حميد حاجي پور/ هر كسي چيزي مي گويد؛ يكي ادعا مي كند درگيري بين ٢ طايفه "بهمئي" از بختياري هاي شهر باغملك خوزستان، بخاطر چراندن گوسفندان یک طايفه در زمين های آن یکی طایفه است و يكي مي گويد اختلاف و كشت و كشتار يك دليل بيشتر ندارد؛ مزاحمت ناموسي. بعضي هم نظرشان اين است كه اختلاف بر سر زمين كشاورزي منجر به خون و خون ريزي شده.
هفته پيش خبر آمد كه ٢٣ نفر از دو طایفه در روستاي "پتك جلالي" به دلیل اختلافات طایفه ای کشته شده اند. ساعتي بعد خبر ديگري حاكي از اين بود كه چندين روستا در اين درگيري بطور كامل تخريب شده، ولي پيگيري ها نشان داد حقيقت چيز ديگري است و اين اخبار با چنین ابعادی، شایعه است.
*آتش زدن منزل یکی از روستاییان
براي پیگیری بیشتر ماجرا و بررسی یکی از ده ها اختلافات طایفه ای سراسر کشور وارد اهواز می شویم. هوای اول صبح آنقدر گرم و دم کرده است كه خيس عرق مي شويم. بگذريم از گرمای خوزستان و صبوری مردمش... توي پاركينگ فرودگاه چند راننده دورمان را مي گيرند كه آقايان كجا مي رويد و وقتي مي گويم رامهرمز بلافاصله از مقابل مان پراكنده مي شوند. انگار حرف نامربوطي زده باشیم! يكي شان كه آفتاب سوخته تر از بقيه است و لهجه عربي دارد، مثل پدری دلسوز نصيحت مان مي كند: "رامهرمز؟ مي داني رامهرمز كجاست؟ مي داني كه بخاطر درگيري هاي طايفه اي امنيت ندارد؟ مي داني همين چند روز پيش يك نفر را کشتند و چند تا ماشين و موتور و خانه را آتش زدند؟ من كه نمي روم، بقيه هم نمي روند، توصيه مي كنم شما هم نرويد. پسرم جانت را از سر راه که نياورده ای! رامهرمز خط مقدم جنگ است، هر لحظه احتمال درگيري و تيراندازي هست، خودداني!"
بعد از يك ربع سرگرداني، همان راننده دنبال مان مي آيد و سوارمان مي كند و مي پرسد براي چه به رامهرمز مي رويم؟ مي گويم خبرنگاریم و براي تهيه گزارش از درگيري هاي طایفه ای آمده ایم. او هم همان اطلاعاتي را دارد كه توي شبكه هاي اجتماعي پخش شده، به اضافه اطلاعاتي كه بومي ها از شرايط روستاها و درگيري ها دارند.
*تخریب یکی از خودروهای طرفین نزاع
از اهواز تا رامهرمز ٨٠ كيلومتر است. يعني يك ساعت و این یک ساعت را راننده يكسره از درگيري طایفه ای مناطق مختلف خوزستان می گوید. درگيري بين طايفه "محمدي" و "محمد موسايي" از ايل بختياري ها يا درگيري چند سال پيش دو طایفه كه منجر به كشته شدن چند نفر از هر دو طايفه شد.
او ميدان آزادي رامهرمز پياده مان مي كند و بلافاصله سر و ته می کند. گويي اتاقك راحت و خنك اتومبیل بدون هيچ ملاحظه اي پرتمان می کند وسط تنور داغ و در می رود. از آسمان آتش مي بارد. پس از چند دقيقه سرگرداني در مركز شهر، از شانس ماشين ديگري جلوي پايمان مي ايستد و چند دقيقه اي هم با او همراه مي شويم. اهل همين شهر است.
از او هم درباره اختلافات اهالي روستاي پتك جلالي مي پرسم و او ما را يكراست مي برد به خيابان امام. مي گويد: "اين ٢ طايفه ٢ سال است كه باهم درگير هستند و خيلي به هم آسيب رسانده اند. مزارع و پمپ آب و خانه و ماشين همديگر را از بين برده اند. همين چند روز پيش یکی از طايفه محمدي، صاحب اين موتورسازي را که از محمد موسايي هاست، جلوي مغازه اش، يعني همينجايي كه ايستاده ايم، کشت. درحالی كه بیچاره اصلا در جريان درگيري ها هيچ نقشي نداشت. آن شب قيامتي شد، چند نفر از محمد موسايي ها براي جبران خوني كه از آنها ريخته شده بود، چند خانه و ماشين از طايفه محمدي ها را به آتش كشيدند و بسوي همديگر شليك كردند.
*روستایی که خالی از سکنه شد
مثل اينكه چند روز قبل از اين قضيه، به ٢ مزار از هر دو طرف بي احترامي شده بود و سنگ هاي قبرشان را شكسته بودند و دليل اين قتل آخر هم سر همين موضوع بود. ولي شنيدم كه بي احترامي به مزارها ربطي به هيچ كدامشان نداشته و گروه ديگري كه قصد شعله ور كردن اختلافات بين اين ٢ طايفه را داشته، دست به اين كار زده بودند."
