وحيد حاجي پور| اسحاق جهانگيري معاون اول رئيس جمهور و از بلندپایگان حزب کارگزاران سازندگی و کسی که ارز 4200 و ماجراهایش خطی بر تنه درخت مدیریتی کشور است در اظهاراتی گفته، شرایط فعلی مدیرانی را میطلبد که از حیثیت و توان خود هزینه کرده و پای کار مردم بایستند.
اسحاق کارگزاران، مختصاتي را براي ويژگي مديران کشور ترسيم کرده که وجود خارجي ندارد، نه آنکه وجود نداشته باشد بلکه به حکم سیاسیکاری و در مستی برجام تبعید شدند، منزوی شدند و بعضا نیست. بماند که همینها نیز آینه عبرت شدند برای مدیران دیگر که به میدان ورود نکنند.
بگذارید اندکی تانی کنیم و تامل، پس کمی به عقب باز میگردیم به ابتدای سال 90. سالی که تحريمهاي شديد و همه جانبهاي که به اقتصاد ايران تحميل شد، بهگونهای که دامنه وسيع و عميقي از مديريت کشور را نشانه گرفت.
آن روزگاران بودند مدیرانی از جنس مطلوب آقای معاون، که براي دور زدن تحريمها آرايش جنگي گرفتند. در قیاسی گذارا میان تحریمهای آن روز و امروز، میتوان تحریمهای امروز را فانتری تعریف کرد اما آن تحریمهای سخت خود مدیریت شد و علیرغم های سختیهایش به حکم شجاعت مدیریتی در مهلکه گرفتار نشده و کشور با پرشهای قیمتی امروزي مواجه نشد.
کساني که شناخت کافي از تحريم، مکانيزمهاي آن و سلسله تصميمات اخذ شده براي غلبه بر این حکم ناعادلانه دارند، حتما و حتما خواهند گفت، که چرخ اقتصاد کشور به عزم، درایت و توکل مدیرانی میچرخید که کاسبان تحریم نامیده شدند . گرچه در آن جنگ اقتصادي، بخشي از منافع ملي تضييع شد ولي نبايد از خاطر برد که در «جنگ» هم زمين داده ميشود و هم تلفات اما کم کردن هزینه ها و آسیبها و ماندن بر اصول آنی است که امروز از برخی مدعیان بر نمیآید و چرخی را نمیچرخاند.
بدون ترديد، سختترين تحريمهاي همهجانبه و هوشمندانه جامعه جهاني عليه يک کشور، در ابتداي دهه 90 رخ داد و همين موضوع، نحوه مقابله با آن را پرهزينه کرد ولي هيچگاه ميزان صادرات نفت ايران، پيش از آغاز تحريمها بيش از 700 هزار بشکه کاهش نيافت. بار اداره کشور به دوش مديران مياني بود، از وزارت نفت گرفته تا وزارت صنعت که در دولت يازدهم به مسلخ دادگاه و بازی سیاسی برده شدند و آبرویشان به تیغ اتهامات مخدوش.
برجام که آمد، اين روند شدت بيشتري گرفت و تعدادي از مديران دلسوزي که در آماج انواع تخريبها قرار داشتند، با حجم بالاي آتشخانه دولتي مواجه شدند که فکر ميکرد تحريمها براي هميشه از اقتصاد ايران رخت بربسته و ديگر نيازي به آبدیدگان عرصه تحریم و عزم نیست.
از قضا شخص معاون اول، کمي قبل تر از انتخابات دوره دوازدهم به زعم خود دست به افشاگريهاي شگفت انگيز زد و هيچگاه براي ادعاهاي خود، توضيحات بيشتري ارائه نداد و در مقابل پاسخهاي مستدل برخي رسانه ها کاملا سکوت کرد. اين سياسي کاري محض آقاي جهانگيري پيام روشني براي مديران مياني کشور داشت:«پس از جنگ، گوشت قرباني جناح هاي سياسي خواهند شد».
باوري که امروز در ذهن مديران مياني نهادينه شده است، محصولي است که بذر آن توسط آقاي جهانگيري و همفکران ايشان کاشته شده و امروز ثمر داده است، يک ثمره تلخ براي نظام تصميم گيري کشور که سربازي براي اجراي آن ندارد. سربازهايي که از حيثيت خود براي نظام گذشتند، فداي بازيهاي سياسي دولتي شدند که ساير سربازها را هم از واهمه قرباني شدن ، فراري داده است.
زماني که وزارت نفت در سايت رسمي خود، اين سربازان را قاچاقچي نفت معرفي ميکند و معتقد است دور زدن تحريمها همان قاچاق نفت است، نبايد انتظار ديگري از مديران مياني داشت؛ مديراني که القاب «خدمتگزار» و «خائن» را در کمتر از دو سال تجربه ميکنند، ترجيح ميدهند کنار بنشينند و تماشا کنند؛ بازي سياست قرباني ميگيرد، قربانياني که نه «پشتي» دارند و نه «مشتي».
آقاي جهانگيري خواسته بجا و درستي را مطرح کردهاند اما بهتر بود اظهارات 5 سال گذشته خود را مرور ميکردند و ميديدند دليل نبود چنين مديراني در کشور چيست. امروز اغلب مديران ترجيح مي دهند از حيثيت خود براي نظام خرج نکنند که اگر کنند فردا روزي بايد شاهد پرونده سازيهايي باشند که از سر «بغض» به نهادهاي نظارتي ارسال مي شود.
شاید زمانه را تقدیری در سر باشد به حکم «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»؛ این تقدیر سنت خداست اگر باور داشته باشند.
چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۹