وحید حاجی پور | سه سال پیش؛ فردای روزی که
بیژن زنگنه کلید اتاق وزارتی را روی در گذاشت، خداحافظی کرد و رفت؛ صدها نفر به همراه وزیر جدید نفت فاتحانه وارد این وزارتخانه شدند و با سلاموصلوات، اسپند دود کردند که دوران جدید آغاز شده است. عدهای برای خود پست تقسیم میکردند، برخی فهرست انتقامیهای خود را بهروز کرده و برخی دیگر، خود را در قاب عکاسها جا تنظیم.
خیلیها میخواستند باشند، به هر قیمتی؛ همین نیز کردند. میدانستند
اوجی با شرط انتصابهای دیگر باید دست بهحکم شود و تصمیم بگیرد که چه «سفارش شدهای» را در چه منصبی قرار دهد. برایش چیدند و او هم همانی را کرد که باید میکرد. مثل رسم رایج در همه دولتها، پاکسازی صورت گرفت با این ذهنیت که ما هستیم، حداقل تا 4 سال دیگر و اگر خدا بخواهد تا 8 سال دیگر.
احکام اصلی که صادر شد، پاکسازیها کلید خورد، بهویژه در شرکت ملی نفت و شرکت ملی پالایش و پخش؛ هیچکس فکر نمیکرد دولت سیزدهم در ورزقان به پایان رسد و چرخ روزگار، کسانی را به قدرت برساند که جزو حذفشدهها بودند. و البته این بازی روزگار است. میچرخد و میچرخد و با این چرخیدن، عدهای را به زیر میبرد و برخی را به رو میآورد.
امروز، اوجی همان کاری را میکند که زنگنه سه سال پیش کرد؛ منصوبان او باید به وزیر جدید خوشامد بگویند و در انتظار بنشینند تا حکم برکناریشان صادر شود. امیدوار میمانند تا شاید روزی دوباره صاحب سمت و منصبی در نفت شوند؛ حالا آنهایی که به پارکینگ رفته بودند بهروز میشوند و جای خود را به حاکمان امروز نفت میدهند.
و این بازی، تا قیام قیامت ادامه دارد؛ امروز یا فردا هم عدهای با وزیر جدید به نفت میآیند، داسهای خود را صیقل داده تا درو کنند آنهایی را که نمیپسندند اما اینها هم «باقی» نیستند، روزی هم همینها درو میشوند و میروند؛ هیچکس فکر نمیکرد شهریور 1403، دولت جدید بیاید و وزیر نفت دیگر، و هیچکس هم نمیداند رئیس جدید تا جه زمانی میماند و بعدش، چه اتفاقی رخ میدهد...