همراه با او از محل آخرين درگيري به بهشت زهرا مي رويم. او سنگ قبرهاي شكسته شده از هر ٢ طايفه را نشان مي دهد. يكي از مزارها در ضلع جنوب شرقي قبرستان و آن يكي كه متعلق به شهردار سابق رامهرمز است، در ضلع شمال غربي است كه روي هر ٢ مزار پارچه سبز رنگي انداخته اند كه بي احترامي ها بيش از اين عيان نباشد.
حضور ما كه از لباس و لهجه مان معلوم است غريبه ايم نظر آنهايي را كه براي فاتحه خواني آمده اند جلب مي كند. مرد ٧٠ ساله اي كه او هم از طوايف بختياري است و با كمك عصا راه مي رود و گرماي ٥١ درجه به شدت كلافه اش كرده، بعد از اينكه متوجه مي شود خبرنگارم شروع مي كند به گلايه كردن: "آخر چرا بايد ٢ طايفه اينطور به جان هم بيفتند؟ فرهنگ ضعيف و سنت غلط گذشته بايد اصلاح شود. ديگر آن زمان نيست كه با قشون كشي و اسلحه كشي بشود حق را گرفت. بايد قانون آنقدر محكم و قاطع باشد كه كسي جرات اسلحه كشي نداشته باشد.
*روستایی که در آتش سوخت
بنويسيد دولت بايد با آنهايي كه فتنه گري و شرارت مي كنند برخورد كند. من ٢ پسر دارم كه بيكارند، چرا؟ بخاطر اينكه كسي به ما كار نمي دهد، چون اسم ما بد در رفته."
مقصد بعدي فرمانداري است. آنجا هم حرف از درگيري اين ٢ طايفه است. كارمندان و ارباب رجوع از اينكه تا چه زماني اين اختلافات باقي خواهد ماند، حرف مي زنند. سراغ فرماندار را مي گيرم ولي او درگير حل مشكل ديگري است. يكي از مسئولان ارشد فرمانداري كه بر اساس ملاحظات امنيتي مي خواهد اسمي از او در اين گزارش برده نشود، پاسخگوي سوالاتم می شود، او همه ماجرا را ريز به ريز مي داند: " اول مصاحبه، بايد نكته اي را بگويم كه خيلي مهم است؛ قانون وقتي ضعيف باشد، مردم چنين مناطقي بسوي طايفه گري مي روند و جامعه به شكل موزاييكي در مي آيد و شكننده مي شود مثل همین جريان كه ٢ سال است به بزرگترين مشكل منطقه تبدیل شده.
اما درباره درگيري هاي اخير بايد بگويم كه از چند سال پيش، بين طايفه محمدي و محمد موسايي از ايل بهمئي در روستاي پتك جلالي از توابع باغملك كه باهم نسبت خويشاوندي هم دارند، اختلاف بوجود آمد و آنقدر ريشه دواند كه باعث چنين حوادثي شد. خردادماه سال ٩٤ بروز برخي اختلافات از جمله مزاحمت تلفني، سرقت احشام و اعتراض به آبياري زمين، منجر به نخستين درگيري شد و در روستا بين اين ٢ طايفه سنگ پراني شد و ده ها نفر به شدت مجروح شدند. اين را هم بايد بگويم که با توجه به مهارت آنها در سنگ اندازي، آثار جراحات و صدمات اين درگيري بسيار شديد بود.
*رد تیر اندازی روی در
متاسفانه ٢ روز بعد از اين ماجرا، يكي از محمد موسايي ها به يكي از محمدي ها شليك مي كند و او را به شدت زخمي مي كند. با توجه به اينكه مي دانستيم اين حادثه از سوي طايفه ديگر، بي جواب نخواهد ماند هيات ١٢٠ نفره صلحي با حضور فرماندار رامهرمز و باغملك و روساي دادگستري و ائمه جمعه هر دو شهر و ريش سفيدان طايفه ديگر، تشكيل شد و بين آنها صلح برقرار كرديم و قرار شد هر دو طرف، مدارك پزشكي و احكام قضايي خود را براي دريافت ديه بياورد و هر طرف ديه طرف مقابل را پرداخت كند.
عملاً ماجرا ختم به خير شد ولي يكي از محمد موسايي ها از محمدي ها شكايت مي كند و دستگاه قضايي براي يكي از آنها حكم جلب صادر مي كند و براي چندمين بار آتش اختلاف شعله ور مي شود و متاسفانه چند نفر از محمدي ها به مقابل خانه محمدموسايي ها مي روند و به رگبار می بندند. نتیجه اینکه ٨ زن و مرد را به قتل مي رسانند و در ادامه درگيري، يكي از خودشان هم كشته مي شود.
سنتي بين ايلات هست كه هر طايفه اي كه خون مي ريزد، بايد خانه و زندگيش را بار كند و براي هميشه از آنجا برود. بعد از اين قضيه بسيار دلخراش و ناراحت كننده، هيات ٣٠٠ نفره متشكل از آيت الله موسوي جزايري نماينده ولي فقيه خوزستان، آيت الله ملك زاده نماينده ولي فقيه در كهگيلويه و بويراحمد، بزرگان ايل بختياري و بهمئي، شيوخ عرب زبان و بسياري از سران استان، وارد عمل شد ولي بزرگان طايفه محمدموسايي عنوان كردند شرايط روحي طايفه شان مساعد نيست.
