میز نفت | اتفاقات دو سال اخیر برای نفتکشهایی که از تنگه هرمز به دریای عمان طی مسیر میکردند، عبارت جنگ نفتکشها را دوباره زنده کرد؛ پس از سه دهه که هیچگاه در خاورمیانه رخ نداده بود.
چند هفته پیش بود که کشتی نفتکش مرسر توسط یک پهباد در سواحل عمان موردحمله قرار گرفت، کشتیای با پرچم لیبریا و متعلق به ژاپن که از لندن اداره میشود. این حمله منجر به مرگ دو نفر شد، یک شهروند انگلیسی و یک شهروند رومانیایی. در همان روز خدمه نفتکش همچنین از حمله ناموفق پهپادی قبلی خبر دادند که طی آن پهپاد مهاجم به آب افتاد. باکمال تعجب، ایالاتمتحده، انگلیس و اسرائیل ایران را مسئول این حمله دانستند، درحالیکه ایران اتهامات را بیاساس دانست و چنین ادعاهایی را بهعنوان توطئه اسرائیل رد کرد.
روزنامه گاردین دراینباره نوشته است: «حمله به مرسر آخرین حمله در حملات و عملیات مخفیانه علیه کشتیرانی تجاری و کشتیهای جنگی در خلیجفارس است. پیشتر در دوم ژوئن 2021، ناو جنگی خارگ، بزرگترین کشتی جنگی ایران، در شرایط اسرارآمیز در دریای عمان آتش گرفت و غرق شد. ایران بیانیه رسمی مبنی بر از دست دادن خارگ به هیچ کشور دیگری صادر نکرد اما به این حادثه از زوایای مختلف مانند مشکلات فنی یا خرابکاری داخلی نگاه کرد اما احتمال حمله را قضاوت نکرد».
اگرچه حملات به نفتکشها در خلیجفارس از جنگهای 1980-1988 ایران و عراق یکی از دغدغههای اصلی منطقه بوده است، اما حملات اخیر با حملات به نفتکشها در آن درگیری متفاوت است و پیامدهای نظامی، سیاسی و منطقهای قابلتوجهی دارد.
تفاوتهای تاریخی
اصطلاح جنگ نفتکش معمولاً به حملات متقابل ایران و عراق به کشتیرانی تجاری یکدیگر و سرانجام کشتیرانی بینالمللی در خلیجفارس در طول جنگ ایران و عراق اطلاق میشود. بهمنظور بحث، جنگ نفتکشهای ایران و عراق بهعنوان جنگ اول نفتکش و روند معاصر حمله به نفتکشها در خلیجفارس بهعنوان جنگ دوم نفتکش نامیده میشود.
در جنگ اول نفتکشها، هدف عراق این بود که توانایی ایران در صادرات نفت را از بین ببرد و ایالاتمتحده و دیگر قدرتهای جهانی را به مداخله به نمایندگی از آن وارد کند. این جنگ را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد.
مرحله اول در ماه مه 1981؛ زمانی که عراق شروع به استفاده از هواپیماهای جنگی مجهز به موشکهای ضد کشتی برای حمله به همه کشتیهای در حال تردد از بنادر ایران در خلیجفارس کرد. مرحله دوم در سال 1984 کلید خورد؛ روزهایی که عراق حملات خود را تشدید کرد و ایران با استفاده از تاکتیکهای غیرمتعارف مانند بهکارگیری قایقهای تهاجمی تندرو و مینهای دریایی، به مقابلهبهمثل پرداخت.
ازآنجاکه آمریکاییها نمیخواستند ایران در این جنگ پیروز باشد، وارد معادله شد و با غرق کردن چند کشتی ایرانی و همچنین اسکورت نفتکشهای منطقه، رو در روی ایران پرداخت. گاردین دراینباره نوشته است: «در 18 آوریل 1988، نیروی دریایی ایالاتمتحده با غرق شدن مجموع 6 کشتی، ازجمله رزمندگان اصلی سطح مانند ناوچه و یک قایق تفریحی، توان رزمی نیروی دریایی ایران را تا حد زیادی از بین برد.
