ميزنفت/ انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، به مدت 6 ماه جریان انتقال 3.5 میلیون بشکه نفت در روز را از خاورمیانه متوقف ساخت و متعاقباً سال بعد، دومین افزایش قیمت جهانی نفت را سبب شد. این حوادث که مهمتر و فراتر از تحریم نفتی اعراب در سال 1973 بود، وابستگی مشکلساز آمریکا به نفت خاورمیانه را بیش از پیش مشخص ساخت. گرچه بهموجب «دکترین کارتر» با هر نیرویی که خیال تهدید آمریکا در خلیجفارس را در سرداشت به شدت مقابله میشد، اما از نظر عده زیادی، منطقهای که وسیله تضمین امنیت انرژی بود ـ واردات نفت از خاورمیانه ـ به یک جام زهر تبدیل شده بود که درنهایت، مسمومیت منافع آمریکا و بهخصوص منافع بلندمدت آن کشور در حمایت از اسرائیل را سبب میشد. خلاصه آنکه آمریکا اکنون میبایستی حمایت اسرائیل را با نیاز خود به نفت معامله میکرد.
نگرانی از آسیبپذیری عرضه نفت از خلیجفارس، با شروع جنگ ایران و عراق در اکتبر 1980، و هنگامی که عرضه نفت مجدداً دچار وقفه گردید بیشتر شد؛ اینبار جریان انتقال نفت از این منطقه به مدت سه ماه و به میزان 3.3 میلیون بشکه در روز متوقف شد. در مقابل چنین وضعیتی «ملوین کونانت» مشاور عالی دولت در امور روابط با «اکسون» و دستیار رئیس سازمان اطلاعات انرژی در امور بینالمللی در دوران بحران نفتی 1974- 1973 اولین گزارش جامع تحلیلی خود را در مورد مشکلات «امنیت انرژی» آمریکا در سندی که شورای امنیت روابط خارجی تهیه آن را بهعهده گرفت، منتشر کرد. ازجمله اقداماتی که «کونانت» بسیار مهم و فوقالعاده اساسی در مورد آن بحث کرده بود کاهش وابستگی به خلیجفارس است.
«کونانت» در گزارش خود همچنین استدلال میکند: کوشش در نیمکره غربی برای انرژی، از طریق ایجاد ارتباط میان تولیدکنندگان در کانادا، مکزیک و ونزوئلا با بازار ایالاتمتحده، کمک بزرگی برای تحقق این هدف است. او همچنین میگوید: «منافع آمریکا علناً در این است که عرضه از کشورهای مذکور به حداکثر برسد.» در این زمینه «کونانت» پیشنهاد رئیسجمهور ریگان را در مورد «معاهده آمریکای شمالی» (این معاهده در سال 1993 تحتعنوان منطقه آزاد تجاری شمال آمریکا ـ نفتا ـ پا بهعرصه وجود گذاشت) مورد ستایش قرار میدهد که هدف آن یکپارچه ساختن اقتصاد انرژی ایالاتمتحده، کانادا و مکزیک بوده است. نویسنده این گزارش معتقد است باید از ونزوئلا هم دعوت شود تا در مورد آثار و نتایج مشارکت خود در این ترتیبات منطقهای بررسی کند.
درحال حاضر بگذارید میزان موفقیت ایالاتمتحده را، در متنوع ساختن منابع واردات نفتی برای کاهش وابستگی به نفت خلیجفارس، مورد بررسی قرار دهیم. کل واردات نفت ایالاتمتحده در فاصله سالهای 1985- 1980 از 6.4 میلیون بشکه در روز به 3.4 میلیون بشکه در روز رسید، این هم تا اندازهای نتیجه کاهش فعالیتهای اقتصادی بهدلیل افزایش سریع قیمتهای نفت در سالهای 1980- 1979 بود. واردات نفت از خلیجفارس نیز کاهش معتنابهی داشته و از 1.5 میلیون بشکه به 300 هزار بشکه در روز پایین آمد. همزمان، واردات از مناطقی که ممکن بود «مناطق مطمئن» تلقی شوند، یعنی بریتانیا، کانادا، ونزوئلا و مکزیک در فاصله سالهای 1985- 1981 روبه افزایش گذارد، جالبتوجه است که میزان واردات نفت از کشورهای مذکور تقریباً برابر واردات از کشورهای خلیجفارس بود. در سال 1985 کمی بیش از 2 درصد نفت ایالاتمتحده از خلیجفارس تأمین میشد.