چندي پيش نزاع ديگري بين اين ٢ طايفه در روستاي "سرخار" رخ مي دهد كه يكي ديگر از محمدموسايي ها به قتل مي رسد و طايفه مقتول براي جبران، در شهر "ليكك" يا همان "بهمئي" به اشتباه به جواني شليك مي كنند و او را مي كشند كه معلوم مي شود مقتول جزو طايفه شيخي هاست كه با پادرمياني بزرگان ايل، اين طايفه دست به انتقامگيري نمي زنند."
اين مسئول آگاه همه اين اتفاقات را از حفظ است و ساعت و تاريخ درگيري ها را هم دقيق می داند. تا اينجاي مصاحبه ١٠ تن كشته اند و ده ها خانه و زمين كشاورزي از سوي هر دو طرف به آتش كشيده شده و عاملان قتل عام هم دستگير شده اند و براي برخي از حاضران در درگيري نیز احكامی همچون زندان و تبعيد به شهرستان "قروه" در كردستان صادر شده است.
اين مسئول ادامه مي دهد: "در ادامه ٢ تن از محمد موسايي ها مقابل دادسراي رامهرمز بسوي چند نفر از محمدي ها شليك مي كنند و آنها را به قتل مي رسانند و يكي از خودشان هم از سوي پليس كشته مي شود. آخرين قتل هم كه مربوط به چند روز پيش است كه مردجواني از طايفه محمد موسايي به قتل مي رسد و در مجموع تا اين لحظه ١٠محمد موسايي از سوي محمدي ها به قتل رسيده است، ٥ محمدي از سوي طايفه مقابل، يك محمد موسايي در درگيري با پلس و يك نفر هم از طايفه شيخي كه جمعاً می شود 17 نفر. بر اساس مدارك پزشكي قانوني نزديك به ١٠٠ تن نیز از ناحیه سر و صورت و دست و پا به شدت مجروح و عده اي نيز نقص عضو شده اند. البته باید گفت در واقع ٤٠٠ تن در جريان اين درگيري ها زخمي شده اند که بسیاری از آنها به پزشكي قانوني مراجعه نكرده اند.
*مزار برخی از قربانیان نزاع طایفهای
اما مشكل فقط خون و خون ريزي نیست؛ كينه ورزي و انتقامجويي هر ٢ طايفه و خودسري برخي از جوانان كه به حرف بزرگان خود گوش نمي دهند، اتفاقات ديگري را رقم می زند؛ به آتش كشيدن خانه هاي يكديگر، سرقت احشام و آسيب زدن به آنها، آتش زدن زمين هاي كشاورزي، شليك به ترانس هاي برق، از بين بردن تيرهاي چراغ برق، از بين بردن چاه هاي آب، بستن جاده و حمله به همديگر از جمله مشكلاتي است كه در نهايت موجب شد كه با دستور دادستان، طايفه هاي محمدموسايي و محمدي از روستاهاي پتك جلالي، كل جهان، دره قير و سرخار مجبور به كوچ شوند. اين دستور براي حفظ جان خودشان و بازگشت آرامش خودشان است و براي نظارت به حسن اجراي آن، صدها پليس و يگان ويژه در اين مناطق حضور دارند.
ما براي ايجاد صلح و آرامش و خون بس، هيات هاي صلح زيادي تشكيل داديم و چيزي به موفقيت نمانده بود كه گروه سومي با فتنه گري و تخريب چند سنگ مزار و شايعه پراكني، اين ٢ طايفه را به جان هم انداخت."
درگيري اين ٢ طايفه فقط محدود به گزارشات اين مسئول نمي شود چرا كه برخي درگيري هاي ديگري هم بين آنها رخ داده كه بيان آن از حوصله خواننده خارج است ولي نكته اي كه عجيب به نظر مي رسد قطع کردن برق از سوي هر ٢ طايفه است كه باعث رنجش اهالي روستاهاي ديگر از جمله روستاي "پتك بيگدلي" و بخش "ابوالفارس" شده يا اصرار بر آتش زدن خانه هاي خالي طرفين و گاه درگيري با نيروي انتظامي است.
پرسش اهالي رامهرمز و همه كساني كه با آنها گفت و گو مي كنيم از مسئولان اين است كه چرا در اختيار افراد هر ٢ طايفه تفنگ هست و چرا قانون به شدت با آنها برخورد نمي كند؟ يكي از ايلاتي ها می گوید وقتي يكي از طايفه اي كشته مي شود، طايفه مقتول مي تواند تا ٤٨ ساعت به خانه و اموال طايفه قاتل آسيب برساند!
در شماره بعدي مصاحبه با بزرگان اين ٢ طايفه، بازديد ميداني از روستاهاي آسيب ديده، بازداشت مان از سوي پليس و تيراندازي افراد ناشناس بسوي خودروي ما خواهید خواند.