ميزنفت/ در بخش هشتم از سلسله گزارش های
ميزنفت با عنوان «پادشاهان نفت و گسل ایران و عربستان» به جزئیات سفر نیسکون رئیس جمهور آمریکا به ایران گفته شد. هدف شاه در این سفر آن بود تا موافقت نیکسون برای خرید تسلیحات آمریکایی را جلب کند که در این امر هم موفق بود. جزئیات جلسات مهم شاه و نیکسون در ادامه میآید:
جناح غربی کاخ سفید از مشکلات روزافزون ایران آگاه بود. کیسینجر در شب حرکت به تهران به نیکسون اطلاع داده بود اصلاحاتی که شاه انجام داده موجب بروز نارضایتی روزافزون و فشارهایی علیه تغییرات در برخی نقاط ایران شده است. ضمناً به رئیس جمهور یادآوری کرد که خود شاه هم نگرانی خود را ابزار داشته و گفته که ثبات و پیشرفت ایران انحصاراً بستگی به رهبری شخص او دارد و اگر او از صحنه خارج شود انتقال قدرت بطور منظم ممکن نخواهد بود.
قبل از شروع مذاکرات سران، شاه صورتی از خواستههای خود را به دولت ارائه داد که شامل پنج مورد بود. خرید بمبهای هدایت شونده با لیزر. خرید 3 اسکادران هواپیماهای جنگنده اِف 15 و چند فروند اِف 14 با موشکهای فونیکس. موشکهای ماوریک برای نصب بر روی هواپیماهای اِف4. دو اسکادران دیگر از هواپیماهای اِف 14 و اِف 15 و بالاخره به دست آوردن خدمات چند صد نفر از آبیپوشان. یا کارکنان نظامی آمریکایی یونیفورم بوش برای نگهداری و کاراندازی سیستمهای تسلیحاتی آمریکایی.
درک میزان جریان نامه نگاری که در تعقیب درخواستهای ایران پدید آمد شاخص خوبی برای فهم میزان بلا و بدبختی بود که به دنبال داشت. وزارت دفاع فروش بمبهای هدایت شونده به وسیله لیزر را بطور اصولی توصیه کرد ولی اطلاع داد که از فروش اِف 14 و اِف 15 فعلاً دست نگهدارند. این هواپیماهای جنگی پیشرفته هنوز حتی از کارخانه بیرون نیامده بود و شاه بار دیگر تندتر از خود آمریکا جلو رفته بود. تا زمانی که ساخت این هواپیماها تحت قراردادی شروع میشد احتمال داشت که شرایط سیاسی در خاورمیانه کاملاً تغییر کرده باشد بطوری که فروش آنها مطابق منافع دولت آمریکا نباشد.
دولت درباره فروش انتظار اقدام مساعدی را داشت ولی موضوع باید معلق نگاه داشته میشد تا برنامهها ثابت تر و قابل پیش بینی تر شود. وزارت دفاع فروش موشکهای ماوریک را که هنوز در حال آزمایش بود و اسکادرانهای بیشتر از هواپیماهای اِف14 و اِف 15 را تصویب کرد ولی هشدار داد که اعزام آبیپوشان باید برمبنای هر مورد جداگانه تصمیم گرفته شود.
آمریکا خودش با کمبود تکنسین مواجه بود و لرد وزیر دفاع از اعزام بیشتر یونیفورم پوشها به ایران دو دل بود. در پاسخ کیسینجر یادداشتی تهیه نمود که راهنماییهای فوق را نادیده گرفت و اطلاع داریم که نیکسون آن را خوانده بود چون روی نسخه آن مهری خورده بود. به صورت «رئیس جمهور دیده است». کیسینجر به نیکسون توصیه کرد درخواست فروش بمبهای هدایت شونده به وسیله لیزر رد شود چون معرف پیشرفته ترین تکنولوژیهاست و تقاضای زیاد برای آن در آسیای جنوب شرقی وجود دارد. درباره فروش هواپیماهای اِف 14 و اِف 15 انتظار میرود که آن را به ایران بفروشیم ولی قبل از قبول مسئولیت باید مطمئن شویم که کالای خوبی تولید کردهایم. آمریکا دو اسکادران اضافی هواپیماهای اِف 14 و اِف 15 به شاه خواهد فروخت ولی کیسینجر هیچ اشارهای به موشکهای ماوریک و درخواست شاه برای چند صر نفر آبیپوشان نظامی آمریکایی نکرد.
درباره یادداشت کیسینجر باید گفت که با شتاب زدگی تهیه شده بود. ضمناً کیسینجر قانون طلایی خودش را نیز فراموش کرده بود که در معامله با شاه و این که آمریکا تا کجا میتواند پیش برود و یا نرود مذاکرات باید صریح و دقیق باشد. تا بعداً سوءتفاهم پیش نیاید.
