ميزنفت/ در فاصله سالهای 1998-1993، سیاست درهای باز، ونزوئلا را در مسیری قرار داد که با راهی که در 15 سال از آن دنبال میکرد بسیار متفاوت بود. بدین معنی که نه تنها اجازه سرمایهگذاری خارجی داده شد، بلکه این امر با معافیت برخی از پروژهها از سیستم مالیاتی نفتی تشویق شد. به هدایت و نظر «لوئیس گیوستی»[1]، رئیس هیئت مدیره شرکت دولتی نفت ونزوئلا، که اصولاً طراح و معمار سیاستهای به اصطلاح درهای باز به شمار میآمد، این مهندس نفت تحصیلکرده امریکا، به تدریج شرکت دولتی نفت را به انچه در ذهن خود داشت یعنی یک شرکت چند ملیتی مدرن مبدل میساخت؛ شرکتی که کارآمد، سودآور و مستعد خصوصی شدن در آینده بود.
در واقع بر اساس یادداشتی که راجع به زندگی «گیوستی» توسط مرکز مطالعات استراتژیکی و بینالمللی در واشنگتن تهیه شده بود: «گیوستی وارد صحنه فعالیتها شده بود تا به عنوان پیشتاز خصوصی سازی عمل کند و هدف او هم تطبیق شرایط و موقعیت شرکتهای دولتی نفت با تقاضا و شرایط جدید جهانی بود».
*لوئیس گیوستی
در حالی که چپیها در ونزوئلا «سیاست جدید را کندن گور اوپک میدانند» گیوستی و کسانی که طرفداران نظر و اقدامات او هستند، به سختی میتوانند خصومت خویش را نسبت به اوپک و اعراب پنهان کنند. اکنون بسیاری از کارشناسان نفتی این اعتقاد را پیدا کردهاند که «ونزوئلا در مسیری قرار گرفته بود که تولید را به مقدار بسیار زیادی افزایش دهد و بدینترتیب اوپک را متلاشی کند.»
در واقع، در فاصله سالهای 1997-1991 تولید نفت ونزوئلا با 33 درصد افزایش از 2.5 میلیون بشکه به 3.3 میلیون بشکه در روز رسید. در همین زمان، صادرات نفت ونزوئلا به ایالات متحده از حدود یک میلیون بشکه در سال 1991 به 1.8 میلیون بشکه در روز، در سال 1997 رسید، و در واقع 17 درصد کل واردات نفت ایالات متحده را تشکیل میداد. شورای امنیت ملی دولت بیل کلینتون این پیروزی جدید در تامین امنیت انرژی را جشن گرفته، اعلام کرد، «ما یک گام و شرکت اساسی در کاهش وابستگی به خاورمیانه برداشته و به انجام رساندهایم و اکنون ونزوئلا عرضه کننده خارجی شماره یک نفت ما شده است.»
اوپک هم ظاهراً به پشتیبانی از افزایش تولید ونزوئلا در اجلاس 29 نوامبر 1997 تصمیم گرفت تولید کل خود را 10 درصد بالا ببرد و این کار را ظاهراً به منظور کمک به اقتصاد جهانی، پس از بروز بحران اقتصاد جهانی و جنوب شرق آسیا، انجام داد. سهمیه ونزوئلا در کل تولید اوپک 2.6 میلیون بشکه در روز بود اما شرکت نفت دولتی ونزوئلا به هیچ وجه قصد نداشت خود را به این سهمیه کم و به اصطلاح معتدل محدود کند. سپس در دسامبر 1997، یعنی دقیقاً در زمانی که طرح بزرگ گیوستی ظاهراً با موفقیت اجرا شده و اهداف خود رسیده بود، شرکت دولتی نفت ونزوئلا گرفتار غرور و خود بزرگ بینی شد.
یکی از مسئولان گمنام شرکت دولتی نفت ونزوئلا در مصاحبهای که با بولتن روزانه نفت آمریکا در سوم دسامبر 1997 انجام داد، خاطر نشان ساخت اهداف این شرکت فراتر از این است که فقط تامین کننده نفت ایالات متحده باشد و مسئولان این شرکت اعلام کردند که ونزوئلا در نظر دارد تولید خود را افزایش دهد، قیمتها را پایین بیاورد و تولیدکنندگان کوچک در ایالات متحده را زیر فشار گذاشته، از بازار نفت خارج کند و خود سهم بزرگتری را از بازار نفت نصیب خویش سازد.
