۰
روشنگری مسئول 18 سال فروش نفت ایران:

هیچ‌گاه نفت صدام را نفروختیم

در همان ایام فضاسازی برای این موضوع انجام شد که خود حکومت صدام آن را آغاز کرد. کسی که سفیر صدام در سازمان ملل بود نه یک‌بار بلکه چندین مرتبه ایران را به قاچاق نفت عراق متهم کرد که تکذیبیه‌ای را مدیریت امور بین‌الملل آماده کرد.
هیچ‌گاه نفت صدام را نفروختیم
میز نفت | متنی که در ادامه می آید، بخشی از اظهارات دکتر حجت الله غنیمی فرد، مدیر اسبق امور بین الملل شرکت ملی نفت در کتاب ناگفته های فروش نفت است؛ وی به مدت 18 سال مسئولیت فروش نفت ایران را برعهده داشت و در دوران وی، موضوع فروش نفت صدام توسط ایران داغ شده بود. او در این باره گفته است:
 
*زمانی که صادرات نفت عراق قالب سهمیه‌بندی به خود گرفت و محدود شد، اتفاقاتی رخ داد که جای بحث و بررسی بیشتری دارد، مثلاً پیش از اینکه عراق وارد بحث نفت در برابر غذا و دارو شود، قرار بود ایران در یک توافق اولیه با کشور آذربایجان، در یک کنسرسیومی حضورداشته باشد که آن کنسرسیوم توسعه یکی از میدان‌های نفتی این کشور را برعهده‌گرفته بود، با تغییر رئیس‌جمهور آذربایجان، رئیس دولت نخجوان قدرت را در دست گرفت که رابطه مثبتی تا آن زمان با ایران داشت. وی آن توافق را به مجلسشان برد تا مجلس این کشور دراین‌باره تصمیم‌گیری کند. وقتی این موضوع به مجلس آذربایجان رفت ایران از قرارداد حذف و یکی از شرکت‌های بزرگ آمریکایی جایگزین ما شد.

*بگذریم که چند سال بعد، آذربایجان برای جبران چنین رفتاری که با ایران کرده بود حاضر شد ایران را در قرارداد دیگری مشارکت دهد که ایران با برخی از شرکت‌های بزرگ هنوز در آنجا شراکت دارد و به تولید گاز مشغول است. آن زمانی که ایران را از کنسرسیوم نفت در آذربایجان حذف کردند تحلیل این بود که این اقدام برای جبران ضرری بود که شرکت‌های آمریکایی از تحریم نفت عراق دیده بودند؛ یعنی برای آنکه بازار دیگری برای شرکت‌های نفتی خود پیدا کنند آن‌ها را به دریای خزر سوق دادند تا از نبودشان در عراق بیشتر از آن ضرر نکنند. شرکت‌های بزرگ نفتی ازجمله شرکت‌های آمریکایی از مسئله تحریم نفت عراق ناراضی بودند و این اقدام که ‌ ایران را از قرارداد کنسرسیوم حذف کردند در همین چارچوب نظری تحلیل می‌شد.

*اما بحث دوم که آیا ایران در فروش نفت عراق نقش داشت یا خیر؛ باید گفت در همان ایام فضاسازی برای این موضوع انجام شد که خود حکومت صدام آن را آغاز کرد. کسی که سفیر صدام در سازمان ملل بود نه یک‌بار بلکه چندین مرتبه ایران را به قاچاق نفت عراق متهم کرد که تکذیبیه‌ای را مدیریت امور بین‌الملل آماده کرد و از طریق وزارت نفت، توسط وزارت امور خارجه به سازمان ملل ارسال شد. قاعدتاً این مطلب به‌جز این نبود که قصد داشتند نام ایران را بعدازاینکه «عراق دوره صدام» به‌صورت موردی وارد بازار شده بود خدشه‌دار کنند، چراکه اصلاً سیستم فروش نفت بخصوص ابعادی که باید برای صادرات انجام شود نمی‌تواند با «باج» صورت پذیرد.