ظرف ده دقیقه پس از ورود این هیئت به کاخ سعدآباد در بعدازظهر روز 30 می، رئیس جمهور، شاه و کیسینجر برای اولین جلسه از دو جلسه دو ساعته که هیچ یک از دیگر مقامات آمریکایی یا ایرانی در آن حضور نداشت شروع به مذاکره کردند. جلسه اول آنها درباره تبادل نظر روی تنش زدایی، تهیه نفت و عدم ثبات در غرب آسیا دور میزد. شاه اظهار داشت که امیدوار است نیکسون آبیپوشان مورد درخواست ایران را از برای کمک به نیروهای نظامی ایران به منظور خودکفا شدن در اختیار ایران قرار دهد و دولت آمریکا جدیدترین انواع اسلحه را برای ایران تأمین کند چون ایران مانند اسرائیل باید بتواند روی پاش خودش بایستد.
رهبران موضوع حمایت روسیه از عراق و احتمال استفاده عراق از جمعیت قابل توجه کردها که در مرز سه کشور ایران و عراق و ترکیه پراکنده بودند را مورد بحث قرار دادند. آنگاه موافقت نمودند راهی بیابیند تا اسلحه بیشتری به پاکستان متحد آنها تحویل شد. تا اگر بار دیگر خانم گاندی به آنها حمله کند از خود دفاع کنند. در آن شب پس از میهمانی رسمی، هویدار نخست وزیر ایران کیسینجر را برای تفریح بیرون برد و در یک مورد یک رقاصه ایرانی چندین دقیقه روی زانوی کیسینجر نشست و مأمورین امنیتی ایران قادر به جلوگیری عکاسان از ثبت این واقعه نبودند. کیسینجر از دیدن این منظره قهقهه را سرداد. و گفته بود نادیا پارسا دختری است که به سیاست خارجی فوق العاده علاقه دارد و مدتی برای او وقت صرف کردم، تا توضیح دهم چگونه موشکهای 7- SS را میتوان به زیردریایی نوع وای تبدیل کرد. عَلَم وزیر دربار هنگامی که کیسینجر در ساعت سه بامداد در حال پرسه زدن و بازگشت به مهمان سرای خود بود هنوز در دفتر خود مشغول کار بود.
در مدتی که کیسینجر از زندگی شبانه تهران لذت می¬برد نیکسون و شاه در خلوت و دو به دو در کاخ مشغول صحبت بودند. در برنامه رسمی روزانه رئیس جمهور هیچ اشاره ای به ملاقات نیمه شب او نشده بود. ولی شاه به عَلَم دستور داده بود تا زمانی را برای ملاقات وی و نیکسون در نظر بگیرد و خواسته او را در یک جمله در یادداشت مقدماتی کیسینجر به نیکسون خلاصه شده بود: «در مورد برنامه کار باید توجه داشته باشید که شاه در نظر دارد بعد از شام گفتگوی مفصلی با شما داشته باشد». میهمانی رسمی تا نیمه شب هنوز به پایان نرسیده بود. رئیس جمهور بعد از یک روز طولانی مسافرت حتماً خسته خواهد بود.
دار و دسته رئیس جمهور هنوز از میهمانی شب قبل بیدار نشده بودند که در ساعت 5 صبح اولین بمب منفجر شد و کارخانه پپسی کولا را هدف گرفت. سپس مرکز فرهنگی انگلیس، دفاتر یک شرکت نفتی ایتالیایی و دفتر سرویس اطلاعات آمریکا در تهران مورد اصابت بمب قرار گرفت. در این انفجارها پنجرهها درهم شکستند ولی مجروحی وجود نداشت. صدای وحشت انگیز بلندتری در ساعت 6 صبح سکوت و آرامش را برهم زد و وزیر دربار فوراً به سرلشکر جعفرقلی صدری رئیس شهربانی تلفن زد و توضیح خواست. صدری در جواب گفت «چیز چندان جدی نبوده. ترمز یک ماشین بریده بود و در سرازیری که پایین میآمده با یک تیر چراغ برق تصادف و باک بنزینش به هوا رفته و چیزی نشده است. ولی حقیقت این بود که مواد منفجره باعث انفجار خودرو به رانندگی سرتیپ نیروی هوایی آمریکا هارولد پرنیس شده بود. پرینس با چندپاره گی و دوپای شکسته از مرگ نجات یافت ولی مادر و کودکی که از کنار خودرو عبور میکردند کشته شدند. ولی باز هم انفجار بزرگ دیگری دو ساعت بعد رخ داد که حاکی از حمله جدی در پایتخت بود.
