وحید حاجیپور | همهچیز از آشنایی با تفکرات «ناصریسم» آغاز شد؛ جاییکه پسر شتردار، مسیر عربستان – کویت هنگام تحصیل در قاهره شیفته جمال عبدالناصر شد و بهعنوان یک میهن پرست کار خود را در صنعت نفت عربستان آغاز کرد. از عبدالله تریکی یا طریقی میگوییم، مرد «سرخ صورت» نفت عربستان.
عبدالله، فرزند شترداری از اهالی عربستان بود که ترتیب سفر کاروانهای شتر را از شهرهای مختلف عربستان به کویت میداد. پدر میخواست پسر را به حرفه خود نزدیک کند اما عبدالله برای تحصیل به کویت رفت و ۱۲ سال نیز در قاهره درس خواند و شیفته مکتب نوظهور ناصریسم شد.
قبولی وی در یک بورسیه تحصیلی مسیر زندگیاش را عوض و وی را راهی تگزاس، یکی از نخستین شهرهای نفتی جهان کرد. تریکی در رشته شیمی و زمینشناسی فارغالتخصیل شد تا در زمره نخستین اعراب بادیه نشینی قرار بگیرد که در کلاشهای درس تگزاس نفس کشیده باشد.
چهره سرخ عبدالله، باعث شده بود تا وی را بهعنوان یک مکزیکی اشتباه گرفته و ار حضورش در اماکن عمومی جلوگیری شود؛ وزیر نفت سالهای بعد عربستان پس از گذراندن دوره کاری در شرکت تگزاکو در سال ۱۹۴۸ به عربستان بازگشت و نخستین تکنوکرات تخصیلکرده امریکا در عربستان سعودی شد.
در سال 1955 گروهی از کارشناسان خبره نفتی یک حقوقدان برجسته آمریکایی را سازماندهی کردند تا خود را برای یک جنگ تمام عیار با آرامکو اماده کنند؛ آرامکویی که سراسر در دستان آمریکاییها بود ولی او که مدیرکل امور نفت و مواد معدنی بود، فرمول آمریکاییها را برای تقسیم درآمدهای نفتی غیرمنصفانه میدانست.
او به دشمنی با غرب شهره شد و در سال 1956 ملک سعود را متقاعد کرد تا صادرات نفت به کشورهای انگلستان و فرانسه را متوقف کند که این اقدام، منجر به مشهوریت وی در جهان عرب شد تا در سال 1959 رئیس هیئت سعودیها در شورای نفت عرب شود.
تریکی جوان میخواست آرامکو را ملی کند اما در همان سال نظرش به یکباره تغییر کرد و بهجای ملی کردن، به فکر کنترل قیمت و تولید نفت افتاد زیرا اهمیت آن بسیار بیشتر از ملی کردن بود. تلاشهای وی برای حداکثری کردن درآمدهای عربستان، موجب شد وی در سال 1960 وزیر نفت عربستان شود. تلاشهای وی از نظر ملک سعود، نخستین جانشین عبدالعزیز جای تحسین داشت اما آن روزها، ایامی بود که حاکمیت در عربستان دو قطبی شده بود.
ملک سعود که در تاریخ عربستان، یک پادشاه ولخرج، بی کفایت شناخته میشد که راه خود را میرفت شناخته میشود. وقتی پدرش او را جایگزین خود معرفی کرد و فیضل را ولیعهد تعیین کرد، در همان دو سال نخست اختلافات میان سعود و شاهزادگان اوح گرفت بطوری که گاردهای نظامی دو طرف، علیه یکدیگر وارد جنگهای خیابانی شدند.
تریکی از جمله افرادی بود که در این اختلاف، سمت سعود را گرفت که به مانند فیصل شیفته غرب نبود. همین برای تریکی کافی بود تا پس از کودتا علیه سعود و روی کارآمدن فیصل، در سال 1962 از کار برکنار شود.
وی یکی از بنیانگذاران اوپک به همراه خوزه آلفونسو پرز بود که نقش مهمی در تاسیس این سازمان در باشگاه قایقرانی معروف قاهره داشت و در دوران کوتاه وزارت نفتش، با عراق و لیبی پیوند عمیقی برقرار کرد و آنها را به ملیکردن صنایع نفت خود تشویق میکرد و اما در عربستان، به سیاستهای شرکتهای آمریکایی حمله میکرد و با نقد فیصل، از اندیشههای ناسیونالیستی جمال عبدالناصر خمایت میکرد.
اما آل سعود و آمریکا به وی رحم نکردند بهطوریکه پس از برکناریاش، همسر آمریکایی تبارش به همراه فرزندانش خاک عربستان را ترک کردند؛ برای او تبعید بریدند؛ در منطقه بدر اما اندکی بعد به بیرونت رفت و پس از بیروت، برای همیشه به قاهره مهاجرت کرد.
وی پس از جدا شدن از سعودیها، با مشاورههای نفتی به شرکتها، روزنامهنگاری و حضور در بجث و جدلها گذر عمر کرد و از اعراب میخواست کنترل نفت خود را در دست گیرند. او بین سال های 1965 و 1970 مجله Arab Petroleum را منتشر کرد که دارای این شعار بود: «نفت عرب برای عربهاست.»
کسی چه می داند اما شاید شب و روزهای بدر و غربت برای تریکی، یادآور روزهایی بود که پدر او را برای کاروان داری تهییج و ترغیب میکرد و وی بی تفاوت به آن راهی را پیمود که عقوبتش به گوشه نشینی، تبعید و مهاجرت منجر شد. او سرانجام در 7 سپتامبر 1977 در قاهره درگذشت.
چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۳۴