*این رقم‌ها فقط می‌توانست مواردی بسیار جزئی و قاچاق باشد. حتی برخی از فرآورده‌های نفتی را هم قاچاقچیانی که در کارهای کوچک نفتی قاچاق دخالت می‌کردند ممکن بود انجام دهند ولی نه شرکتی مانند شرکت ملی نفت ایران. شرکت ملی نفت ایران در آن زمان چهارمین شرکت بزرگ نفتی دنیا بود و اصلاً نفعی برایش نداشت که بخواهد به قاچاق نفت عراق مبادرت ورزد. ضمن آنکه ما با افزایش تولید خودمان به فکر فروش نفت ایران بودیم و نه نفت عراق دوره‌ صدام.

*شرکت ملی نفت ایران شرکتی نبوده و نیست که با حرکات سخیف قاچاق کردن چند هزار بشکه در روز در فلان منطقه بخواهد کسب سود. کند. حتی بعدازاینکه دولت صدام سقوط کرد و خواستیم رابطه‌ سریع و بهتری را با عراق داشته باشیم به دنبال این بودیم که خط لوله‌ای را از زیر اروندرود احداث کرده و نفت خام عراق را با این خط لوله به پالایشگاه آبادان منتقل کنیم. در آن ایام که همه موارد می‌توانست حل شود امکان اینکه بتوانیم نفت خام از طریق کشتی به آبادان بیاوریم وجود نداشت زیرا میزان آن بسیار کم بود، حالا چگونه می‌شود در زمانی که کنترل‌ها توسط سازمان ملل و گاردهای مرزی ساحلی انجام می‌شد شرکت ملی نفت بتواند وارد این معاملات سخیف شود؟ که نهایتاً به صدام کمک کنیم؟ البته برخی از شرکت‌ها خارجی وارد این فضا شدند.

*مثلاً یک شرکت آمریکایی خریدار نفت ما که بعد از تحریم‌های بیل کلینتون دیگر نمی‌توانست از ایران نفت بخرد. تحریم کلینتون قبل از تحریم قانونی داماتو بود که روابط تجاری ایران ازجمله روابط تجاری نفتی قطع شد، بر اساس ضوابط تحریم‌ها، زمان شروع تحریم به تاریخ هر کشور از ساعت ۱۲ شب شروع می‌شد. در آن زمان تا قبل از اینکه به تحریم برسیم حدود یک‌چهارم صادرات نفت خام ایران به شرکت‌های پالایشگر آمریکایی اختصاص داشت؛ مقاصد نفت ایران پالایشگاه‌های این شرکت‌ها در جایی جز خاک ایالات‌متحده بود.

* طراحی پالایشگاه‌هایشان بر مبنای نفت خام ایران بود. این پالایشگاه‌ها پیش از انقلاب مشتری نفت ایران بودند و از دولت آمریکا مجوز خرید نفت از ایران را داشتند ولی نمی‌توانستند پس از تسخیر لانه جاسوسی نفت را به خاک آمریکا منتقل کنند. انصافاً هم رابطه بسیار صحیحی ازنظر تجاری بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت‌های آمریکایی برقرار بود؛ نه آن‌ها رابطه خصمانه‌ای را ایجاد می‌کردند که مشکلی را ایجاد کنند و نه ایران موارد سیاسی را در این زمینه علیه آن‌ها بکار می‌برد.

*به‌هرحال بر اساس آن تحریم که یک دستورالعمل اجرایی رئیس‌جمهور وقت آمریکا بیل کلینتون بود، خرید نفت از ایران هم باید قطع می‌شد. حدود سه ماهی طول می‌کشید تا فرمان اجرایی رئیس‌جمهور به اجرا درآید. در این مدت برخی شرکت‌های آمریکایی کمتر برداشت کردند ولی آن شرکت آمریکایی هنوز با ما قرارداد داشت. نفت‌کش این شرکت آمریکایی در خارک زیر بار بود و طبق ضوابط، ساعت ۱۲ شب به بعد دیگر نمی‌توانست بارگیری کند زیرا تحریم آغازشده بود و شرکت آمریکایی نمی‌توانست پول محموله را تسویه کند، ازنظر مقررات شرکت ملی نفت ایران هم نفت‌کشی می‌توانست پایانه صادراتی خارک را ترک کند که بتواند پول محموله را پرداخت کند این شرکت آمریکایی از طریق تلکس به دفتر تورنتوی شرکت ملی نفت ایران در کانادا اعلام کرد حاضر است پول محموله را از طریق شرکت خودش در سوئیس پرداخت کند به شرطی که مجوز خروج نفت‌کش از خارک صادر شود. مدیرعامل شرکت رسماً نوشت من به شما قول می‌دهم که اولین شرکتی باشم که با مجوز وزارت خزانه‌داری آمریکا پول نفت ایران را تسویه کنم. استدلالش هم این بود که این کشتی زیر بارگیری بوده و به‌صورت رایج باید از ضوابط تحریم مستثنا باشد.

