ميزنفت|نه وزير نفت، بلکه علي کاردر به يکي از معاونان خود اختيارات «مديرعامل شرکت ملي نفت ايران» را تفويض کرده است تا پس از رفتنش، همه چيز در يد اختيار محسن پاک نژاد باشد. گرچه در نگاه نخست اين حکم، يک حکم تمام عيار براي معاون توليد شرکت ملي نفت است اما چند نکته مهم در آن نهفته است.
مديرعامل فعلي شرکت ملي نفت به دليل اجراي قانون منع بکارگيري بازنشستگان، از کار کنار خواهد رفت اما اختيارات خود را به معاون خود تفويض کرده است. مديرعاملي که بايد تا چند روز ديگر پست خود را ترک کند چه قدرتي دارد که براي معاون خود چنين حکمي صادر کرده است؟ گرچه از نظر قانوني چنين اختياري براي علي کاردر طبيعي است اما باز هم نشان داد مديرعامل فعلي، تنها يک ماشين امضا براي وزير نفت است که هرچه را که از اتاق زنگنه ابلاغ شود، بدون کم و کاست اجرايي ميکند. اصولا در اين مواقع، وزير نفت بايد چنين اختياراتي را تفويض کند اما مديري که تا چند روز ديگر بايد خانه نشين شود، اختيارات مديرعامل شرکت ملي نفت را به معاون خود تفويض ميکند که يک بدعت عجيب از سوي وزارت نفت است. استفاده از چنين روشي قطعا با هماهنگي و دستور وزير نفت همراه بوده است اما چرا وزير نفت خود به ميدان نيامده است؟ وظيفه تفويض اختيارات به عهده مديرعامل بازنشسته و نجومي بگير نفت است و يا بيژن نامدار زنگنه؟ عجيب نيست که وزير نفت چنين راهکاري را براي بازچينش معاونان خود به کار گرفته است؟
سه گزينه اصلي براي مديريت شرکت ملي نفت ايران مطرح بود؛ محسن پاک نژاد، مشکين فام و صالح هندي؛ اين سه گزينه بسيار بر سر زبانها بود اما ضيافت ناهار وزير نفت با مسعود کرباسيان، وزير سابق افتصاد کافي بود تا پيشنهاد مديريت شرکت ملي نفت به وزير استيضاح شده، داده شود. اين شيوه، بازي وزير نفت براي چينش مديران است، روزي به جنوب ميرود و براي انتخاب مديرعامل شرکت ملي مناطق نفتخيز جنوب راي گيري ميکند و روزي ديگر به دور از هياهوهاي رسانهاي، با گزينه غيرنفتي براي معاونت خود به جمع بندي ميرسد.
زنگنه در توزيع سمتهاي مديريتي خود اهل بده بستان با جريان سياسي همراه خود است؛ حميدرضا کاتوزيان را به رياست پژوهشگاه صنعت نفت ميگذارد و در حکمي ديگر، حبيب الله بيطرف را به نفت دعوت ميکند. حتي جعفر توفيقي وزير اسبق علوم را به رياست پژوهشگاه صنعت نفت ميرساند و چهرههاي سياسي و نه، فني و نفتي را به وزارت نفت دعوت ميکند.
گرچه پاک نژاد از چند روز ديگر، مديرعامل غيررسمي شرکت ملي نفت ميشود اما او نيز فداي اتفاق مهم امروز صبح شوراي شهر تهران خواهد شد. عباس آخوندي، صميميترين دوست بيژن زنگنه که تصوير دست به دست بودنش با زنگنه، تصوير اصلي پروفايل وزير نفت در يکي از شبکههاي اجتماعي بود، امروز از «بهشت» جا ماند تا پيروز حناچي شهردار تهران شود.
تا امروز صبح، مسعود کرباسيان گزينه اصلي زنگنه براي شرکت ملي نفت بود اما شکست آخوندي در راهيابي به شهرداري تهران، وي را تبديل به گزينه اصلي شرکت ملي نفت کرده است. از ياد نبريم وزارت نفت امروز تبديل به پاتوقي براي بازنشستگان سياسي و حزبي زنگنه شده است و شايد فقط آخوندي را کم داشته باشد که از نظر تفکراتي، شباهتي کم نظير به خط فکري وزير نفت دارد.
از نظر وزير نفت، مهم نيست آخوندي چه ويژگيهاي مديريتي دارد؛ مهم آن است که آخوندي «رفيق سياسي» مقام عالي وزارت است و تنها ارتباطش با وزارت نفت آن است که در دوره نخست زمامداري زنگنه، به طور عجيبي بورسيه نفت دريافت کرد و با پول صنعت نفت به لندن رفت و دکتراي خود را دريافت کرد. زنگنه ميداند بکارگيري آخوندي در نفت، ميتواند براي او مشکلساز باشد، چه آنکه نهادهاي نظارتي روي آخوندي بحث دارند و چه آنکه دولت دوازدهم نيز از او فاصله گرفته است. شايد براي آخوندي که وزير راه و شهرسازي بود، کسر شان باشد که مديرعامل شرکت ملي نفت باشد اما فراموش نکنيم وزارت نفت، اين روزها يک پاتوق سياسي براي يک جريان سياسي است. پاتوقي که دوست دارد برخلاف جريان آب شنا کند.
بايد منتظر ماند و ديد آيا پاستور، ترمز وزير نفت را ميکشد يا خير؟