وحید حاجی پور | انتخابات سال 1998 ونزوئلا و تغییر تاریخ این کشور؛ در همان انتخابات بود که یک چهره سیاسی و کودتاچی به میان آمد: «
سرهنگ هوگو چاوز». کسی که 6 سال پیش نتوانسته بود پرزیدنت پرز را از قدرت پایین بکشاند. چاوز که در رقابتهای انتخاباتی حامی بزرگ سیاسی نداشت، الی رودریگز رئیس کمیسیون انرژی و معادن در مجلس نمایندگان را در کنار خود میدید.
هم چاوز هم رودریگز از دشمنان بزرگ گیوستی رئیس شرکت نفت ونزوئلا بودند و از سیاستهای درهای باز شرکت نفت انتقاد میکردند که چگونه نفت کشورشان را به آمریکا و شرکتهای آمریکایی هدیه داده بود آنهم بدون اخذ یک دلار مالیات.
چاوز وقتی فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کرد، یکی از بزرگترین وعدههای چاوز برکناری گیوستی از ریاست شرکت نفت ونزوئلا بود. کسی سرهنگ را جدی نگرفت اما او پیروز انتخابات شد؛ با ورود او به کاخ ریاست جمهوری، گیوستی در فوریه 1999 مجبور به استعفا شد و بلافاصله در شرکت شل و چند شرکت آمریکایی، سمتهای مهمی دریافت کرد.
چاوز پس از پیروزی در انتخابات اعلام کرد که شرکت نفت ونزوئلا، «دولتی در دولت» تشکیل داده است. رودریگز هم با بهعنوان وزیر انرژی و معادن ونزوئلا انتخاب شد و برخلاف گذشته، سیاست تعامل حداکثری با اوپک و کشورهای منطقه را به پیش برد. موضوعی که چند ماه بعد یک زلزله سیاسی بزرگ را در کاراکاس رقم زد.
همه ماجرا به جلسه اوپک در تاریخ 23 مارس 1999 برمیگردد؛ اوپکیها برای افزایش قیمت نفت، میخواستند یکمیلیون و 700 هزار بشکه از میزان تولید نفت بکاهند. ونزوئلا برخلاف گذشته که به تصمیمات اوپک پایبند نبود، سهمیه تعیینشده در اوپک را پذیرفت تا آمریکاییها نگران شوند.
سرهنگ، سپس به سراغ همسایگان خود رفت؛ همه ترس آمریکا از این بود که چاوز ایده سیمون بولیوار برای متحد کردن کشورهای آمریکای لاتین علیه ایالاتمتحده را در سر میپروراند. این تصور از چاوز، برخلاف سند استراتژی ایالاتمتحده بود که در آن، به استقلال انرژی نیمکره غربی اشاره شده بود. آمریکاییها قصد داشتند کشورهای کانادا، مکزیک برزیل و ونزوئلا را در کنار دست خود داشته باشند تا تأمین انرژی خود را از سایر جهان مستقل کنند و چاوز با درک این موضوع، تبدیل به دردسری بزرگ برای بوش شد و زودتر از او، به سراغ اتحاد سازی در قاره آمریکا رفت.
به همین دلیل بود که پیتر پیس، مسئول فرماندهی جنوب در بیست و هفتم مارس 2001 در سخنرانیاش در کنگره گفت که خطر چاوز را برای جریان نفت باید جدی گرفت؛ جدیتر از خاورمیانه. پت رابرتسون مبلغ اوانجلیست و از نزدیکان جرج دبلیو بوش، از دولتهای آمریکای لاتین خواست تا چاوز را حذف کنند. چاوز هم اوانجلیست ها را که از سال 1946 در ونزوئلا ساکن بودند را به اتهام جاسوسی برای سیا از کشورش اخراج کرد.
چاوز در سیزدهم نوامبر 2001، مجموعهای از قوانین 49 مادهای را به امضا رساند که یک ماده آن برای آمریکا بسیار مهم بود؛ مادهای که قدرت دولت برای کنترل شرکت نفت ونزوئلا را بیشتر میکرد زیرا چاوز، این شرکت را دولتی خود خوانده میدانست. چاوز در قانون جدید مشخص ساخته بود شرکتهای خارجی باید 30 درصد بهره مالکانه به دولت ونزوئلا پرداخت کنند که برای شرکتهای آمریکایی بسیار سخت بود.
این اقدام برای واشنگتن غیرقابلتحمل بود؛ یک قرن بود که کاخ سفید همه برنامه خود را روی امنیت عرضه بنانهاده بود و ونزوئلا نیز پس از کشف نفت، یکمهره اصلی برای آمریکا به شمار میرفت چه در جنگ جهانی دوم و چه در اوپک و تضمین جریان انرژی از کاراکاس به واشنگتن.
