ميزنفت| گروگان گیری و قتل وحشیانه جمال خاشقچی در کنسولگری استانبول دولت عربستان سعودی در رسانه های غربی بازتاب گسترده ای داشته است. وی روزنامه نگاری بوده که بخش اعظم عمرش را در خاک آمریکا گذرانده و از نویسندگان روزنامه واشنگتن پست بوده است.
جنایتی که سعودی ها در مورد وی مرتکب شده اند، نه تنها اقدامی مجرمانه که به شدت نمادین بوده است: سلاخی رکن چهارم دموکراسی و رسانه های آزاد.
این فاجعه فراموش نشدنی ابعاد گسترده ای دارد. در شرایط کنونی این سوال باید مورد توجه قرار گیرد که چگونه رهبران عربستان سعودی و رهبر پشت صحنه این کشور، شاهزاده محمد بن سلمان به کشور پادشاهی خود می نگرند؟ محمد بن سلمان چه نقشی در آن دارد؟ و جایگاه عربستان سعودی در دنیای امروز کجاست؟
این پرسش ها در مقایسه با سرنوشت جمال خاشقچی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. ترامپ نیز با بدترین بحران دوره ریاست جمهوری اش روبرو شده است و علاوه بر کنترل آسیب ها، باید یک بازنگری اساسی در مورد راهبردهای خاورمیانه ای وی انجام شود.
در دهه های اخیر، کاخ سفید بخش اعظم سیاست خارجی خود را بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و با محوریت عربستان سعودی متمرکز کرده است. پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ میلادی ایران و شکل گیری تعارضات جدی میان ایران و کشورهای همسایه و به ویژه ایالات متحده، همکاری های واشنگتن با ریاض بیش از گذشته توسعه یافت.
رهبران کنونی واشنگتن و پرزیدنت ترامپ نخستین کسانی نیستند که بر روی ریاض قمار هنگفت و پرهزینه ای انجام داده اند.
تمرکز کنونی بر روابط با ریاض، اهداف مختلفی دارد. نخستین مورد به جریان نفت با قیمت قابل دفاع مربوط است. شیوخ ریاض دهه هاست که نقشی مهمتر از هر کشور دیگری در این بازار داشته اند. موضوع دوم مقابله با ایران بوده که در دهه های اخیر، مهمترین دشمن آمریکایی ها و تعدادی دیگر از کشورها در منطقه بوده است.
ایرانی ها نیز در چهار دهه اخیر با رهبری مذهبی خود، آمریکا را شیطان بزرگ می خوانند و خواهان نابودی دولت یهودیان هستند. صرف نظر از این موضوع که آیا ایرانی ها حملات گفتاری خود را به حملات نظامی تبدیل خواهند کرد و یا خیر، تهران از دولت سوریه و حزب الله لبنان و در سطحی پایین تر حماس در غزه در مقابله با اسراییل پشتیبانی می کند. از گذشته این موضوع روشن شده است که با تداوم اقدامات خشونت بار اسراییلی ها، شاهد ادامه حمایت کلامی و نظامی کاخ سفید از تل آویو خواهیم بود.
*رفتارهای انحرافی سعودی
آمریکایی ها معتقدند عربستان را باید متحد کلیدی واشنگتن در خاورمیانه و به ویژه به دلیل امنیت نفت، مقابله با ایران و حمایت از اسراییل دانست. با توجه به این سه عامل ایالات متحده خواهان چشم پوشی بر سایر مسایل مرتبط با سعودی ها و شهروندان آنها به ویژه پشتیبانی از وهابیت به عنوان نماد اسلام تندرو در مناطق سنی نشین است. ظهور طالبان و القاعده در پاکستان و افغانستان تا داعش و نهضت های وهابی و تروریستی در بخش هایی از آفریقا و جنوب شرق آسیا از نتایج این راهبرد بوده است.
