ميزنفت/ تغییر ساختار و به روز کردن فرآیندهای کای در مجموعه صنعت نفت یکی از علاقه مندیهای وزیر نفت است که در اکثر مواقع با شکست مواجه شده است. از تغییر ساختار شتایزده شرکت ملی نفت ایران در دوران نخست تا توسعه مراکز آموزشی همه و همه موجب سردرگمی و حرکت رو به عقب صنعت نفت شده است.
گرچه وزیر نفت معتقد است که در زمان مدیریت وی ساختار منسجم و سالم برپا شده است اما برای بررسی یکی از تغییرات ایجاد شده در صنعت نفت بهتر است روی یکی از این موارد تمرکز کنیم. روی دانشکدههای نفت و گاز ایران.
وزیر نفت در بدو ورود به وزارت نفت در سال 76 متوجه نقش بی بدیل دانشگاه صنعت نفت در تربیت نیروهای فنی و نفتی شد و از قضا بزرگترین منتقدان فنی وی هم خروجی سیستم آموزشی نفت بودند. سیستمی که در دوران ابتدایی صنعت نفت پایه ریزی شد و توانست نیروهای زبدهای را تربیت و راهی صنت نفت کند.
وزیر نفت اما تصمیم گرفت با اتخاذ تصمیماتی عجیب، به توسعه دانشکدههای نفت و گاز پرداخته و رشتههای تحصیلی در این حوره را در دانشگاههای دیگر فعال کرده و از این حیث به اقدام خود ببالد. در زمان وزارت نخست زنگنه، این نهادهای آموزشی پایه ریزی و تاسیس شدند و در همین مسیر رقابتی خوب میان دانشگاههای مطرح کشور ایجاد شد.
ولی بر خلاف آنچه که فکر می شد این دانشکده ها که عمدتا در تهران و یکی دو شهر بزرگ کشور متمرکز بودند به جای آنکه در یک فضای رقابتی به امور توسعه ای در صنعت نفت و گاز کشور کمک کنند در اثر بی توجهیِ بنیادی و ایفای نقش نمایشی به جای نقش محوری و توسعه ای ، یا به محلی برای مطالعات کاسب کارانه و گرفتن پروژه های نه چندان کارامد و کاربردی تبدیل شدند که نه تنها تناسبی با نیازهای صنعت نفت نداشتند بلکه متاسفانه طعم بیش از حد صرفا اقتصادیِ این پروژه ها تنها کام عده پروژه ساز را شیرین می کرد و یا به علت عدم توجه پژوهش محور و نگاه صرفا تولید محور حاکم بر وزارت به محلی برای تربیت دانشجویان و فارغ التحصیلان نخبه ولیکن مهاجر به سمت دانشگاه ها و شرکت های غربی می شدند.
در این بین آقای زنگنه در دوره ی جدید وزارت پس از چشیدن طعم شور آشی که خود پخته بودند در صدد این برآمدند در این دوره جدید دانشکده های جدید التاسیس که خود بنیاد نهاده بودند را از نخوت و رکودی که حاصل نگاه ناپژوهش محور وزارت نفت بود با نوعی تنفس مصتوعی نجات دهند لذا در طی نشست ها و با تبلیغات فراوان هاب های پژوهشی با مرکزیت همین دانشکده ها را ترتیب دادند که به قول خود مطالعات بالادستی و پایین دستی در حوزه نفت و گاز را به ایشان بسپارند.