شرکتها و رسانههای آمریکایی با حمله به این قانون، اینگونه القا کردند که چاوز، ایالاتمتحده را یک دشمن بزرگ میداند و این قانون، درصدد است تا فضای سرمایهگذاری در ونزوئلا را علیه شرکتهای آمریکا تیرهوتار نشان دهد. کاخ سفید که در دهه پایانی قرن بیستم میزان واردات از خلیجفارس را به لطف ونزوئلا کاسته بود، در سال 2002 متوجه شد که باروی کار آمدن چاوز، میزان وابستگیاش به خلیجفارس افزایشیافته و به رقم 25 درصد از کل واردات رسیده است.
نزدیکی چاوز به دشمنان آمریکا و خاطره شدن الطاف ونزوئلا به آمریکا در یک دهه گذشته، موجب شد تا این کشور برای تنبیه ونزوئلا برنامههایی را طراحی کند. فوریه 2002 بود که پدرو کارمونا، رئیس انجمن صاحبان شرکتهای خصوصی ونزوئلا با همراه تیمش به واشنگتن رفت تا کودتا علیه چاوز را با مسئولان CIA هماهنگ کند.
چاوز، هفتم آوریل 2002 در تلویزیون ملی ونزوئلا برکناری مدیران شرکت نفت را اعلام کرد. از فردای اعلام این خبر، سندیکاهای کارگری و کارفرمایی اعلام کردند 24 ساعت دست به اعتصاب و توقف تولید نفت میزنند. رهبری این افراد را «یقهسفیدها» یا مدیران نفتی سابق ونزوئلا بر عهده داشتند و حمایت کشورشان را از اوپک به ضرر منافع اقتصادی ونزوئلا میدانستند.
کارلوس آندرس پرز، رئیسجمهور اسبق ونزوئلا که در آمریکا زندگی میکرد، طی فراخوانی از مردم ونزوئلا خواست تا چاوز را به قتل برسانند. درگیری و اغتشاش سراسر کاراکاس را گرفته بود؛ مخالفان و موافقان چاوز با یکدیگر جنگ خیابانی به راه انداخته بودند تا اینکه در 12 آوریل، یعنی 5 روز پس از برکناری مدیران نفتی، چاوز توسط کودتاچیان به محل نامشخصی برده و اعلام شد او استعفا داده است.
پترو کارمونا، همان کسی که نقشه کودتا را با هماهنگی آمریکا ترسیم کرده بود، توسط
کودتاچیان به ریاست جمهوری برگزیده شد؛ او اعلام کرد مجلس منحل و قانون بهره مالکانه 30 درصد لغو میشود. دولت موقت اعلام کرد این اختیار را دارد که از اوپک خارجشده و یا به سهمیههای اوپک پایبند نباشد و محدودیتهای سرمایهگذاری خارجی را بردارد.
عمر حکومت کامورنا اما یک روز بیشتر طول نکشید باوجوداینکه ایالاتمتحده آن را به رسمیت شناخته بود؛ چتربازان و هزاران نفر از مردم فقیر کاراکاس، رئیسجمهور جدید را در کاخش محبوس کردند و خواستار آزادسازی چاوز شدند. با شکست کودتا، چاوز متوجه عمق تأثیرگذاری نفت در سیاستهای ایالاتمتحده شد و فوراً به الی رودریگز که دبیر کل اوپک شده بود دستور داد به کاراکاس برگردد و مدیریت شرکت نفت ونزوئلا را بر عهده بگیرد، شرکتی که طراح کودتا علیه او بود.
بااینحال اعتصاب در نفت ونزوئلا تمامی نداشت و تا سه هفته به طول انجامید؛ میزان تولید نفت این کشور از 3 میلیون بشکه به یکمیلیون بشکه کاهش پیداکرده بود. همزمان با این اتفاقات، وزارت امور خارجه آمریکا از جرج بوش میخواست تا سطح مداخلات را در ونزوئلا افزایش دهد اما بوش وچنی، درگیر تعیین تکلیف نفت عراق و تبعات حملات 11 سپتامبر بودند.
مشاوران نفتی دولت آمریکا هم مدام به او میگفتند با توجه به وابستگی بزرگ آمریکا به ونزوئلا و جنگ آینده در عراق، بهتر است کاری به چاوز نداشته باشند تا در صورت ناامن شدن خلیجفارس، مشکلی برای تأمین نفت سنگین پالایشگاههای آمریکایی به وجود نیاید. با تمرکز بوش روی عراق، چاوز توانست نفت ونزوئلا را پاکسازی کرده و میزان تولید نفت را به مرز 2 میلیون و 500 هزار بشکه برسانند.