این نظریه هنگام قوت و اعتبار بیشتری پیدا کرد که گیوستی قبلاً به خبرگزاری رویترز گفته بود: «تداوم قیمتهای پایین نفت موجب خواهد شد روزانه یک میلیون بشکه نفت که در ایالات متحده کانادا تولید میشود در چند ماه آینده از شبکه تولید خارج شود.» این اظهارنظرها کاملاً با برنامههای شرکت دولتی نفت ونزوئلا، که اعلام داشت تولید نفت آن کشور در سال 1997 از 3.3 میلیون بشکه به 6.2 میلیون بشکه در روز افزایش خواهد یافت، همخوانی داشت.
در ماههای بعد، روش و رفتار ونزوئلا در بازار ایالات متحده موید این استراتژی بود. ادامه انتقال نفت ونزوئلا به بازار ایالات متحده به حجم و ا ندازه بیسابقه موجب شد قیمتهای نفت در آن کشور سیر نزولی پیدا کند. عربستان سعودی و مکزیک برای حفظ سهم خود در بازار ایالات متحده به شدت قیمت نفت خود را پایین آوردند.
در نتیجه این حوادث، در فاصله اکتبر 1997 و دسامبر 1998، قیمتهای جهانی نفت سقوط کرده، قیمت «سرچاه» در ایالات متحده به 8.3 دلار تنزل یافت که پایینترین قیمت در 53 سال گذشته بود. گر چه اکنون ما میتوانیم درک کنیم که این تحولات زودگذر بودهاند ولی در آن موقع کمتر کسی چنین فکر میکرد. در اوایل سال 1999، ناظران امور نفتی و مدیران شرکتهای نفتی متفق القول بودند که پایین بودن قیمتهای نفت برای مدتی و البته تا آینده نزدیک و قابل پیشبینی همچنان ادامه خواهد داشت. نظر موسسه انرژی ایالات متحده این بود که «به نظر نمیرسد که اوضاع بازار نفت تا سالها بعد بهبود یابد و به حالت تعادل باز گردد.»
فوریترین اثر سقوط قیمتهای نفت بر تولیدکنندگان مستقل کوچک مشاهده شد؛ که هزینههای آنها (هزینه عملیات اکتشاف و حفاری) بیش از قیمتهای سرچاه و میزان بهره مالکانه و مالیاتهای ایالتی بود. در پایان سال 1998 قیمت «سرچاه» نفت به کمتر از 8 دلار در هر بشکه، در بسیاری از ایالتهای نفت خیز رسیده بود، و این در حالی بود که دو سوم چاههای نفت به شرکتهای کوچک و متوسط نفتی تعلق داشت که از نظر مالی در وضع خوبی نبودند و هزینه عملیاتی آنها برای استخراج هر بشکه نفت بالغ بر 9 دلار میشد. از نوامبر 1997 تا ژانویه 1999، 136 هزار چاه نفت و 57 هزار چاه گاز بسته شد. تولید به طور قابل ملاحظه ای در تمامی ایالات نفتخیز آمریکا پایین آمده بود و در دسامبر 1998 تولید نفت خام تقریباً 600 هزار بشکه (9.1 درصد) کمتر از مدت مشابه در سال 1997 بود. همانطور که انتظار میرفت، پایین بودن سطح قیمتهای نفت در بلند مدت آثار خود را بر هزینه کردن سرمایه و برنامههای توسعه گذارد و آنها را کاهش داد و این تاثیرات منفی در سال بعد کاملاً محسوس و برنامههای توسعه گذارد و آنها را کاهش داد و این تاثیرات منفی در سال بعد کاملاً محسوس و نمایان بود.
در اواسط 1999، علیرغم بهبود و افزایش نسبی قیمتهای نفتی، هزینههای اکتشاف و توسعه شرکتهای بزرگ نفتی در ایالات متحده به میزان 9 میلیارد دلار کاهش داشت. و تعداد چاههایی که در خشکی عملیات حفاری آنها در سال 1999 به وسیله شرکتهای بزرگ نفتی تکمیل شده بود به پایینترین حد خود از سال 1947 رسید.
گر چه آمار کامل و دقیقی در مورد شرکتهای نفتی مستقل وجود ندارد، اما محتمل به نظر میرسد که سرمایهگذاری این گروه از شرکتها کاهش شدید داشته است. انعکاس و تاثیر کاهش سرمایه گذاری را در فاصله سالهای 1999-1997 میتوان در تعداد کل حفاری ایالات متحده به خوبی ملاحظه کرد که از 901 به 496 دکل کاهش یافت، که این کاهش به مراتب شدیدتر از بحران سال 1986 (686 دکل) بود.
