به گزارش میزنفت، تیرماه 98 در اوج تحریمهای نفتی ایران، مجلس شورای اسلامی طرحی را با نام «حمایت از توسعه صنایع پایین دستی نفت و میعانات گازی با استفاده از سرمایه گذاری مردمی» تدوین و تصویب کرد. ایده اصلی این طرح اعطای تنفس خوراک به پالایشگاهها و پتروپالایشگاهها است. در روش تنفس خوراک، ابتدا یک پتروپالایشگاه به کمک سازمان بورس و با استفاده از سرمایههای مردمی تامین مالی میشود و طی مدت 4 سال ساخته می شود. سپس به محض بهرهبرداری به اندازه میزان سرمایهگذاری انجام شده برای احداث پتروپالایشگاه از یک تا دو سال تنفس خوراک دریافت میکند.
طبق این طرح، پتروپالایشگاه یک تا دو سال خوراک نفت خام را از صندوق توسعه ملی دریافت میکند، ولی هزینه خوراک را علیالحساب پرداخت نمیکند و جزء بدهی پتروپالایشگاه به حساب میآید. در واقع با اعطای تنفس خوراک به پالایشگاهها در اولین سال پس از بهرهبرداری، اصل و سود سرمایهگذاری اولیه به صاحبان سهام پالایشگاه بازمیگردد و از طرفی آنها همچنان سهامدار پالایشگاه باقی خواهند ماند. بنابراین اعطای تنفس خوراک نقش مهمی در بالابردن حاشیه سود و جذابیت پروژه دارد و به جذب سرمایه مردمی از بازار سرمایه کمک میکند.
در این بین دو پروژه مهر خلیج فارس و سیراف از جمله طرحهایی است که بر اساس قانون حمایت از توسعه صنایع پاییندستی شامل تنفس خوراک میعانات گازی خواهند شد. به گفته سردار حسین سلامی فرمانده کل سپاه، طرح مهر خلیج فارس به صورت پتروپالایشگاهی در مجاور پالایشگاه بزرگ ستاره خلیج فارس بنا نهاده میشود. ظرفیت این واحد 120 هزار بشکه میعانات گازی است و سرمایه احداث آن 470 میلیون یورو است. زمان احداث نیز 2 سال برآورد شده است.
از طرفی دیگر دو طرح 120 هزار بشکه و 60 هزار بشکهای پالایشگاه میعانات گازی سیراف نیز توسط شرکت گسترش نفت و گاز پارسیان و شرکت آدیش جنوبی احداث خواهد شد که در این بین طرح آدیش جنوبی 35 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است. در این بین شیوه اجرای این پروژهها و مطالعات امکانسنجی طرحها باید به درستی صورت گیرد تا موثر واقع شود.
در همین باره عماد رفیعی به فارس گفت:
مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:
*پیشنهاد احداث پروژه مهر خلیج فارس به صورت پالایشگاه
اکنون 4 پروژه پالایشگاهی یا پتروپالایشگاهی در کشور شروع به کار کردهاند که این پروژهها شامل پتروپالایشگاه میعانات گازی سیراف به ظرفیت 120 هزار بشکه است که احداث آن توسط شرکت نفت و گاز پارسیان انجام میشود. همچنین پالایشگاه میعانات گازی مهر خلیج فارس به ظرفیت 120 هزار بشکه هم توسط قرارگاه خاتم الانبیا احداث خواهد شد. پالایشگاه آدیش جنوبی نیز با ظرفیت 60 هزار بشکه میعانات گازی از مجموعه طرحهای پالایشی سیراف تاکنون 35 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است و تسهیلاتی از صندوق توسعه ملی به این پروژه تخصیص یافته است. به نظرم باید سران سه قوه نظارت کافی بر روند صحیح و سریع اجرای طرح های پتروپالایشی داشته باشند. تأمین مالی این طرحها با استفاده از جذب سرمایههای مردمی از بازار سرمایه و بخش عمومی و خصوصی انجام میشود و اقتصاد ما را در برابر تحریمهای نفتی آمریکا مقاوم میکند.
بنده همواره بر ادغام واحدهای پالایشی و پتروشیمی و احداث پتروپالایشگاهها تأکید داشتم، زیرا این واحدها مارجین (حاشیه سود) دو برابری نسبت به پالایشگاههای سنتی و قدیمی دارند و نرخ بازدهی آنها نیز حدود 10 درصد بالاتر است، اما به نظرم فاز چهارم پالایشگاه ستاره خلیج فارس یا پروژه مهر خلیج فارس، شرایط متفاوتی دارد که حتماً قرارگاه خاتم الانبیاء باید برای انتخاب بین الگوی فرایند پالایشی و پتروپالایشی، مطالعات دقیقی انجام دهد و قطعا این مطالعات باید به مطالعات بازار متصل شده باشد.
