میز نفت | در ژانويه سال ۲۰۱۱ ميلادي، من در لابي هتلي در دوحه نشسته بودم و در كنار هيلاري كلينتون، تصاوير ناآرامي در خيابانهاي تونس را از تلويزيون تماشا ميكردم. خانم كلينتون در سخنراني خود در جمع سران عرب نسبت به غرق شدن دولتهای آنها در زير ماسهها هشدار داد. وي پيشنهاد كرد دولتهاي عربي به سوي حكمراني خوب و بهبود فشارهاي كمرشكن اقتصادي كشورهايشان گام بردارند.
وزارت خارجه ايالات متحده همواره در مورد ناآراميها و اعتراضات مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا هشدار داده است. آنها از اتفاقات غيرقابل پيشبيني نگرانند و معتقدند اين اتفاقات بر سياستها و رويكردهاي آنان تأثيرات چشمگيري برجاي ميگذارد.
اما همه اتفاقات خاورميانه غيرقابل پيشبيني نيستند. در سالهاي اخير، وابستگي ايالات متحده به نفت و فرآوردههاي نفتي خاورميانه كاهش بسياري يافته است. در روز ۸ ژانويه امسال، ترامپ اعلام كرد، ايالات متحده در حوزه نفت به استقلال دست يافته و نيازي به نفت خاورميانه ندارد.
در مورد اين ادعاهاي امريكاييها، تفسيرهاي متفاوتي وجود دارد، اما اين همه ماجرا نيست. در گزارشهاي اداره اطلاعات انرژي ايالات متحده، واقعيتهاي روشني وجود دارد. ايالات متحده در سايه انقلاب منابع شيل، در 10 سال اخير به بزرگترين توليدكننده نفت و گاز و از نوامبر سال ۲۰۱۹ ميلادي نيز به صادركننده خالص فرآوردههاي نفتي تبديل شده است.
در سال ۲۰۰۱ ميلادي، ايالات متحده روزانه 2.8 ميليون بشكه نفت از خاورميانه وارد ميكرد. اين عدد بيشترين ميزان نفت وارداتي از اين منطقه و برابر با ۲۰ درصد واردات ايالات متحده بوده است.
در سال ۲۰۱۸ ميلادي، اين عدد به 1.6 ميليون بشكه در روز و در سال گذشته ميلادي به 900 هزار بشكه در روز كاهش يافت.
در دهه ۲۰۱۰ ميلادي، ميزان واردات نفت امريكا از 8.9 ميليون بشكه به 2.9 ميليون بشكه در روز كاهش يافته است. در عين حال، امريكاييها از ظرفيت صادرات روزانه ۳ ميليون بشكه نفت و فرآوردههاي نفتي برخوردارند.
كشف ذخاير عظيم نفت شيل، مهمترين دليل تغيير در موازنه نفت ايالات متحده بوده است. نفت و گاز شيل، تأثير گستردهاي نيز بر اقتصاد امريكا داشته و نتايج آن بسيار درخشان بوده است.
با افزايش توليد داخلي انرژي، امريكاييها وابستگي خود را به واردات كاهش چشمگيري دادهاند. اين شرايط، كاهش ريسك وابستگي به نفت خاورميانه را نيز براي دولت امريكا به دنبال داشته است. نفت توليدي در داخل امريكا، ارزانتر بوده و هزينه كمتري براي پالايش آن صرف ميشود. نفت شيل، شاخصهاي اقتصاد ايالات متحده را نيز بهبود قابلتوجهي بخشيده است.
هزينههاي پايين توليد نفت شيل، صدها هزار فرصت شغلي در ايالات متحده ايجاد كرده است. حاميان صنعت شيل به ويژه آنان كه شعار «دوباره امريكاي بزرگ» را سر دادهاند، از پشتوانه سياسي نيز برخوردار هستند.
اما استقلال انرژي واشنگتن، منافع زيادي در حوزه سياست خارجي به دنبال داشته است. اين سؤال مطرح است كه آيا ايالات متحده همچنان به خاورميانه نياز دارد؟ و استقلال كنوني انرژي تا چه ميزان بر سياست خارجي كاخ سفيد تأثيرگذار است؟
بسياري از كارشناسان حوزه بينالملل معتقدند رهبران ايالات متحده به سادگي حاضر به ترك خاورميانه نيستند. فراموش نكنيد كه ترامپ در نخستين سفر خارجي خود روانه رياض و نه كانادا يا دولتهاي اروپايي شد. ايالات متحده همچنان خواهان تأثيرگذاري بر دولتهاي خاورميانه است، اما دلايل ديگري نيز وجود دارد.