تنها 45 دقیقه قبل از آنکه نیکسون رئیس جمهور برای گذاردن تاج گلی بر آرامگاه رضاشاه در ساعت 9 حرکت کند و در حالی که کارکنان فیلمبرداری تلویزیون آمریکا سرگرم آماده شدن برای ثبت واقعه بودند غرش عظیمی منطقه پشت آنها را تکان داد و دیوار بزرگی کاملاً فروریخت و در واقع یک تایمر خراب موجب جلوگیری از یک حادثه بزرگ شده بود.
آرامگاه نشانه خوبی از اقتدار سلسله پهلوی به شمار میرفت. رئیس جمهور در ماشین نشسته و آماده حرکت به سوی آرامگاه بود که خبر انفجار به کاخ سعدآباد رسید پلیس مخفی فوراً روشهای فوریتی خود را به کار انداخت و به نیکسون دستور داده شد تا روشن شدن وضعیت در ماشین بماند. عَلَم بی عرضهگی ساواک را به باد اعتراض گرفت و گفت آنها از کلیه امتیازات بهره مند میشوند ولی حتی عُرضه نگهبانی از یک کیسه سیب زمینی را ندارند چه برسد که از آرامگاه حفاظت کنند.
عَلَم هنگامی که فهمید ماشینهای حامل بانوی اول آمریکا یعنی پت نیکسون از مسیر مخالف به جای دیگری رفته و ملکه را در کاخ نیاوران تنها گذاشته بیشتر عصبانی شد. برنامه این بود که این دو بانوی اول برای دیدار از یک کتابخانه کودکان با یکدیگر حرکت کنند. عَلَم به شاه اصرار کرده بود که به تروریستها اجازه ندهد برنامه رئیس جمهور را به هم بزنند و آبروی رژیم در مقابل دیدگان جهانیان ریخته شود. لذا بلافاصله به سرعت به سوی کاخ سعدآباد حرکت کرد و مشاهده کرد که نیکسون هنوز بعد از یک ساعت در ماشینش نشسته است. او به خوبی میدید که نیکسون عصبی شده و فوراً در صدد برآمد به او اطمینان دهد که هیچ خطری وجود ندارد. نیکسون حرف او را پذیرفت و ماشینها به سرعت حرکت کردند.
خودرو رئیس جمهور درحالی که چندین جیپ پر از سرباز آن را محاصره کرده بودند کاخ را ترک کرد. گذاردن تاج گل بر آرامگاه به خوبی برگذار شد. دبیر مطبوعاتی کاخ سفید «ران زیگلر» انکار کرد که هیچ یک از وقایع گزارش شده امروز هدف شان جان رئیس جمهور یا هریک از همراهان وی نبوده است. ولی بلافاصله گزارش زیگلر از طرف وزارت خارجه در واشنگتن تکذیب شد.
در کاخ نیاوران رهبران برای بار دوم جلسه مذاکرات خود را شروع کردند که از ساعت 10 تا ظهر طول کشید. نیکسون کارش تمام شده بود چون آنچه به عنوان سفری احساساتی برای نیکسون هانام گرفته بود، در وضعیتی مبهم و همراه با خونریزی پایان یافته بود. از آن بدتر اخباری رسیده است که ارتش سرخ ژاپنیهای طرفدار فلسطین به جهانگردانی که در فرودگاه لاد، اسرائیل در حال پیاده شدن از هواپیما بودند حمله کردهاند. ترمینال لاد شباهت به یک کشتارگاه پیدا کرده بود که بیش از 100 نفر تلفات داده بود. که از بین آنها 17 نفر زوار پورتوریکویی دیده میشدند.
یادداشتهای کیسینجر از این جلسه نشان میدهد که شاه اظهارات خود را با حمله تروریستی و فشارهایی که از دست چپیها بر وی وارد میشود شروع کرد و اصرار داشت بگوید رژیم عراق که از طرق روسها پشتیبانی میشود در پشت این حوادث قرار داشته است. بحث بعدی درباره آینده عربستان سعودی بود که شاه اظهار داشت سلسله سعودیها عقب افتاده است و هیچ تمایلی به اصلاحات ندارد و به محض اینکه مسئله اسرائیل حل شود مصریها دست از سر عربستان سعودی برنخواهند داشت.
مصریها دچار عقده خود بزرگ بینی هستند ولی جنگجویان خوبی نیستند. در بازگشت به موضوع جریان صلح خاورمیانه شاه تایید کرد که اسراییل متحد طبیعی ایران است. نیکسون اظهار همدردی کرده و علاقمند بود به شاه اطمینان دهد که آمریکا در کنار او خواهد ایستاد. طبق یادداشتهای کیسینجر در حالیکه جلسه روبه پایان بود نیکسون با لحن کاملً جدی اعلام کرد که تصمیم گرفته است بمبهای لیزری و هواپیماهای اِف 14 و اِف 15 را برای ایران تامین کند. سپس نیکسون از شاه خواست که سیاست آمریکا را درک کند و گفت «از من حفاظت کن. به این حالت تنش زدایی به عنوان چیزی که شما را تضعیف میکند نگاه نکن بلکه به عنوان جستجوی راهی برای به دست آوردن نفوذ آمریکا به آن بنگرید.».