این تلفات تقریباً نیمی از ناوگان عملیاتی نیروی دریایی ایران را تشکیل میداد و این اطمینان را میداد که نیروی دریایی ایران تا پایان جنگ ایران و عراق هیچ پرواز مهمی انجام نمیدهد».
جنگ دوم نفتکش از بسیاری جهات با جنگ اول متفاوت است. برخی تحلیلگران غربی برای بررسی اتفاقات رخداده طی دو سال اخیر، میگویند جنگ دوم نفتکشها، میتواند بخشی از درگیری نیابتی بزرگتر بین اسرائیل و ایران باشد. عراق در حمله 2003 ایالاتمتحده بهعنوان یک قدرت منطقهای نابود شد و تقریباً تحت سیطره کامل ایران قرار دارد و این کشور را بهعنوان صحنه احتمالی ایران برای جنگ دوم نفتکش تبدیل کرد.
به باور آنها، در جنگ اول عراق قصد داشت صادرات نفت ایران را فلج کند و ایالاتمتحده و دیگر قدرتهای خارجی را به نفع خود مداخله کند؛ اما در جنگ دوم نفتکش، اسرائیل ممکن است در تلاش برای از بین بردن توانایی ایران برای تأمین نیروهای نزدیک به خود در یمن، سوریه، غزه و لبنان باشد.
بر همین اساس رسانههای غربی ازجمله گاردین روی این فرضیه مانور میدهند که ممکن است ایران به دنبال تلافی عملیات مخفی اسرائیل باهدف فلج کردن برنامه هستهای و گسترش گزینههای استراتژیک و عملیاتی خود با گشودن جبهه دریایی در درگیری نیابتی خود با اسرائیل باشد.
جنگ اول نفتکش یک درگیری معمولی بین دولت بود و ایران و عراق بهطور رسمی با یکدیگر در جنگ بودند و از ارتش خود در طول جنگ استفاده میکردند. در مقابل، جنگ دوم نفتکش دارای اقدامات قابلقبول گستردهای است که توسط ایران و اسرائیل قابلقبول است زیرا هر دو کشور بهطور رسمی در جنگ نیستند، اما آشکارا با یکدیگر خصومت دارند. بهاینترتیب، خصومت بین این دو با عملیات پنهان با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین، نیروهای ویژه، سازمانهای اطلاعاتی و شبهنظامیان نیابتی برای انجام حملات مشخص میشود.
به همین دلیل است که نفتکشها و کشتیهای دو طرف در خلیجفارس و البته دریای مدیترانه مورد حملات عجیب و انتحاری قرار میگیرند. این در حالی است که حمله به نفتکشها در خلیجفارس از دغدغههای طولانیمدت امنیت منطقه بوده است.
یکی دیگر از متغیرهای مهمی که میتواند بر چگونگی تحول این روند تأثیر بگذارد، تمرکز مجدد ارتش آمریکا از خاورمیانه به هند و اقیانوس آرام است. با حضور نظامی کوچکتر آمریکا در خاورمیانه، کشورهایی مانند عربستان سعودی و اسرائیل با دو گزینه روبرو هستند.
نخست، آنها میتوانند تصمیم بگیرند از مذاکرات باهدف کاهش تحریمها علیه ایران در مقابل جلوگیری از حمایت ایران از نیروهای نیابتی، کنترل تجمع موشکی و کاهش برنامه هستهای خود حمایت کنند. دوم، اسرائیل و شاید عربستان سعودی ممکن است برای جبران کاهش ردپای نظامی آمریکا در منطقه، مستقل از ایالاتمتحده، اقدامات تهاجمی را دنبال و بانفوذ فزاینده ایران در خاورمیانه مبارزه کنند.