وحید حاجی پور/ زنگنه انتخاب نخست نبود. مسعود سلطان پور ترجیح داد با دولت یازدهم کاز نکند. دولتی که چربشش به کارگزارن نزدیک تر بود تا اصلاح طلبان و اصولگرایان. انتخاب آخر شیخ الوزرا بود و «پهلوان» قرار بود به مجلس معرفی شود.
شرایط سختی پیش روی زنگنه بود؛ او درگیر پرونده ها و عملکردی بود که از خود به جا گذاشته بود. می دانست در مجلس روز سختی در پیش دارد، نفتی ها به هیچ عنوان راضی به برگشت او به نفت نیستند و مجلس اصولگرا حتما، کرسنت و استات اویل را روی میز تشریح قرار می دهد.
زخم کاری که به جنوب وارد کرده بود تازگی خود را داشت. او باید سراغ واسطه می رفت، واسطه ای که باید ریش سفیدی می کرد و قول ها و تعهدات وی را به نیات جدیدش در نفت «پانچ» می کرد. پیش از معرفی به مجلس با اعوان و انصار به دفتر مسعود سلطان پور گسیل شد تا او را برای میانجی گری سراغ مخالفان و منتقدان بفرستد. مرد تند اخلاق نفت به خوبی می دانست سلطان پور نزد نیروهای حزب الهی نفت از حرمت ویژه ای برخوردار است و ارتباطات سیاسی اش می تواند او را از جهنم بهارستان نجات دهد.
سلطان پور میانجیگری را پذیرفت و به سراغ جنوبی ها رفت؛ با آن ها جلسه برقرار کرد و از تغییرات روحی و کاری زنگنه گفت. سخت می شد قبول کرد که زنگنه تغییر کرده باشد، او مانند گذشته حرف کسی جز خود را قبول نداشت و حالا با تغییراتی که مدعی آن است، قصد دارد از توان همه نیروهای نفت برای برونرفت این صنعت از وضعیت ایستا بهره بگیرد. او از خرد جمعی می گفت، از اینکه اشتباهات گذشته خود را پذیرفته است، از جفایی که به جنوب شده است، از شکست بیع متقابل و ...، با این حال جنوب به سختی می توانست آن را بپذیرد.
آن ها به یاد سال 1376 با «حَکَم» کلنجار رفتند؛ دوره نخست حضور زنگنه در نفت هم روایتی شبیه 1392 دارد؛ زنگنه در آن سال ها پایه جلسات کارشناسی با جنوب بود و می گفت یار وزیر در این وزاتخانه شما هستید، می گفت من در مباحث فنی وارد نمی شوم و کارشناسان در نفت تصمیم ساز خواهند بود. جنوب هم پذیرفت و دست همکاری داد اما به دو سال هم نکشید که همه چیز فراموش شد؛ جنوب تجزیه شد و تنش ها بالا گرفت، قراردادهای بیع متقابل حاشیه ساز شد، کار به انحلال شرکت ملی حفاری کشید و مشکلات امنیتی ترمز زنگنه را کشید.
سعی فراوان شد مناطق نفتخیز در 8 سال نخست وزارت زنگنه «تحقیر» شود که البته موفق نبود. همگرایی و اتحاد جنوبی ها، قصد یاران وزیر را به مسلخ شکست برد و بعدها رهایش کرد. با چنین ذهنیتی، زنگنه از تحولات روحی و کار حرفه ای خود گفت که پذیرفتنش کمی سخت بود.
زنگنه با همه اخلاق های منحصر به فردش آیا پذیرفته که اشتباه کرده است؟ گروهی از جنوبی ها گفتند باید از تجربه سال 76 درس گرفت و عده ای نیز بر طبل حمایت از زنگنه کوبیدند. همین اختلاف نظر، موجب شکاف بیشتر و دودستگی در جنوب شد اما زور بیشتر برای همراهان زنگنه بود.
بلافاصله در تهران با زنگنه دور یک میز نشستند و از برنامه های او شنیدند؛ به ارائه نظرات خود پرداختند و زنگنه هم چشم بسته قبول می کرد زیرا باید از تونل بهارستان رد می شد. مرد کرمانشاهی به خوبی می دانست وزیر شدنش بسته به نظر جنوب است و جنوب هم باید به او اعتماد کند. چهره های اصلی مناطق نفتخیز جنوب اما هنوز به وی اعتماد کامل نداشتند.
اطرافیان وزیر نفت از چهره های شاخص جنوب می خواستند مصاحبه کنند و به مجلس بروند اما آن ها زیر بار نمی رفتند. همین هم عالی بود، برای زنگنه عدم مخالفت جنوب با وزارت وی هم یک موهبت بزرگ بود.