محاصره قطر نیز به رهبری عربستان به دلیل حمایت از اخوان المسلمین و روابط دوستانه با ایران و از همه مهمتر داشتن رسانه های آزاد در جهان عرب صورت گرفت. در مجموع تحریم قطر تاثیری منفی بر مقابله با گروه های تروریستی خاورمیانه داشته است. فراموش نکنید که همه تلاش های واشنگتن برای توقف محاصره قطر به عنوان میزبان بزرگترین پایگاه ارتش آمریکا در خاورمیانه نیز با شکست روبرو شده است.
آمریکایی ها (در کنار دولت های فرانسه و انگلستان) تامین کننده جنگ افزارهای ایتلاف سعودی در نبرد یمن و سرکوب شبه نظامیان حوثی مورد حمایت ایران هستند. سعودی ها چند دهه پس از پایان سلطه بر سرزمین یمن، همچنان خود را حاکم بر این کشور مستقل می دانند. سازمان ملل متحد هشدار داده که کشور یمن با بدترین قحطی در ۱۰۰ سال اخیر روبرو شده است. سرازیر شدن بمب های صادراتی آمریکا به عربستان برای سرکوب حوثی ها نمی تواند مسیولیت کاخ سفید در این نسل کشی را پنهان کند.
مراکز اطلاعاتی آمریکا گزارش کرده اند با وجود ایجاد یک مرکز منطقه ای ضدتروریسم در ریاض با حمایت ترامپ، همچنان مبادلات مالی مختلفی و عموما به صورت نقد و در قالب کمک های مذهبی به گروه های تروریستی اعطا شده است. جهانیان دریافته اند که خاندان پادشاهی عربستان با چپاول درآمدهای بادآورده نفتی، همواره از حامیان تروریسم در جهان اسلام بوده و هستند. به هر حال، نادیده گیری اقدامات عربستانی ها توسط دولت آمریکا بیش از هر عاملی به دلیل سه عامل نفت، ایران و اسراییل بوده است.
اما این همه موضوع نیست. سیاست های ایالات متحده باید به دقت در زیر میکروسکوپ بررسی شود. محمد بن سلمان، از خطوط قرمز تحمل دنیای غرب، پا را فراتر نهاده است. نقش وی به عنوان مدرن کننده عربستان و با اقداماتی نظیر اعطای مجوز رانندگی به زنان، مورد توجه زیادی در غرب واقع شده است. هرچند وی تعدادی از زنان تشکیل دهنده کمپین حمایت از رانندگی زنان را به زندان انداخته است. در حقیقت، اقدامات وحشیانه ماموران سعودی در استابول همانند کارهایی است که روس ها در تلاش برای قتل مامور سابق کا گ ب در شهر سالزبوری انگلستان انجام دادند.
*دولت ترامپ چه باید انجام دهد؟
دولت عربستان سعودی، بیش از هر چیز اعتماد آمریکایی ها برای نقش آفرینی به عنوان همکار منطقه ای ایالات متحده را لگدمال کرده است.
من معتقدم پرونده خاشقچی گیت، یک فرصت و یا در حقیقت یک نیاز را برای ایالات متحده پدید آورده تا راهبردهای خود در منطقه خلیج فارس را بازنگری کند.
در سیاست های ایالات متحده در این منطقه کلیدی دنیا، علاوه بر نفت و اسراییل، حلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای نیز مورد توجه بوده است. با امضای برجام در سال 2015 میلادی، این هدف تا حدود زیادی محقق شد. اما ترامپ در بهار امسال و با هدف یافتن راه حلی کاراتر، از این معاهده بین المللی خارج شد.
هرچند به نظر می رسد این اقدام وی تحت فشارهای سیاسی داخلی و با پشتیبانی دولت های نفتی خاورمیانه و اسراییل عملی گردید.در تقابلی بی سابقه، دولت های اروپایی امضاکننده برجام به همراه روسیه و چین، بر کارایی این معاهده تاکید کرده و از این اقدام ترامپ، انتقاد نمودند.
از روز 5 نوامبر، تحریم های بعدی دولت ترامپ برای انزوای اقتصادی ایران و جلوگیری از فروش نفت این کشور آغاز خواهد شد. وی به شرکت ها و کشورهای دولت های اروپایی به عنوان متحدان نزدیک کشورش هشدار داده که تداوم روابط تجاری با ایران می تواند با ریسک پیامدهایی سخت روبرو شود.