خارج از ظاهر بشدت نمایشی این قضیه لیکن سوال مطروحه اینجاست که این نگاه که در آن هاب و مراکز متمرکزِ مطالعاتی تاسیس می شود چه تناسبی با تاسیسات متعدد دانشکده های جدید در هر شهر و روستایی دارد؟ آیا این خود نشان از عدم انسجام برنامه ای در وزارت نفت نیست؟
ثانیا اگر این طور سپردن مطالعات تنها به منزله تنفس مصنوعی به سیستم نابسمان آموزشی-پژوهشیِ رشته های نفت گاز و نوعی ایجاد اشتغال نمایشیِ پژوهشی برای مراکزِ بدون ماموریتِ دقیق در ابتدای تاسیس نیست؛ چرا در پژوهشگاه صنعت نفت که تمام امکانات و برنامه ها متمرکز و در دسترس است؛ سالهاست که خبری نیست؟
و اما در حالی که نگاه ها در بالاترین مسند وزارت درصدد اثبات عدم کارامدیِ دانشگاه صنعت نفت بوسیله تمرکز زدایی و احداث دانشکده های جدید نفت بود که بعدها مشاهده گردید که اکثر دانشجویان برتر دانشکده های جدید التاسیس در تهران و چند شهر بزرگ در دوره های تحصیلات تکمیلی؛ دانش آموختگان قبلی دانشگاه صنعت نفت در دوره های کارشناسی هستند که حاصل تجمیع و تمرکز آموزش های علمی و عملیِ مربوط به صنعت نفت و گاز اند.
اما فارغ از شکست این نوع نگاه در عرصه ی علمی و عملی که حقا بخاطر ویژگی های برجسته مدل تربیت نیرو در دانشگاه قدیمی صنعت نفت در مقابل دیگر دانشگاه هاست مورد دیگری که بازهم در دوره جدید وزارت آقای زنگنه مشاهده گردید این بار حمله آشکار به دانشجویان و اصل و هویت دانشگاه صنعت نفت بود تا با از کار انداختن نقطه ی جذاب دانشگاه برای جذب نخبگان (همان بورسیه تحصیلی-استخدامی) این بار به گمان خود به شکل بهتری به اهداف دقیق و کارشناسی شده خود برسند. از طرف دیگر این بار تاسیس دانشکده های جدید نه در تهران و شهرهای مهم بلکه با کمک های میلیاردی وزارت نفت و در هر کوی و برزن را شروع کردند. بی گمان این سیستم همچون همان شیوه ای که در تجزیه شرکت ملی نفت در نظر گرفتند موجب تجزیه ی ساختار نیروی انسانی ولیکن این بار در سطح دانش آموختگان و نخبگان رشته های نفت و گاز خواهد شد که پیامد آن بی شک تولید نیروهای مازاد لیکن بیکار و خارج از صنعت نفت خواهد شد که از قضا و بنابرتجربه هیچ بعید نیست سالها بعد خود همین آقای زنگنه در یک گفت و گوی تلویزیونی با ژستی منتقد مآبانه دو سوم فارغ التحصیلان رشته های نفت و گاز در کشور را مازاد خطاب کنند!!
لذا هشدار این مساله ضروریست که قطعا با تمرکز زداییِ بیش از حد و لوث کردن سیستم تربیت نیروی متخصصِ صنعت نفت و گاز درست برعکس آنچه که در کشورهای مهم نفتی صورت می گیرد؛ به طور حتم کیفیت را قربانیِ کمیتی می کنیم که جز تربیت خیل کثیری از فارغ التحصیلان ِ بیکار و یا فارغ التحصیلان دلسرد و نهایتا مهاجر نتیجه ای در پِی نخواهد داشت لذا آنچه که عقل حکم می کند و تجربه های متعدد در ایران و دیگر کشورها به وضوح ثابت کرده اند این است که یک سیستم تقریبا یکپارچه آموزشی-پژوهشی بسیار کاراتر از تاسیس دانشکده های متعدد و بدون برنامه ریزی و کارشناسیِ دقیق است. چرا که آینده روشن یک صنعت عظیمی مانند صنعت نفت و گاز کشور ایران که دارنده بیشترین مجموع ذخایر در جهان است تنها در گرو تقویت ساختارهای صحیح و کارشناسی شده می باشد نه اینکه برای خوشایند هر فرماندار و استاندار و یا هر گروه ذی نفعی دانشکده هایی بدون ماموریت هایِ دقیقِ محوله تاسیس نماییم و کورکورانه تنها پُز توسعه های کمی ای را بدهیم که گاها در سطوح مدیریت آموزش عالی و حتی محافل خصوصی برخی از دوستان وزارت نفتی هم با آنها مخالف های شدید وجود دارد.