ميزنفت/ از همان ابتدایی که ایده ساخت 8 پالایشگاه 60 هزار بشکهای مطرح شد بسیاری از کارشناسان پایین دست اعلام کردند این طرح منتج به شکست خواهد شد اما این انتقادات را سیاسی کار دانستند و با انگ زنیهای پرشمار این انتقادات را ناشی از نزاعهای جناحی ارزیابی کردند.
یکی از بزرگترین انتقادات نسبت به این پروژه٬ سادگی الگوی پالایشی و محصول نهایی تولید شده در این پالایشگاهها بود. در صورت راه اندازی این پالایشگاهها روزانه 250 هزار بشکه نفتا روانه بازار خواهد شد که البته وزیر نفت هفته گذشته اعلام کرد با توجه به شیرین بودن این محصول٬ فرصت مناسبی در اختیار صنعت پتروشیمی قرار میگیرد تا با تبدیل این فرآورده به محصولات پتروشیمی٬ گام بزرگی را برای توسعه این صنعت بر دارند. البته وزیرنفت همچنان تاکید دارد میزان خوراک این پالایشگاهها 480 هزار بشکه است که طبق نظر برنامه ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران چنین رقمی دور از دسترس است و در بهترین حالت 250 هزار بشکه میعانات گازی میتوان به این طرح خام اختصاص داد.
جدای از این موضوع٬ باید در نظر داشت که تبدیل میعانات گازی به نفتا و سایر فرآوردههای پالایشی اقدامی مثبت است ولی این گونه گامها زمانی مثمر ثمرتر خواهد بود که زنجیره ارزش افزوده را تکمیل کند. چنین رویکردی متاسفانه در سیراف دیده نمیشود و به همین دلیل است که هنوز سرمایه گذار جدی برای حضور در این پروژه بصورت جدی وارد عمل نشده است.
در میان سرمایه گذاران این پروژه که اغلب از نهادهای شبه دولتی هستند تنها تاپیکو است که ارادهاش کمی جدی تر است ولی این اراده در راستای برنامه ریزی صورت گرفته توسط وزارت نفت نیست. محمد حسن پیوندی یکی از چهرههای فنی صنعت پتروشیمی که مدیریت تاپیکو را بر عهده دارد دو روز پیش اعلام کرد تولید نفتا یک نوع خام فروشی است و این شرکت قصد دارد با شراکت با یکی دیگر از سرمایه گذاران٬ یک پالایشگاه 120 هزار بشکهای را به پیش ببرد و بجای تولید نفتا٬ الفین یا بنزین یورو 5 تولید کند که این اظهار نظر به معنای باطل بودن طرح وزارت نفت برای احداث این پالایشگاههاست.
موضوعی که پیوندی مطرح کرده است همان بحثی است که منتقدان بارها آن را مطرح کرده و معتقد بودند باید به سمت ایجاد واحدهای پتروشیمی در کنار پالایشگاههای سیراف و یا تغییر الگوی این واحدهای پالایشی حرکت کرد ولی تا به امروز مدیرعامل جوان سیراف٬ آن را قبول نکرده و مدام بر ایده خام خود تاکید دارد.
سال گذشته در یادداشتی به این موضوع پرداخیتم و نوشته شد که با احداث واحدهای تکمیلی در پالایشگاه سیراف، این پالایشگاه به جای فروش نفتا، از این محصول برای تولید بنزین یا محصولات پتروشیمیایی استفاده کند. همچنین اگر سرمایهگذاران بخش غیردولتی از لحاظ حجم سرمایهگذاری و اقتصاد احداث این واحدها بهصورت جداگانه، توانایی لازم را برای انجام این کار ندارند، میتوانند برای احداث واحدهای پتروشیمی یا بنزینسازی بهصورت اشتراکی اقدام کنند و در طرحهای تولید بنزین یا تولید محصولات پتروشیمیایی سرمایهگذاری مشترک انجام دهند. ضروری است که دولت نیز با اجرای سیاستگذاری صحیح و ایفای نقش تسهیلگری خود از احداث «پتروپالایشگاه» در طرح پالایشی سیراف حمایت و با اعطای وام یا روشهای جدیدی همچون «تنفس خوراک» به این مساله کمک کند.
آنطور که از شواهد امر پیداست با توجه به مجوز 12 ساله خوراک این پالایشگاهها و همچنین خروج چند سرمایه گذار از این پروژه بسیار بعید است که سیراف به نتیجه روشنی دست پیدا کند آن هم در شرایطی که منابع لازم از سوی صندوق توسعه ملی تامین نشده و با نظر به شرایط سخت این صندوق برای تامین منابع مالی٬ سیراف طعم شکست را مزه مزه میکند.
خوشبختانه دو سرمایه گذار این پروژه به درستی متوجه خام بودن طرح سیراف شدند و برای بهره گیری از موقعیتهای بهتر٬ خط بطلانی بر ایدههای خام و کاغذی کشیدند که چه خوب بود افراد تصمیم ساز در همان روزها به انتقادات و راهکارها اهمیت میدادند تا در این 3 سالی سیراف تبدیل به یک «بن بست» برای وزارت نفت نمیشد. بدون روتوش باید پذیرفت سیراف در مسیری قرار گرفته است که نهایت آن چیزی جز شکست نیست و اگر مسئولان این پروژه کمی وسعت دید داشتند شاید اوضاع طور دیگری رقم میخورد.