اصول سیاست نیکسون تدوین دکترینی بلندمدت برای پشتیبانی از متحدین خود بود. ترشرویی ریچارد نیکسون در آخرین حادثهای که در این مسافرت برایش پیش آمده بود هنوز او را رها نکرده بود. رئیس جمهور مهمانی ناهاری خصوصی برای 21 نفر از بلندپایگان آمریکایی و ایرانی به میزبانی خودش و همسرش در اقامتگاهشان در کاخ سعدآباد ترتیب داده شده بود. ظاهراً حملات تروریستها خاطرات تلخی را برای نیکسون از مبارزاتش علیه چپیها در حافظهاش نقش بسته بود.
نیکسون در حضور میهمانانش در سر میز ناهار از دانشجویان تظاهرکننده در آمریکا انتقاد کرد. و اظهار داشت که آن¬ها برخلاف مصالح ملی عمل می¬کنند و وی لازم می¬داند که مختصری تبینه شوند. خانم نیکسون اظهار تعجب نمود که چرا وقایعی مانند کشتار فرودگاه لاد هرگز در کشورهای کمونیستی اتفاق نمیافتد. اسدالله عَلَم وزیر دربار به وی خاطر نشان کرد که آزادی مستلزم خطراتی است و در کشورهای کمونیستی چنین مقصرانی حتی بدون محاکمه محکوم به اعدام میشوند. منطق عَلَم به نظر درست میرسید ولی فقط یک هفته قبل پنج جوان ایرانی متهم به خرابکاری و براندازی پس از محکومیت در یک دادگاه نظامی مخفی اعدام شده بودند. پلیس مخفی خوفناک ایران یعنی ساواک در سانسور تمامی روزنامهها، مجلات و رادیو تلویزیون دست دارد. این سازمان سوابق متقاضیان کار در دولت و گرفتن گذرنامه را بررسی میکند، در فعالیتهای جاسوسی و ضدجاسوسی در داخل و خارج دست داشته و برای کسب اعترافات دروغ از بازداشت شدگان از هرگونه شکنجه استفاده میکند.
نیکسون در سخنان نهایی خود در سفرش به ایران به پا ایستاد و در تأیید اظهارات عَلَم اظهار داشت؟ «کرملین ممکن است کاخی باشد ولی یک اقامت هشت روزه در آن بزرگترین عقوبت را همراه دارد و فقط اینجا در اقامتگاه خصوصی شاه است که میتواند دوباره در آزادی نفس بکشد. رئیس جمهور، ایران را کاملاً مطابق سلیقه خود یافته بود. عَلَم در حالی که از صندلی کنار صندلی بانوی اول منظره را تماشا میکرد، از اینکه رئیس یک دولت خارجی تا این اندازه بی پروا صحبت میکند تعجب کرده بود.
نیکسون و شاه با کاروانی از مشایعت کنندگان به سوی فرودگاه حرکت کردند. و در حالی از این کاروان شاهانه که مقابل دانشگاه تهران عبور میکرد دانشجویان بیرون دویده و از محلی که مشرف به خیابان بود شروع به سنگ اندازی کردند. خودروهای جلویی از جمله خودرو نیکسون بر سرعت خود افزودند ولی دیگران از جمله عَلَم چندان خوش شانس نبودند و خودرو آنها هدف سنگها قرار گرفت. دانشجویان با این کارشان میگفتند برای نیکسون نباید یک مشایعت با افتخار از ایران ترتیب داده شود.
هواپیمای «روح 76» در ساعت 2 ظهر چهارشنبه 31 می فرودگاه مهرآباد را به مقصد ورشو ترک گفت. هیئت اعزامی آمریکا دست خالی از ایران نرفتند چون شاه به عَلَم وزیر دستور داده بود که حتماً هدایایی مناسب این دیدار بر نیکسون و همراهانش به خصوص به کیسینجر تقدیم شود. روز بعد عَلَم شاه را بسیار شاد و خندان دیده و گفته بود ظاهراً نیکسون با قبول تمام تقاضاهایی که از او کرده بودیم موافقت کرده است و این موضوع اغراق نبود چون بر طبق اسناد وزارت دفاع، نیکسون در مرحلهای از سفر خود فروش نیروگاههای اتمی آمریکا و سوخت آن را به ایران پذیرفته بود.