پایینترین تعداد دکلهای حفاری (488 دکل)، در مقایسه با سال 1940، در 23 آوریل 1999 ثبت شده است و در خلال همین سال، متوسط دکلهای حفاری در ایالات متحده، پایین ترین تعداد متوسط ماهانه این دکلها به ثبت رسید.
بحران نفتی نه تنها بر تولیدکنندگان نفت، بلکه بر اقشار و طبقات مختلف جامعه نیز اثر منفی گذاشت. پایین بودن قیمت نفت همراه با پایین بودن میزان تولید منجر به کاهش مالیاتهای دریافتی از نفت در ایالتهای تولیدکننده نفت شد. برآوردهای انجام شده در ژانویه 1999 نشان داده است که ادامه پایین بودن قیمتهای نفت همچنین موجب شد که دولت فدرال و 33 ایالت نفتخیز از بیش از 1.8 میلیارد دلار مالیات بر نفت و بهره مالکانه محروم شوند.
درآمدی که عاید 4.5 میلیون نفر صاحبان بهره مالکانه خصوصی میشد، نیز با کاهش قیمتهای نفت به شدت پایین آمد. در فوریه 1999، یکی از همین صاحبان بهره مالکانه خصوصی از ایالت اوکلاهما در برابر کمیته فرعی راهها و روشهای مجلس نمایندگان آمریکا، نمونهای از وضع وخیم خود را ارائه کرد و گفت که درآمدهای او از محل بهره مالکانه از 8600 دلار در سال 1997 به 5300 دلار در سال 1998 تنزل پیدا کرده است. او در این جلسه همچنین اذعان کرد که درآمد فردی که تقریباً در سطح فقر زندگی میکرد 40 درصد کاهش یافته است؛ در واقع او با این گفته میخواست نشان دهد که بیش از 200 هزار نفر دیگر از مردم ایالت اوکلاهما هم در چنین وضعیت مشابه وخیمی به سر میبرند و شدیداً وابسته به درآمدهای حاصل از بهره مالکانه نفت و گاز میباشند. تعداد بیشماری از خانوادهها، مزرعه داران کوچک و روستاهای کوچک، دهها سال از محل درآمد همین بهره مالکانه امرار معاش میکردهاند. دلارهای حاصل از این بهرههای مالکانه، به دفعات در اقتصاد محلی و از طریق کسبه و مغازه داران، داروخانهها، فروشگاههای مواد غذایی، مغازههای کوچک و کسانی که مامور خدمترسانی به افراد سالمند بودند، در حال چرخیدن بوده است. بنابراین هنگامی که آن دلارها از دست بروند، طبیعی است که کل جامعه این ایالت از نظر مالی از هستی و نیستی ساقط میشوند.
*نجات نفت داخلی
مقامات نفتی ونزوئلا و شرکتهای چند ملیتی نفتی و موادشیمایی ایالات متحده، که از ونزوئلا نفت وارد میکردند، اکنون باید تاریخ گذشته و عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار میدادند. آنها دریافتند که این خطر نفت ارزان ونزوئلا بوده است که قبل از هر چیز موجب شد تولیدکنندگان کوچک و متوسط داخلی ایالات متحده اقدام به تأسیس انجمن تولیدکنندگان مستقل نفت در سال 1927 نمایند. با یادآوری و به خاطر آوردن این تاریخ و حوادث گذشته بود که یک تولید کننده کوچک نفت در ایالات اوکلاهما بهنام «هارولدهام»[2]، حملات و انتقادات شدید علیه صنعت ونزوئلا را آغاز کرد، و طبعاً آثار و تبعات آن حملات متوجه شرکتهای بزرگ نفتی آمریکا و دولت ایالات متحده نیز میشد.
در ژانویه 1999، آقای «هام» با استفاده از شبکه اینترنتی شروع به جلب و پشتیبانی افراد از تشکیل نهضتی بهنام «نفت داخلی را نجات دهید» نمود، و این سازمانی مرکب از شرکتهای کوچک و نفتی و متوسط بود، که اعلام کردند که علیه ونزوئلا و کارهایی که عمداً انجام داده و زمینهساز پایین نگاه داشتن قیمتهای نفت و قیمت شکنی در بازار (دامپینگ)[3] با هدف استثمار کردن بوده، اقدام قانونی به عمل خواهند آورد.