شرایط فاز چهارم ستاره خلیج فارس متفاوت با پروژههایی است که از نو تاسیس میشوند. به نظرم بهتر است فاز چهارم نیز مانند سه فاز قبلی به صورت پالایشگاه تاسیس شود، زیرا با همان الگوی پالایشی قبلی ما میتوانیم به سرعت فاز چهارم را از روی سه فاز قبلی کپیبرداری کنیم، بدین ترتیب هزینه احداث پروژه کمتر میشود و سرعت احداث افزایش مییابد. قرارگاه خاتم الانبیاء تاکنون به بازاریابی و بازارسازی برای محصولات پتروشیمی ورود نکرده است و احتمالا با مشی رفتاری که سپاه در منطقه دارد بازاریابی و بازارسازی فرآوردههای پالایشی مثل بنزین برای قرارگاه راحتتر باشد.
به طور کلی هر پروژه در قالب EPCF به چهار بخش «طراحی مهندسی»، «تأمین تجهیزات»، «عملیات عمرانی احداث» و «تأمین مالی» تقسیم میشود. اگر فاز چهارم خلیج فارس کپی 3 فاز قبلی باشد کار از این جهت راحتتر میشود که طراحی و مهندسی آن قبلا انجام شده و لازم نیست این کار بار دیگر توسط شرکتهای داخلی یا خارجی انجام شود. اسناد آن نیز از طراحی بنیادی، طراحی پایه و طراحی تفصیلی کاملا موجود است. در نتیجه قرارگاه میتواند سریعا به کار سفارشگذاری تجهیزات بپردازد.
از طرفی کار تأمین تجهیزات یا قسمت P پروژه نیز با سرعت بیشتری انجام میشود، زیرا ما الگوی فرایندی را تغییر ندادهایم و میتوانیم از تمامی وندورلیستهای داخلی و خارجی که در سه فاز قبلی استفاده شده است، مجددا کمک بگیریم و از همان شرکت هایی که قبلا از بوته آزمایش ما عبور کردهاند استفاده کنیم. همچنین شرکتهایی که تجهیزاتی شامل پمپ، بویلر، انواع لوله و اتصالات، رآکتورها، برجها و... را میسازند دیگر نیاز نیست طراحی ساخت تجهیزات را تغییر دهند؛ در واقع نقشه مهندسی این تجهیزات در شرکتهای وندورلیست موجود است و همین مسئله خیلی سرعت کار را جلو می اندازد.
توصیه من این است که حتی سایزینگ هیچ یک از تجهیزات و اتصالات هم تغییر نکند مگر اینکه بهبود خاصی در شرایط قبلی اتفاق بیفتد. این مسئله را خیلی باید جدی گرفت. ببینید قسمت P حدود 65 درصد و در پروژه مهر خلیج فارس حدود 80 درصد از هزینه احداث پروژه را تشکیل می دهد. عمده تاخیر پروژههای ما هم از همین ناحیه نشات میگیرد. اگر با تغییر در طراحی مهندسی این پروژه تنها یک کمپرسور یا یک راکتور خاص اضافه شود که در توان شرکتهای داخلی نباشد و برای ورودش با تحریمها مشکلی ایجاد شود. همین تجهیز میتواند مثلا 6 ماه تا یکسال کار احداث واحد را به تاخیر بیندازد. عدمالنفع این مسئله را که حساب کنید، دلیل حرف بنده را متوجه خواهید شد که میگویم برای فاز 4 ستاره خلیج فارس دلیلی ندارد ما بر پتروپالایشگاه بودن اصراری داشته باشیم و چه بسا نرخ بازده داخلی الگوی پالایشی آن بیشتر از الگوی پتروپالایشیاش باشد.
از طرفی در بخش عملیات عمرانی احداث پالایشگاه (قسمت C) نیز قرارگاه خاتم میتواند شبیه فازهای قبلی پالایشگاه ستاره خلیج فارس کار را انجام دهد. اگر بتوانیم یک پروژه را با هزینه کمتر و سرعت بیشتر انجام دهیم، تأثیر مثبتی در نرخ بازده داخلی و دوره بازگشت سرمایه پروژه خواهد داشت. در واقع همان قدر که تنوع محصولات پتروپالایشگاهی و قیمت بالاتر برخی فرآوردههای پتروشیمیایی میتواند تأثیر به سزایی در بهبود IRR پروژه داشته باشد، هزینه کمتر و احداث سریعتر پروژه نیز میتواند در افزایش IRR تأثیرگذار باشد و اتفاقا تأثیر آن ممکن است از احداث پتروپالایشگاه نیز موثرتر واقع شود و امیدوارم کارشناسان قرارگاه خاتم الانبیاء به این موضوع توجه کنند. در نتیجه پیشنهاد بنده این است که فاز چهارم پالایشگاه ستاره خلیج فارس بهتر است مانند سه فاز قبلی احداث شود.