*ما هم بر این عقیده بودیم که در زمینه‌های تجاری باوجوداینکه در نظر گرفتن همه اصول تجاری الزامی است، باید به شکلی تصمیم‌گیری شود تا به حیثیت تجاری کشور خللی وارد نشود. این شرکت آمریکایی می‌گفت مابقی نفت‌کش را هم پر کنید و من به شما قول رسمی و کتبی می‌دهم که تسویه پول نفت ازلحاظ دادگاه مشکلی نخواهد داشت. انصافاً هم مقدار کمی مانده بود تا ‌نفت‌کش پر شود، شاید یک ساعت بیشتر کار نداشت. درنهایت شرکت ملی نفت ایران به‌این‌علت تصمیم گرفت مجوز خروج را صادر کند ولی از این شرکت خواستیم که پرداخت در موعد مقرر انجام شود. خوشبختانه این مشتری آمریکایی سر موعد پول نفت را پرداخت کرد و جالب است که بدانیم اولین اجازه‌ای که از اوفک برای یک شرکت صادر شد برای این شرکت آمریکایی بود تا پول نفت ایران را پرداخت کند.

*دریکی از مسافرت‌های کاری در خارج کشور، مدیرعامل این شرکت را در دفتر لندن ملاقات کردم که بابت اعتماد شرکت ملی نفت به شرکتش از ما تشکر کرد و گفت ما جواب اعتماد شما را فوری دادیم. او اضافه کرد بر اساس مقررات باید جزئیات این جلسه را در قالب گزارشی به وزارت امور خارجه آمریکا اطلاع دهد زیرا طبق ضوابط داخلی این کشور، هر شرکتی که با یکی از مدیران ایرانی مذاکره می‌کند باید ریز مذاکرات جلسه را در اختیار مقامات مسئول قرار دهد.

*او گفت این موضوع ازنظر شما اشکالی ندارد؟ گفتم ما حرفی غیر از مذاکرات تجاری نداشتیم بنابراین اشکالی ندارد. این آقا گفت باوجوداینکه تحریم‌ شده‌اید می‌شود از طریق راه‌هایی از ایران نفت خرید. مثلاً نفت را به دریای سرخ آورده شود و آنجا مدارک نفت ایران را به‌عنوان نفت کشور دیگری عوض کرد. به ایشان گفتم ایران به دنبال این راه‌ها برای صادرات نفت نیست. این خطر وجود داشت که حتی این شرکت، بخواهد توسط شرکت‌های دیگر چنین شبهه‌ای را ایجاد کند و اگر این شبهات را آن زمان در بازار ایجاد می‌کردند، نتیجه‌اش دامن زدن به شایعه فروش نفت ایران به اسرائیل بود به او گفتم شما می‌دانید شرکت ملی نفت ایران شرکت کوچکی نیست و مطمئناً جای شما را با شرکت‌های دیگر پر می‌کنیم، بهتر است رابطه شرکت‌هایمان را حفظ کنیم تا زمانی این تحریم‌ها برداشته شود. در پاسخ گفت البته شرکت ما هم دنبال چنین کارهایی نیست.

*سال‌ها بعد، زمانی که صدام سقوط کرد، بعضی از شرکت‌های نفتی که با صدام کار می‌کردند موردبررسی قرار گرفتند که در تحقیقات مشخص شد همین شرکت با استفاده از این قبیل راه‌ها، نفت عراق را می‌خریده است. این شرکت از وضعیت نفت عراق سوءاستفاده کرده بود و نفتی را که اجازه نداشت از عراق دریافت کند، با قیمتی خاص خریده بود.
يکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۳۷
کد مطلب: 29509
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *