود.
بي شك جريان بدون وقفه صادرات نفت از جزيره خارگ، مديون خون شهدايي است كه در اين آب و خاك پرپر شدند، زيرا ميزان نفت صادر شده از جزيره خارگ در طول 8 سال دفاع مقدس هرگز از حد برنامه ريزي كاهش نيافت و شايد بتوان گفت دشمن تنها سبب كاهش 5 درصدي در صادرات نفت پيش بيني شده بود.
خوب به ياد دارم كه شهيد محمد جواد تندگويان؛ وزير وقت به صراحت اعلام كردند: كه وظيفه شما مردان نفتي اين است كه ضمن جلوگيري از قطع صادرات از هيچ تلاشي براي كمك به بسيج دريغ نكنيد، حتي اگر لازم شد كفش هايتان را به نظامي ها بدهيد.
اين در حالي است كه شركت ملي نفت ايران در زمان جنگ تحميلي دو وظيفه اساسي و حياتي بر عهده داشت، نخست، توليد نفت براي صادرات و تامين ارز براي گردش امور كشور و ديگري تامين خوراك مورد نياز پالايشگاهها و در نتيجه تأمين سوخت مورد نياز ماشين هاي ارتش كه انصافا خوب از عهده آن بر آمد و اجازه نداد قلب تپنده صنعت نفت درمناطق نفت خیز جنوب و جزیره خارگ براي لحظه اي از حركت بايستد.
*کار در ستاد جنگ نفت چگونه بود؟
واقعا سخت بود؛مسولیت همه چیز در خوزستان به عهده مناطق نفتخیز بود و همه امور را این ستاد انجام می داد. خوشبختانه تمام افرادی که در این ستاد فعالیت می کردند انسان های سلیم النفسی بودند که با زحمات بسیار اجازه حیف و میل شدن امکانات و کالاهای نفتی را نمی دادند. در همین شرایط آقای تندگویان به اسارت در آمدند و آقای سادات کفیل وزارت نفت شدند و بنده با صدور حکمی سرپرست مناطق نفتخیز شدم.
ارباب رجوع ما هم از همه نوع صنفی بودند و امکانات می خواستند. بنزین کوپنی هم تازه آغاز شده و وظیفه پخش کوپن ها را به ستاد جنگ وزارت نفت در جنوب واگذار کرده بودند. در یک مقطعی که هیچ نظارتی در کار نبود کارکنان مناطق یک شاهی به طور نامشروع جابجا نکردند. در زمان بمباران ها نیز گروهی برای بازسازی تاسیسات وارد عمل می شدند و همیتی جمعی برای در مدار ماندن تولید در مناطق نفت خیز به وجود امد. اوایل جنگ بانک ها بسته بودند و ناچار به شخصه به تهران رفته واز خزانه داری شرکت نفت، کیسه های پول گرفته و برای توزیع حقوق ها از روش های سنتی و دستی استفاده می شد.
*چرا مدیریت مناطق را تحویل دادید؟
تا سال 60 مدیر مناطق نفتخیز بودم و از آقای غرضی درخواست کردم مسولیت مناطق را به کس دیگری واگذار کنند و من در همان معاونت عملیات و مسول ستاد پشتیبانی جنگ مشغول به کار باشم. آشنایی آقای تولایی به خوزستان باعث شد ایشان مدیرمناطق شوند. بعد از ایشان،آقای دکترعاصمی پور آمدند و من به علت اوج گیری فشارهای کاری در سال 64، از معاونت عملیات به مدیریت برنامه ریزی تلفیقی و عضو هیات مدیره شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب نقل مکان کردم و تا سال 80 در این سمت حضور داشتم. فواصلی هم که در انتصاب مدیرعامل جدید مناطق به وجود می آمد من را سرپرست مناطق معرفی می کردند. به همین دلیل به من می گفتند مدیر سایه مناطق.(می خندد)
مناطق طبع خاصی دارد و باید در انتصاب مدیران آن باید دقت شود اگر جوانب دیده نشود مثل این است که قلبی را با گروه خونی بی ربط به بدنی که پیوند را پس می زند پیوند دهیم. قطعا چنین پدیده ای به مصلحت نیست، هر مدیری می خواهد تفکر خود را پیاده کند ولی باید توجه کند مناطق نفتخیز شرکتی فنی و عملیاتی است. همه افرادی که در مناطق کار می کنند از سربازی به سرداری می رسند و نمی توانند دستورات غیرفنی را هضم کنند. تفکرات اگر فنی و تخصصی باشد هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد به همین دلیل است که گفته می شود باید در انتصابات نفتی در مناطق، به این بعد توجه ویژه ای شود.
*در ابتدای انقلاب تنش های سیاسی در استان خوزستان بسیار بود. مدیریت کردن در این فضا اذیتتان نمی کرد؟
روزهای سختی بود، با توجه به آزاد شدن فضای فعالیت های سیاسی گروه های فراوانی بودند که هر یک ساز خود را کوک می کردند؛ روی دیوارهای سطح شهر شعارهای جدایی طلبانه را می شد به نظاره نشست. از طرف دیگر دشمن خراب می کرد با ایجاد خرابکاری در تاسیسات به ویزه انفجار خطوط لوله انتقال نفت و گاز مشکلاتی را به وجود آورد که کار ما را حساس تر کرده بود تا در این جبهه نیز هوشیار باشیم.
گاهی اوقات تهدید هم می شدیم؛یادم می آید روزی فردی که او را نمی شناختم به دفترم امد و گفت تا دو ماه دیگر در خوزستان پیروز می شویم و خودم تو را جلوی شرکت حلق آویز می کنم!
اگر می خواستیم از این گونه تهدیدها بترسیم عملا نمی توانستیم کاری را به پیش ببریم ولی به مرور زمان کارکنان مناطق نفت خیز این گروه های سیاسی را حذف و به تاریخ الصاق کردند.
*سال چند به شرکت ملی نفت آمدید؟
سال 80 به تهران آمدم در برنامه ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت مشغول به کار شدم. آن زمان مدیریت نظارت بر تولید نفت و گاز در ساختار تعریف شده بود اما سازمانی تشکیل نشده بود. مسولیت آن به کسی واگذار نشده بود لذا بنده را با توجه به احاطه بر تولید نفت و گاز مناطق نفت خیز به این سمت منصوب کردند.از سال 84 در این سمت بودم تا سال 90 که بازنشسته شدم.
*برای ارتقای جایگاه مناطق نفت خیز در صنعت نفت چه پیشنهادی دارید؟
به نظر من ساختار قدیمی مناطق باید احیا شود؛ساختاری که برنامه ریزی بلند مدت شالوده ان را تشکیل می داد و آموزش های بی نظیری در حین خدمت برای کارکنان در نظر گرفته می شد. البته محدودیت هایی در این باره وجود دارد اما برای ارتقای نقش مناطق نفتخیز باید به گذشته نگاه دقیقی داشته باشیم. آموزشگاه های حرفه ای را در خاطر دارم که با آموزش های فنی به کارجویان،آن ها را برای تصاحب شغلی تخصصی آماده می کرد.
برای تحصیلات تکمیلی هم دوره های دانشگاه نفت آبادان درنظر گرفته می شد تا با علم روز دنیا به روز شوند. برای نمونه برای هدایت کنندگان نفتکش ها یا پایلوت ها دوره آموزش 5 ساله در انگلستان گذاشته می شد که همراه با کار در اقیانوس ها بود؛ خارک از دو جنبه در دنیا مطرح بود یکی ایمنی سکوها و دیگری وجود این پایلوت ها. پایلوت های ایرانی در دنیا به لحاظ کیفی بهترین بودند زیرا آموزش های خوبی برای ان ها در نظر گرفته می شد. این مزیت در همه بخش های مناطق نفتخیز وجود داشت و تک تک افرادی که در شرکت مشغول به کار بودند در دوره هایی که باید حضور می یافتند حاضر بودند و اگر این طور نمی شد خبری از کار و سمت نبود.
