ميزنفت/ در 13 دسامبر سال 2015 میلادی بود که در حومه شهر «مرو» در جنوب ترکمنستان مراسم افتتاح خط لوله گاز تاپی با حضور «قربانقلی بردی محمداف» رئیس جمهور ترکمنستان، «اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان، «نواز شریف» نخست وزیر پاکستان و «محمد حمید انصاری» معاون رئیس جمهوری هند طی مراسمی برگزار شد اما تاکنون جز اجرای بخشهایی از این خط لوله در ترکمنستان و مطالعات امکان سنجی در افغانستان و پاکستان عملا این پروژه چند ملیتی پیشرفتی نداشته است.
طول خط لوله گاز تاپی 1814 کیلومتر بوده که 214 کیلومتر آن از خاک ترکمنستان، 774 کیلومتر از خاک افغانستان و 826 کیلومتر از خاک پاکستان تا مرزهای کشور هند عبور خواهد کرد. ظرفیت انتقال این خط نیز سالانه 33 میلیارد متر مکعب برآورد شده و طبق برنامه بنا بوده تا سال 2019 میلادی به طور کامل به بهره برداری برسد.
عمده کارشناسان مشکلات امنیتی در افغانستان و پاکستان را مانع اصلی اجرایی شدن این خط لوله دانستهاند به گونهای که با وجود تضمینهایی که افغانستان و پاکستان برای تامین امنیت این خط لوله متعهد شدهاند هیچ سرمایه گذار خارجی حاضر به سرمایه گذاری در این پروژه نشده است.
چندی پیش نیز وزیر نفت پاکستان جان کمال در مصاحبهای ضمن اشاره به مشکلات امنیتی خط لوله تاپی عنوان کرده بود : هیچ پروژهای جایگزین پروژه دیگر نیست و با توجه به نیاز پاکستان به انرژی تاپی جایگزین واردات گاز از ایران نیست.
تاپی خط لولهای است که همه آن را به عنوان رقیبی برای خط لوله صلح میشناسند. به گونهای که تلاش آمریکا در سالهای گذشته اجرای این خط لوله برای جلوگیری از اجرای خط لوله صلح بودهاست به عنوان مثال در سفرهای متعدد مسئولین آمریکایی از جمله سفر سال 2006 بوش رییس جمهور ایالات متحده به پاکستان همواره بر نگرانی اجرای خط لوله صلح و راهکارهای جایگزین آن یعنی تاپی تاکید شدهاست. اما وزیر نفت پاکستان به تازگی تأکید کردهاست که : پروژه واردات گاز از ایران اهمیت زیادی برای پاکستان دارد که هرگز با پروژه تاپی قابل مقایسه نیست.
در همین راستا به تازگی پیشنهاد اجرای خط لوله تاپی از داخل خاک ایران و نزدیکی مرز ایران و افغانستان مطرح شده است. به گونهای که با اجرای این خط لوله از مسیر ایران تنها مسافتی کمتر از500 کیلومتر به مسیر اجرای خط لوله افزوده خواهد شد که با توجه به کاهش هزینههای تامین امنیت خط لوله این افزایش مسافت قابل توجیه است.
اجرای این خط لوله از مسیر ایران موجب میشود پاکستان به دو کشور بزرگ دارنده ذخایر گاز دنیا یعنی ایران و ترکمنستان از مسیری امن و قابل اتکا متصل شود. در این شرایط هند نیز برای خرید گاز از ایران و از مسیر این خط لوله و خط لوله صلح ترقیب خواهد شد و نهایتا موجب افزایش پیوندهای راهبردی متقابل بین کشورهای منطقه خواهد شد. علاوه بر این ایران نیز میتواند با استفاده از ظرفیتهای موجود تولید گاز خود در جنوب کشور بدون احداث خط لوله جدید گاز را برای مصرف کشور در مناطق شمال و شمال شرق دریافت کند و از منابع گازی خود در جنوب به پاکستان و هند تحویل دهد بدین ترتیب نه تنها هزینههای این خط لوله کمتر خواهد شد بلکه امنیت ان نیز قابل تضمین است.
اجرای تمامی این پشنهادها نیازمند یک اجماع چندملیتی بین کشورهای منطقه است تا بتوان ضمن تامین مالی این پروژهها با پشتوانه چندملیتی اجرای آن را تضمین کرد. اجماعی که تنها دیپلماسی انرژی فعال در این حوزه را میطلبد. حال باید دید مسئولین وزارت نفت میتوانند تهدید این خط لوله را به یک فرصت ارزشمند برای کشور تبدیل کنند یا با دیپلماسی غیرفعال خود در حوزه تجارت گاز همچنان موجبات از بین رفتن فرصتهای کشور را فراهم کنند؟