این سازمان، عربستان سعودی، کانادا و مکزیک را جزء «فهرست متهمان» قرار داد؛ که البته بعداً عراق بجای کانادا در این فهرست قرار گرفت و شکی نبود که اقدام اخیر تا حدودی رنگ و بوی سیاسی هم داشت.
شبکه اینترنتی آقای «هام» حملات شدیدی علیه «طرح بزرگ» ونزوئلا و نیز دولت آمریکا به عمل آورد. آقای «هام» میگفت: «اگر طرح بزرگ عملی شود، تولیدکنندگان کوچک آمریکا بزودی از صحنه خارج و نابود خواهند شد. اما آیا واقعاً دولت آمریکا چنین اجازهای خواهد داد؟ بله اشتباه است غیر از این فکر کنیم؛ دولت ما ما نفت ارزان را خیلی دوست دارد، وظیفه وزارت انرژی دولت آمریکا این است که عرضه انبوهی از نفت از منابع متعدد و کثیر به دست آورد و فراهم کند.
اکنون «هام» حمایت انجمنهای تولیدکنندگان نفت و گاز 32 ایالات و انجمن صاحبان بهرههای مالکانه را جلب و آنها را بهدور خود گرد آورده بود. او در دادخواستی که به وزارت بازرگانی و همچنین کمیسیون تجارت بینالمللی تسلیم داشت از این دو سازمان درخواست کرد برنفت وارداتی ونزوئلا و کشورهای دیگر که نام برده، تعرفه برقرار شود. اما در حالی که «انجمن نفت مستقلها» از «سازمان نفت داخلی را نجات دهید» حمایت میکرد «مؤسسه نفت آمریکا» با آن مخالفت میکرد. زیرا اکنون مجموعه شرکتهای آمریکایی که مؤسسه مذکور نماینده آنها بود، منافع خیلی کم در تولید نفت در داخل ایلات متحده داشتند.
سهم این مجموعه در کل محصولات نفت و گاز ایالات متحده از اواسط دهه 1980 به این طرف به میزان قابل ملاحظهای پایین آمده بود؛ چون مجموعه این شرکتها مقادیر عظیمی نفت از ونزوئلا و سایر نقاط برای پالایشگاههای خود وارد میکردند، لذا نگران اقدامات سازمان «نجات نفت داخلی» بودند. اگر این گروه موفق میشدند، برنامههای مجموعه شرکتهای بزرگ برای دریافت اجازه اکتشاف و تولید نفت در کشورهایی که نام آنها در درخواست سازمان «نجات نفت داخلی» آمده بود، مختل میشد. ابتدا ممکن بود ونزوئلا که نزدیکتر و در دسترستر بود، این برنامه را متوقف سازد ولی سازمان نفت داخلی همچنین امیدوار بود که با اقدامات خود عربستان سعودی (و سایر کشورهای خلیجفارس) را در تأسی به خود جلب کند تا روابط خود را با مجموعه شرکتهای نفتی در اجرای برنامه اکتشاف و تولید نفت، به حالت تعطیل درآورند.
به درخواستهای سازمان «نجات نفت داخلی» تا 29 ژوئن 1999 ترتیب اثری داده نشد. اما در این بین، در فوریه، محتوای نامه دادخواهی سازمان مذکور به مطبوعات درز پیدا کرد. آقای «هام» که اکنون خوشحال و پیروز بهنظر میرسید با غرور گفت: «ظرف مدت سه روز، ونزوئلا یک بیانیه مطبوعاتی صادر کرد و هرگونه «قیمتشکنی» را تکذیب کرد. این کشور ظرف مدت یک هفته تولید خود را به مقدار 500 هزار بشکه در روز کاهش داد و اعلام کرد این کار را به منظور رعایت سهمیه تعیین شده توسط اوپک انجام داده است، و علناً اعتراف کرد که در تلاش برای افزایش سهم خود در بازار نفت ایالات متحده شکست خورده است.»
«هام» و سازمان «نجات نفت داخلی» او مدعی شدند که تغییر روش قابل ملاحظه ونزوئلا نتیجه تلاش آنان و خطر برقراری تعرفه بر نفت وارداتی از ونزوئلا بوده است. اما در حقیقت چنین نبود. چرخش 180 درجهای ونزوئلا در سیاست نفتیاش کاملاً دلیل دیگری داشت که نتیجه تحولات غیرمنتظره بود: در انتخابات ونزوئلا در دسامبر 1998 «هوگوچاوز» به ریاست جمهوری ونزوئلا انتخاب شده بود.
[1] . Luis Giusti
[2] .Harold Hamm
[3] . Dumping