*بسیاری از کارشناسان نفتی ، یکی از نقاط قوت مناطق را نیروی انسانی آن می دانند که بسیار فنی هستند.شما با این نظر موافقید؟
دقیقا اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به مدیران صنعت نفت بیاندازیم مشخص است که بیشتر مدیران رده بالای نفت و سایر شرکت ها از بدنه مناطق نفتخیز بوده اند اما نباید فراموش کرد از نظر آموزش باید ضرورت های لازم در نظر گرفته شود. چندی پیش به یکی از کشورهای عربی رفته بودم و به عینه مشاهده کردم عمانی ها دقیقا همان کاری را می کنند که مناطق نفتخیر ده ها سال پیش کرده بود. مهندسان جوانی را آموزش داده و از ان ها در راهبری پروژه های نفتی استفاده می کردند که مسلط به زبان انگلیسی بودند. کشورهای همسایه به خوبی درک کرده اند برای موفقیت در عرصه های اقتصادی و بین المللی باید به تربیت نیروی انسانی بپردازند ولی ما برگزاری دوره های آموزشی و احیای مدل قدیمی را رها کرده ایم.
صنعت نفت ایران در خاورمیانه و دنیا دارای شخصیت بزرگی است برای حفظ و ارتقای آن باید در مقوله آموزش نیروهای انسانی که سرآمدتر باشند سرمایه گذاری های لازم صورت گیرد، خرج کردن در این باره نه تنها هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است زیرا دانش بنیان بودن در همه زمینه ها منجر به تولید ثروت می شود. جنگ وقفه بزرگی در این خصوص ایجاد کرد مثلا تعطیل شدن دانشگاه پرستاری، این مرکز آموزشی درایران نمونه نداشت ولی به علت جنگ تحمیلی تعطیل شد؛مقایسه پرستارانی که در این دانشگاه فارغ التحصیل شده اند را می توان با پرستارانی که در دانشگاه ه های خارج ها آموزش دیده اند مقایسه کرد. مسولان اگر به گذشته نگاه کنند و آینده را در نظر بگیرند به طور قطع سیستم آموزشی قوی را در نفت پیاده سازی می کنند. از نظر مالی و حقوق هم باید متناسب با وظیفه ای که به عهده دارند دستمزد در نظر گرفته شود و نه مانند کارمندان سایر بخشها.
*این موضوع خودش یک چالش است...
برخی وزارتخانه ها حقوقی بیشتر از نفتی ها به کارمندان خود می دهند اما به دلیل اینکه در صورتحساب حقوق شان وارد نمی شود مشخص نیست. روزی در جمعی که قانون خدمات کشوری مطرح بود عنوان کردیم قانون خدمات کشوری قاون خوبی است اما بهتر است به نقش کارکنان در دستگاه های دولتی توجه شود؛ بله کارمند تاسیسات نفتی امیدیه همان کارمند بخش دیگری از دولت در امیدیه است اما نقش ها یشان و مسولیت شان متفاوت. یک کارگز ساده، توربین 4 میلیون دلاری را راهبری می کند و اگر ذهنش درگیر حقوق و دستمزدش باشد نمی تواند روی کارش متمرکز باشد.
نقش این کارگر در تولید ثروت ودرآمد برای کشور با هیچ کارگر دیگری قابل مقایسه نست، اگر خدایی نکرده اتفاقی رخ دهد همان فرد پاسخوست و این یعنی برابر بودن مسولیت و حقوق و مزایا. این موارد باید به صورت شفاف بیان شود و ذهنیت های رایج در این زمینه برای همیشه برطرف شود. خاطرم هست در سفری که 25 سال پیش به ونزوئلا رفته بودیم این مشکل وجود داشت اما مسولان این کشور برای راضی نگه داشتن قشر کارمند و کارگر قانون خدمات کشوری را پیاده کرده بودند و یک حقوق ثابتی را برای کارکنان چه نفتی و چه غیرنفتی درنظر گرفته بودند اما برای نفتی ها مزایایی همچون سهمیه خودرو،مسکن،سبد کالایی و ... در نظر گرفته بودند که ماهانه و سالانه به نرخ 40 سال قبل در اختیارشان قرار می گرفت. به بیان ساده تر ونزوئلا حقوقی که به نفتی ها پرداخت می شد پس انداز می شد و مایحتاج زندگی از طریق این سهمیه ها تامین می شد.
