وحید حاجی پور | شرکت آرامکو همواره در میان نهادهای زیر نظر پادشاهی عربستان، یک شرکت خاص و مقررات خاص خود مطرح بوده است؛ پادشاهی، هیچگاه اجازه نداد تا جریانی جز جزیان قدرت به بدنه و مدیریت این شرکت راه یابد؛ در سالهایی که زنان حق رفتن به سینما نداشتند، کارکنان آرامکو و خانواده آنها با سینما میرفتند و کسی حق نداشت مزاحمتی برای آنها ایجاد کند.
با همین نگاه، از سال 2015 به بعد تحولات گسترده در این شرکت آغاز شد که نخستین اقدام، واگذاری بخشی از سهام این شرکت در بورس بود؛ این شرکت کمتر از 6 درصد سهام خود را به ارزش بیش از 100 میلیارد دلار واگذار کرد و از یک شرکت «ملی» به یک شرکت «بینالمللی» تبدیل شد.
نگاهی به روند تحول آرامکو نشان میدهد این شرکت با سرمایهگذاریهای مشترک و همچنین، تزریق پول خود به پروژههای پالایشی، گازی و پتروشیمی در کشورهای جهان، برچسب «ملی» را کنار زده و جامه «بینالمللی» بر تن کرده است. اقدامی که پیشتر از سوی شرکتهای ملی نفت قطر، امارات، آذربایجان و ... اجرایی شده بود و فقط شرکتهایی چون شرکت ملی نفت ایران و شرکت ملی نفت ونزوئلا، همچنان در باتلاق خود گیر افتادهاند.
آرامکو، طی سال اخیر قراردادهای کلانی را با شرکتهای چینی، اروپایی و آمریکایی امضا کرده است تا قدرت خود را در حوزه انرژی افزایش دهد؛ مسئولان این کشور میدانند برای باقی ماندن در جمع بازیگران اصلی انرژی جهان، هرروز عقبماندگی از برنامههای توسعهای بهمنزله جایگزین شدن رقیب است.
شرکتهای بزرگ مشاور خارجی و مدیران خوشنام خارجی، سند توسعه صنعت انرژی عربستان و شرکت آرامکو را طراحی کرده و این روزها، سودهای هنگفت عربستان، اقتصاد شبهجزیره را متحول کرده است. گرچه سعودیها دیرتر از رقبای منطقهای خود مانند امارات و قطر، فعالیتهای بینالمللی خود را آغاز کردند اما سرعت شگرف آرامکو، همهچیز را در موقعیت برابر قرار داده است.
آرامکو، حالا نه یک شرکت دولتی بلکه یک شرکت بینالمللی با استانداردهای روز دنیاست؛ شرکتی که فاصله خود را با شرکت ملی نفت ایران افزایش داده است و روزبهروز در حال حرفهایتر شدن است.
اما در شرکت ملی نفت ایران چه خبر است؟ مدل مدیریت این شرکت، کاملاً عشیرهای است که بههیچعنوان از قاعده خاصی پیروی نمیکند؛ انتصابها با معیار «محل تولد»،«همحزبی»، «خودی» و ... انجام میشود. برای هر تغییری باید پاسخ نهادهای بیرون نفت را داد؛ برنامههای توسعهای روی کاغذ مانده و شرکت ملی نفت بابت فروش یکمیلیون بشکه نفت آنهم با تخفیف 20 درصدی به خود میبالد.
در شرکت ملی نفت ایران، حتی خبری از سرمایهگذاریهای کوچک بینالمللی هم نیست؛ هیچ شرکت خارجی حاضر نیست در پروژههای آن فعالیت کند، در سادهترین امور عملیاتی کمبود منابع مالی منجر به کاهش تولید شده و ارتباط بینالمللی استاندارد با شرکتها و بانکهای خارجی تقریباً قطع شده است.
در شرکت ملی نفت ایران برخلاف شرکت آرامکو که خبر امضای دهها میلیارد دلار قرارداد تبدیل به یک اتفاق عادی شده، بهجای جذب سرمایهگذاری فقط ظرفیت سرمایهگذاری اعلام میشود! هیچ خبری از توسعه نیست و همهچیز در نگهداشت تولید خلاصه میشود که البته آنهم نیز به شکستخورده است؛ مانند کاهش تولید گاز که آغازشده است.
در شرکت ملی نفت، امضای تفاهمنامه دستاورد است و در شرکتهای بینالمللی منطقه مثل عربستان، افتتاح پروژهها دستاورد شمرده نمیشود چراکه وظیفه ذاتی یک شرکت، توسعه و افزایش تولید است.
در شرکت ملی نفت، حرفهای گری تنها در مصاحبهها و سخنرانیها به میان میآید و نه نشانی از «کار» است نه سخنی از «توسعه»؛ در شرکت ملی نفت همه دور هم جمع شدهاند تا چند روزی دور هم باشند و بعد هم خدا بزرگ است. رقبا اما آنطوری عمل میکنند که به سودشان است و به ضرر جمهوری اسلامی ایران.
در این میان، فقط آرامکو بیشتر از گذشته، تبدیل به یک آرزوی دیرینه برای ایرانیها شد.
يکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۲
دو بار مقاله را مرور کردم به عنوان کارُشناسی که طی ۲۷ سال گذشته در مطالعات و پروژه های بین المللی با شرکتهای خارجی حداقل در در بخش اکتشاف حضور داشته و در سطوح مختلف مدیریتی وارد شده و حب و بغض ها را دیده ام بخش دوم مقاله کاملا دقیق بود و قابل درک و مشاهده.
همه دور هم جمع شده اند از این خرس به خواب گرفته ی ملی نفت کلاهی برای خود بدوزند و نه اینکه کاری صورت بگیرد . ترکیب ناداتی و باندبازی در اکتشافی که من هستم بقدری است که فارغ از امار سازی و دستاورد تراشی هیچ کاری و هیچ برنامه ای دیده نمیشود. همین بس که نفر اول اختلاس معروف چند سال پیش دوباره در همان سمت قبل !!!! مشغول است و مدیریت اکتشاف در آستانه فروپاشی