به طور کلی ما باید دو کار را همزمان با هم در کشور انجام دهیم تا بتوانیم در صنعت نفت شکوفایی ایجاد کنیم. اولا باید به سمت احداث پتروپالایشگاهها و تبدیل نفت و میعانات گازی به فرآوردههای نفتی و پتروشیمیایی حرکت کنیم و دوم این که برای صادرات این فرآورده بازارسازی کنیم که لازمه این بازارسازی انجام پروژههای زیرساختی برای توسعه حمل و نقل جادهای و احداث بزرگراهها در کشورهای منطقه است. در نتیجه لازم است همکاری سه یا چهار جانبهای بین وزارت نفت، وزارت امور خارجه، وزارت راه و شهرسازی و شرکتها و ارگانهایی نظیر قرارگاه خاتمالانبیاء برای اخذ پروژههای جادهکشی کشورهای منطقه انجام شود و نباید برای اخذ این پروژهها از رقبا در کشورهای همسایه عقب بمانیم.
چهار کشور عراق، افغانستان، پاکستان و ترکیه در سال 2019 نزدیک به 150 میلیون لیتر واردات بنزین، گازوئیل و نفت سفید داشتهاند. دقت کنید مصرفشان تقریبا 2 برابر این بوده است؛ این مقدار فقط واردات داشتهاند. از طرفی کشور عراق بیشترین نرخ رشد جمعیت در کل منطقه را دارد و در نتیجه در آینده نزدیک نیازمندی این کشور به سوخت و فرآوردههای پتروشیمیایی افزایش مییابد. کشور پاکستان نیز با 205 میلیون نفر جمعیت، ظرفیت خوبی برای صادرات فرآورده دارد.
مصرف 150 میلیون لیتر فرآورده در روز در بازارهای منطقه به معنای فرآورش روزانه یک میلیون بشکه نفت و میعانات گازی است و اگر ما بتوانیم بازارسازی کنیم این ظرفیت به دو برابر هم قابل افزایش است. پس لزوما نمیتوان با مطالعات بازاری که عمدتا توسط موسسات امریکایی و اروپایی نظیر IEA، EIA و FEG انجام میشود برنامهریزی کرد. ممکن است بازار فرآوردههای سوختی نظیر بنزین و گازوئیل از سال 2030 دیگر رشد نداشته باشد و رشد مصرف محصولات پتروشیمیایی بیشتر باشد اما باید به مزیت منطقهای خود هم دقت کنیم.
به عنوان مثال ایران میتواند 5 سیاست «احداث پتروپالایشگاه»، «احداث بزرگراهها و جادههای بین شهری برای کشورهای منطقه»، «تولید قیر و آسفالت»، «برندینگ بنزین و احداث جایگاه بنزین در کشورهای منطقه» و نهایتا «تولید تایر خودرو» را با هدف بازارسازی و بازاریابی در منطقه خاورمیانه در پیش بگیرد.
تأمین خوراک میعانات گازی برای پالایشگاه مهر خلیج فارس و همینطور پالایشگاههای سیراف در 30 سال آینده یکی از موضوعاتی است که باید در مطالعات در نظر گرفته شود؛ البته از نظر بنده مشکلی در این زمینه نخواهد بود و نهایتا با اختلاط (بلندینگ) با نفت خام حل میشود. به هر حال حالا که ظاهرا همه این طرح ها از سوی وزارت نفت مجوز خوراک دریافت کردهاند ضرورت دارد که سرمایهگذاران در طراحی پروژههای خود مسئله اختلاط میعانات گازی با نفت خام سبک را در نظر بگیرند. زیرا بعضی فازهای پارس جنوبی با افت فشار روبرو شدهاند و در سالهای آتی نیز با افت فشار بیشتری مواجه خواهند شد اما مشکل تامین خوراک با برخی اقدامات قابل حل است.
بررسی همکاران ما نشان میدهد که بلندینگ 30 درصدی نفت خام سبک ایران با میعانات گازی، تنها هزینه افزودن واحد تقطیر خلاء و ویسبریکر را به این واحدها تحمیل میکند و با تولید نفت کوره 6 درصدی در آنها مواجه خواهد بود که طبق قانون حمایت از توسعه پتروپالایشگاهها به مشکلی برنخواهند خورد و شروط این قانون برای دریافت تنفس خوراک با نفت کوره زیر 10 درصد رعایت شده است. از طرفی با مطالعاتی که انجام شده اختلاط میعانات گازی با نفت خام سبک ایران میتواند حاشیه سود این پالایشگاهها را تا حدود 5 درصد نیز افزایش دهد.
البته چند طرح از پالایشگاه سیراف لغو مجوز شدهاند و ظرفیت این طرح فراگیر پالایشی از 480 هزار بشکه به 240 هزار بشکه کاهش پیدا کرده است که این موضوع اطمینان خاطری درباره تأمین خوراک میعانات گازی ایجاد میکند. اما برای اطمینان بیشتر به نظرم بهتر است در طرحهای جدید موضوع بلندینگ میعانات گازی با نفت خام سبک ایران نیز در دستورکار قرار بگیرد.
چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۲۴