*مناطق نفتخیز پتانسیل اجرای پروژه های بزرگ را دارد؟
به عنوان کسی که 44 سال سابقه کار در مناطق و نفت دارم می گویم مناطق نفتخیز جنوب در حوزه فنی به قدری تواناست که می تواند توسعه بسیاری از مخازن و میدان های نفتی را راهبری و اجرا کند. با تغییراتی که در سال 77 ایجاد شد و شرکت های توسعه ای برای توسعه میدان های نفتی و گازی تاسیس شدند مخالفم. یکی از این شرکت هایی که برای این منظور تاسیس شد بسیاری از پروژه های مناطق نفتخیز را در دست گرفت اما بیشتر آن ها یا راکد است و یا به بدترین شکل ممکن اجرا شد در حالی که اگر این پروژه ها به مناطق واگذار می شد با بهترین کیفیت وارد مرحله بهره برداری می شد؛ نیروهای اداره مهندسی و ساختمان مناطق نفت خیز جنوب کارکشته و خبره هستند و اگر منابع مالی در اخیتار آن ها قرار داده می شد بسیاری از این پروژه ها در مدار تولید قرار می گرفت ضمن اینکه نظارت فنی در مناطق نفتخیز به بهترین شکل موجود انجام می شود.
میدان آزادگان نمونه ساده این مورد است که باید از آن درس گرفت؛ حرف من این است که اگر قرار است پروژه ای به غیر از خود مناطق واگذار شود با هماهنگی کامل با این شرکت باشد نه اینکه فلان شرکت برود بدون هماهنگی با مناطق به توسعه میدان بپردازد و وقتی می خواهد پروژه را تحویل دهد به دلیل هزار و یک اشتباه فنی،شرکت بهره بردار پروژه را تحویل نگیرد. پروژه را تمام می کنند اما در قیمت،چگونگی اجرا و مدت ان بحث وجود دارد. چرا اینطور شده است ؟
مناطق نفتخیز به علت ظرفیت بالای فنی و عملیاتی، در هنگام اجرای یک پروژه دو کمیته بررسی فنی و عملیات فنی را فعال می کرد؛ کمیته ای که شامل بخش های فنی بود که صفر تا صد پروژه با همه پشتیبانی های لازم در آن مطرح می شد و نظر خود را می دادند. وقتی قرار بود پروژه اجرایی شود سازمان هایی که ذیربط بودند به فراخور پیشرفت پروژه بالاسر کار بودند و نظرات فنی خود را عنوان و اگر اشتباهی صورت می گرفت تذکر می دادند. اگر اجرای پروژه را به مناطق نمی دهند حداقل آن را کارفرمای پروژه معرفی کنند تا استانداردسازی به بهترین شکل موجود اجرایی شود مانند کارفرما کردن مناطق در میدان منصوری که تصمیم درستی بود .
*به پایان مصاحبه نزدیک می شویم...
بی انصافی است نقش مناطق نفتخیز را در صنعت نفت نادیده بگیریم. مناطق دریای تخصص،تجربه و استانداردهای نفتی است و اگر قرار است تنها در حوزه بهره برداری فعالیت کند از نظارت آن ها در اجرای پروژه ها استفاده شود. اگر خواستار تحقق اهداف توسعه ای صنعت نفت هستیم باید مناطق نفتخیز را با ابزارهای مختلف قدرتمندتر از گذشته کنیم.
يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۴۶