در چنین وضعیتی که هنوز تصمیم نهایی توسط جنوبی ها اعلام نشده بود، سید مسعود میرکاظمی ورود کرد و تخریب چهره های نفتی و البته زنگنه را آغاز کرد. «اسید پاشی» به نفت را خوش به جنوب نیامد و همین برای زنگنه کافی بود تا جنوبی ها تنها و تنها به دلیل «مخافلت با جریان میرکاظمی» از زنگنه حمایت کنند.
آن ها میان بد و بدتر ترجیح دادند طرف «بد» را بگیرند که هدیه بزرگی برای زنگنه بود. میاندار شدند و مصاحبه کردند و در مجلس برای او رای جمع کردند؛ به سراغ تعدادی از نمایندگان رفتند و رای آن ها را برای صدارت زنگنه دریافت کردند.
زنگنه خوشحال از این مساله به بهارستان رفت و اواخر مردادماه، با اعتماد سخت و ناپلئونی مجلس، وزیر شد. او به خوبی می داسنت اگر نسیم ملایمی هم از جنوب به تهران می وزید کارش تمام بود لذا در روزهای نخست جنوب را از دامنه تغییرات مستثنی کرد و به چیدمان معاونان مشغول شد.
کمیته 15 نفره فروش نفت و بازنگری در قراردادهای نفتی تشکیل داد و از جنوبی ها برای حضور در آن ها دعوت کرد. کمیته فروش را در نهایت به به 5 نفر تقلیل داد و با صدور حکمی،
حسن شکرالله زاده بهبهانی را به عضویت کمیته بازنگری در قراردادهای نفتی منصوب کرد، کمیته ای که ریاستش را به سید مهدی حسینی واگذار کرده بود.
حسینی و جنوب هیچ گاه نتوانسته بودند در یک خط حرکت کنند اما جنوب باید در این کمیته حضور می یافت. با توجه به چینش اعضای این کمیته و چربش بیشتر اعضا به نظرات سید مهدی حسینی، گروهی ازجنوبی ها این حکم زنگنه برای یکی از آن ها را بازی وزیر برای بهره برداری سیاسی از جنوب عنوان کردند و از شکرالله زاده خواستند در این بازی وارد نشود، در مقابل گروهی دیگر عنوان می کردند عدم حضور در این جلسات به منزله عدم همکاری با وزارت نفت و بهانه دادن به منتقدان مناطق نفتخیز است لذا در نهایت قرار شد جنوب در تدوین قراردادهای جدید نفتی همکاری کند هرچند که «یک صدا» شنیده نمی شد.
زنگنه و حسینی جنوب را در تدوین IPC شریک کردند؛ نزد خود گفتند وقتی انتقادات آغاز شود با زیرنویس کردن این حکم، ماجرا را به سود خود پایان می دهند کما اینکه در همایش قراردادهای نفتی اسفند 92، کلیات قرارداد را خروجی خردجمعی کمیته ای دانستند که جنوب هم بر سر سفره اش بود.
زنگنه با زیرکی توانست جنوب را در موضعی قرار دهد که نتواند ادعایی کند و این همان پیش بینی بود که برخی جنوبی ها کرده بودند. اندکی بعد
حمید بورد از مدیریت مناطق نفتخیز برکنار شد و بیژن عالیپور جای وی نشست.
سیف الله جشن ساز هم با دستور وزیر نفت از مدیریت نیکو کنار رفت تا به تدریج جنوب تضعیف شود. پیش از همه این موارد محمود زیرکچیان زاده نیز از مدیریت نفت فلات قاره مورد غضب وزیر قرار گرفته بود با ابن وجود رکن الدبن جوادی سازش با مناطق همنوا بود.
به آرامی و به دو سال هم نکشید که اختلافات جنوب با زنگنه نمایان شد؛ IPC مهم ترین گسلی بود که جنوبی ها آن را ادامه ایده انحلال شرکت های بهره برداری می دانستند و می دانند اما وزیر نفت فقط حرف خود را قبول دارد. هرچند در جلساتی به آن ها قول داده است که به دغدغه آن ها رسیدگی کند اما بدون تردید خبری از اصلاح نخواهد شد. مناطقی ها فعلا در حال تعامل هستند ولی قطعا آسمان دو جریان فوق ابری خواهد شد. حالا گروه جدا شده از جریان اصلی جنوب، سال 1376 را با صدایی رساتر فریاد می زنند: « باز هم دور خوردیم...».
در این باره بیشتر بخوانید:
*
بیع متقابل و ماجرای خارگی ها
*
بازی زنگنه با جنوب
*
«جنوبی زدایی» مسعود!