«سعودیها شیر نفت را باز میکنند و عراقیها با همسایههای خود درگیر میشوند». اکنون، دقیقاً در زمانی که خطر متوقف شدن جریان انتقال نفت از خلیج فارس ظاهراً از میان رفته بود، عربستان سعودی رأساً یک استراتژی اتخاذ کرد که حاکی از شروع دوران جدیدی بود. با این استراتژی، دیگر قیمتهای بالای نفت، اقتصاد ایالاتمتحده و سایر اقتصادهای غربی وابسته به نفت را تهدید نمیکرد و به آن صدمه نمیزد. تا این موقع عربستانسعودی بهمنظور حفظ و تثبیت قیمتهای نفت مجبور میشد تولید خود را سریعاً پایین آورد، که از 3.7 میلیون بشکه در 1982 به 3.6 میلیون بشکه در روز در سال 1985 رسانید. اما در ژانویه 1986، عربستان سعودی از اینکه بار مسئولیت کاهش و محدودیت تولید نفت را بهدوش بکشد خسته شده، لذا تولید خود را به 5 میلیون بشکه در روز رسانید.
بلافاصله پس از این اقدام، قیمتها 50 درصد کاهش یافت، قیمت نفتخام سبک عربی تکمحموله از 27.53 دلار در هر بشکه در سال 1985 به بشکهای 12.79 دلار در سال 1986 کاهش یافت. سعودیها با انجام این کار ظاهراً امیدوار بودند، که بعضی از اعضای اوپک را، که بیش از سهمیه خود تولید میکردند تاحدودی تنبیه کنند، همچنین قدرت برخی از کشورهای غیرعضو اوپک را که هزینه تولید انها بالا بود، بهخصوص بریتانیا را در دریایشمال، تضعیف کند. گرچه این حرکت سعودیها در ابتدا در برخی کشورهای غیرعضو اوپک موجب آشفتگی و سردرگمی شد اما نتوانست یک ضربه کاری به دریایشمال بزند، چراکه قیمتهای نفت جدید و نازلآن هنوز بالاتر از هزینه نهایی عملیات تولیدکنندگان بود.
گرچه در سال 1987 وضع قیمتهای نفت، هنگامی که اوپک برای اولینبار سیستم سهمیهبندی را برقرار کرد، تاحدود کمی بهبود پیدا کرد، اما در سالهای بعد بهدلیل پایین بودن قیمت نفت و عدم رعایت سهمیه توسط برخی از اعضای اوپک، وضع قیمتهای نفت بهتر نشد. بهخصوص کویت سیاست خودخواهانهای در بالابردن میزان تولید خود در پیش گرفت. پس از آنهم تحول غیرقابلپیشبینی دیگر؛ یعنی حمله عراق به کویت رخ داد که باعث و بانی آن آمریکا و صدامحسین، این دیکتاتور بیرحم ولی یار و متحد خوب ایالاتمتحده بود. این تحول هم موجب بههم ریختن و بیپایه بودن فرضیات مربوط به نظمنوین جهانی شد. درحالیکه در این نظمنوین، فروپاشی شوروی همراه با خاورمیانهای که روحیهها در آن تضعیف شده و کاملاً حالت انفعالی پیدا کرده بود یک مزیت استراتژیک محسوب میشد.
ادامه دارد...