نخست اينكه از نظر فني، خودكفايي كنوني نفتي امريكا، كامل نيست. اگرچه مجموع نفت وارداتي اين كشور كاهش چشمگيري داشته است، اما پالايشگاههاي امريكا همچنان به چند نوع نفت خاص نياز دارند. نفت شيل، يك نوع نفت سبك است و پالايشگاههاي ايالات متحده، عموما به نفتهاي سنگين نظير نفت خليج مكزيك نياز دارند، لذا بايد خوراك اين پالايشگاهها همچنان وارد شود.
دوم اينكه صرفنظر از وضعيت ايالات متحده، دوستان، متحدان و شرايط تجاري اين كشور از جايگاههاي متفاوتي برخوردارند.
حتي اگر ايالات متحده، مسائل خاورميانه را ناديده بگيرد، اما نبردهاي جاري اين منطقه بر اقتصاد بسياري از كشورهاي دنيا تأثيرگذار است. همچنين بسياري از مناطق دنيا به نفت و گاز خاورميانه نياز دارند.
نكته سوم اينست كه ايالات متحده بهعنوان يك تأمينكننده و واردكننده نفت بر قيمتگذاري طلاي سياه تأثير دارد. اين شرايط بر اقتصاد امريكا نیز تأثير مهمي دارد، اما اين موارد همه مسائل نيست؛ چراكه موارد ديگري را نيز ميتوان به اين فهرست افزود.
حقيقت اينست كه رابطه ميان ايالات متحده و منطقه خاورميانه از گذشته تا امروز و در آينده بسيار پيچيده و چندعاملي ميباشد. ترامپ مجموعهاي از تهديد، هشدار و واقعيت را در مورد مسائل اين منطقه اعلام مينمايد، اما اين موارد را نميتوان يك سياست به شمار آورد.
سياست خارجي ايالات متحده پس از به قدرت رسيدن دونالد ترامپ همچنان در دوره گذار و تزلزل قرار دارد. تغيير وزير امور خارجه و تيم سياست خارجي نيز در بيثباتي كنوني تأثيرگذار بوده است. ترامپ با خروج از برجام و رويكردهاي متفاوت نسبت به عراق و افغانستان، سياستهايي غيرقابل پيشبيني را اعلام كرده است.
ماهها پيش، وي از خودداري كشورش از ادامه جنگهاي بيشتر و بازگرداندن سربازان امريكايي سخن گفت، اما بعدها اقدامات ديگري را آغاز كرد.
اين دوگانگي نميتواند ادامهدار باشد. دارا بودن مواضع ضدايراني، حمايت كامل از اسرائيل و رهبري ائتلاف بينالمللي ضدداعش بدون حضور نظامي قدرتمند امكانپذير نيست. سياستهاي متناقض در مورد حضور نيروهاي ارتش امريكا در سوريه نشان ميدهد ترامپ فاقد يك سياست خارجي منسجم و قابل دفاع است.
ترامپ در مورد بيتالمقدس، آوارگان فلسطيني و كاهش كمك مالي به سازمان ملل نيز متحدانش را سردرگم كرده است. اقدامي كه پيشبرد صلح در خاورميانه را با چالش روبهرو كرده است.
در شرايط كنوني، متحدان واشنگتن در خاورميانه با نگرانيهاي زيادي در مورد آينده خود دست و پنجه نرم ميكنند. آنها از راهبرد دفاعي ترامپ و كنار گذاشتن راهبرد تهاجمي عليه تهران بيمناكند.
با استقلال انرژي ايالات متحده و كاهش وابستگي به نفت خاورميانه، ممكن است در كوتاهمدت شاهد تغيير در راهبردهاي خاورميانهاي كاخ سفيد باشيم. هر چند دلايل راهبردي ديگري براي تداوم حضور واشنگتن در اين منطقه كليدي ميتوان يافت. كاخ سفيد منافع چشمگيري در خاورميانه دارد و به آساني از آنها دست نخواهد كشيد.
به دنبال بازگشت روسها به خاورميانه پس از سه دهه غيبت، امريكاييها ناچار شدهاند سياست خارجي خود را بازنگري كنند. آنها نميخواهند جايگاه خود را به نفع تزارها از دست بدهند. امريكا بايد روابط خود را با متحدانش در داخل و خارج خاورميانه بهبود دهد.
همكاريهاي نظامي نيز در پيشبرد اهداف كاخ سفيد نقشي كليدي ايفا ميكند. اگر عصر نفت خاورميانه پايان يابد، باز هم دلايل ديگري براي اهميت اين منطقه در سياست خارجي واشنگتن وجود دارد. نفت همه ماجرا نيست!
منبع: انديشكده چتم هاوس
چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۹