ميزنفت/ اعتصاب و اعتصاب؛ از فازهای پارس جنوبی گرفته تا پالایشگاه ستاره خلیج فارس و شرکتهای دیگر. اخراح و اخراج از شرکت حفاری شمال تا شرکتهای زیر مجموعه صندوق های بازنشستگی، همه و همه تبدیل به روال ثابتی طی 4 سال اخیر شده است.
قراردادهای کاری که به پایان میرسد راه خروج نشان داده میشود و آنهایی که ماندهاند باید «پی» چند ماه بی حقوقی را به تن بمالند و دعا کنند تا کارفرمایان بدهی پیمانکاران را پرداخت کنند؛ پرداخت کنند تا آنها هم نیز به حق و حقوق خود برسند، این میان هم همه چیز برسر پیمانکار میشکند در حالی که مشکل جای دیگری است.
این وضعیت در پارس جنوبی بیشتر از سایر بخشهای وزارت نفت دیده میشود، اعتصابات و تجمعات به یک روال عادی تبدیل شده است بطوری که اگر هفتهای تجمعی صورت نگیرد باید به وضعیت موجود شک کرد؛ در هیچ دورهای از تاریخ صنعت نفت طی دو دهه اخیر وضعیت به این شکل نبوده است، حتی در دوره تحریم ولی متاسفانه طی 4 سال گذشته وضعیت به شکل غیرقابل باوری به سوی به هم ریختگی سیستمی پیش میرود.
وزارت نفت و شرکتهای کارفرمایی زیر مجموعه آن، پول پیمانکاران را نمیدهد، چه دولتی چه نیمه خصوصی و چه خصوصی. میگویند پول نداریم. میگویند برای پرداخت حقوق خود دچار مشکل هستیم که آمار و ارقام آن را رد میکند چرا که فقط با سهم وزارت نفت از فروش گاز به پتروشیمیها ردیف پرداخت حقوق و دستمزدهای کارکنان تامین میشود.
میگویند پول نیست اما در صندوقهای بازنشستگی نفت انواع ولخرجیها دیده میشود و حساب 50 میلیارد تومانی و سود شیرین آن که به حساب تعدادی از مدیران نفت به صورت مخفیانه واریز میشود، با بی تفاوتی وزارت نفت همراه است. میگویند پول نیست اما باقی مانده 14 میلیارد دلاری که از صندوق توسعه ملی در اختیار وزارت نفت قرار گرفته است برای پرداخت بدهیها در نظر گرفته نمیشود.
پروژهای هم که به شرکتهای ایرانی داده نمیشود تا پیمانکار مجبور باشد بخشی از نیروهای خود را اخراج کند و حقوق بخشی دیگر را نتواند واریز کند. چرا، چون وزارت نفت میگوید پول ندارد البته که پول دارد و اینکه چرا بدهیهای خود به شرکتهای پیمانکار را پرداخت نمیکند عجیب است. از «کلیم»های شرکتهای بزرگ میگویند ولی نمیگویند چه میزان کلیم امضا شده و پول آن توسط این شرکتها دریافت شده است که اگر افشا شود، پیمانکاران جز و دسته دوم به بعد، خود را برای نقد کردن طلب خود آماده میکنند.
عدم چاره اندیشی به این وضعیت و بی تفاوتی به شرایط معیشتی نیروهای این شرکتها موجب شده است تا برخی از آنها به نان شب خود محتاج باشند. چندی پیش یکی از مخاطبان
ميزنفت در یادداشتی نوشته بود:« چه اتفاقی می افتد که تعداد پروازها و رفت و آمدها در زمان تعطیلی پروژهها تغییری نکرده است اما به حقوق و اضافه کاری و فعالیت پروژهها ودستمزدها که میرسد باید از ما مایه گذاشته شود؟ باک پرادوها و حساب صندلی های ویژه و بیزنس کلاس ایرلاینها مدیران پروژههای تعطیل و نیمه تعطیل حتما خونشان از ما رنگین تر است. هر بار که عذر همکاری را می خواهند خانواده ای بدون نان اور میشود.مدیرانی که باد در غبغب انداخته و چنان برای خود تشریفاتی قائل شده اند که گویی ما رعیت هستیم و آنها ارباب.»
چنین وضعیتی قطعا به ضرر کشور است؛ رکود کامل در فعالیتهای صنعت نفت از یک سو و عدم پرداخت مطالبات شرکتها حتی بصورت قطره چکانی از سوی دیگر برای نظام جمهوری اسلامی ایران خطرآفرین است. وزارت نفت میگوید پول ندارد و برای هزینههای جاری خود به مشکل خورده است اما در همین بی پولی مورد ادعا، کنگرههای بسیاری از محل بودجه شرکتها برگزار شده و به این شرکتها حکم میشود باید اسپانسر این مراسمها باشد؛ روی بی پولی مانور داده میشود ولی خرجهای آنچنانی برای مدیران جایز میشود.
اعتصابها کم کم دارد رنگ و بوی امنیتی به خود میگیرد و اگر وزارت نفت به فکر تغییر رویه خود نباشد باید پاسخگوی بسیاری از مسائل و مشکلاتی باشد که ممکن است دردسرهای بزرگی بیافریند. رسیدگی به مطالبات شرکتهای پیمانکار به معنای سوءمدیریت مالی در نفت نیست، بلکه نشاندهنده مهم بودن معیشت کارکنان و کارگران برای نظام است که امید است مسئولانی که یکبار دیگر مورد وثوق قرار گرفتهاند، سمتهای خود را فرصتی برای خدمتگزاری دریابند و نه بستری برای حرکت معکوس!