تحریم های دولت ترامپ بسیار فراتر از قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بوده و به افزایش فقر در میان طبقه متوسط ایران منجر خواهد شد. اما آیا این فشارها می تواند به تغییر رژیم در ایران منجر شود؟ در مورد پاسخ این سوال، نظرات متفاوتی وجود دارد. از سوی دیگر، آیا این تحریم ها به توافق بهتری با ایران منجر خواهد شد؟
در بخش هسته ای، برجام همه خواسته های ایالات متحده و سایر دولت های مذاکره کننده را تامین کرده بود. بدین ترتیب مذاکره برای دستیابی به توافقی بهتر امکان پذیر نخواهد بود. با دستاوردهای ایران در بخش موشک های بالستیک، در صورت برهم خوردن برجام، کشورهای دنیا با ریسک بیشتری روبرو خواهند شد. این توانایی های موشکی در جنگ های کلاسیک یک ابزار سودمند خواهند بود، اما بدون کلاهک هسته ای که با برجام از ساخت آن جلوگیری شد، این موشک ها تنها یک سلاح بزرگ عوام فریب خواهند بود.
ترامپ در سفر 120 میلیارد دلاری سال گذشته خود به ریاض، در حالی از ایران به عنوان عامل گسترش تروریسم و رفتارهای غیرمسیولانه یاد کرد که حمایت از طالبان و القاعده و سازمان های تروریستی سنی، توسط ریاض و نه تهران انجام شده است.
به علاوه، اگر سلاخی خاشقچی یک کار تروریستی و غیرمسیولانه نیست، پس چه توصیفی می توان برای آن یافت؟ و عربستان برای ساکت کردن منتقدان چه کارهای دیگری را انجام داده است؟ آمریکا باید بیش از هر چیز، از اتکای همه جانبه به یک کشور و یا یک گروه کوچک جهت حفظ منافع ایالات متحده در خاورمیانه خودداری کند. هنری کسینجر می گوید: آمریکا هیچ دوست و یا دشمن همیشگی ندارد، بلکه فقط منافع ما همواره باید در کانون توجه باشد.
اعطای چک سفید ترامپ و پمپیو به شیوخ ریاض و چند کشور عربی دیگر قابل قبول نیست. از سوی دیگر، راهبرد کنونی کاخ سفید در کنار تحریم ایران بیش از هر چیز می تواند به قدرتمندتر شدن رهبران رادیکال مخالف آمریکا در این کشور منجر شود.
تحریم های کنونی در کنار افزایش فشار اقتصادی بر شهروندان ایرانی، با مخالفت همه متحدان کاخ سفید به دلیل منتهی شدن تصادفی و یا طراحی شده به یک جنگ منطقه ای روبرو شده است.
مردم آمریکا تمایلی به درگیر شدن در یک جنگ دیگر ندارند. این جنگ نمی تواند منافع شهروندان آمریکایی را تامین کند. حتی اگر ایالات متحده بتواند ایران را به زانو درآورد، گام بعدی چه خواهد بود؟ دولت ترامپ همانند دولت های بوش پسر و اوباما، راهکاری برای کاهش تنش ها و افزایش امنیت منطقه خاورمیانه ندارد. 15 سال پس از حضور بی فایده در باتلاق عراق و مناطق پیرامونی آن، باید این موضوع برای همه دنیا روشن شده باشد.
در مجموع، این فاجعه باید راه را برای بازنگری سیاست های کاخ سفید در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس هموار کند. این اقدام برای آمریکای امروز یک ضرورت است.
بگذارید امیدوار باشیم که ترامپ و تیم همکار وی از این اتفاق تلخ برای ایجاد نتایجی شیرین بهره برداری کند. چراکه از نظر اقتصادی و سیاسی و استراتژیک، ایالات متحده وابستگی گسترده ای به این نقطه از دنیا دارد. برای شروع راهی نو، هیچگاه دیر نیست.
نویسنده: روبرت ای.هانتر
منبع: Lobelog
مترجم:محسن داوری