وحید حاجی پور | در حکایات آمده است که روزی والی شهر از فرط شکایت مردم از مرد مقروضی، دستور داد که او را سوار بر اشتری کنند، در شهر بچرخانند و به مردم بگویند دیگر به او پولی قرض ندهند که توانایی ادای قرض خود را ندارد.
اشتربان او را در شهر چرخاند، دستور والی شهر را خواند و پس از پایان کارش، مرد مقروض را بر خانهاش نشاند و از او کرایه خواست. مرد مقروض نیشخندی زد و گفت خوب است میدانی مرا برای چهکاری سوار بر اشترت کردی!
حکایتی شبیه به سخنرانی وزیر نفت در الجزایر و مجمع کشورهای صادرکننده گاز؛ اوجی در این نشست گفت که برای افزایش تولید گاز ایران قرار است 70 میلیارد دلار سرمایهگذاری در صنعت گاز کند اما فراموش کرده است که به دلیل کاهش سرمایهگذاری و بیپولی، در حال تماشای اضمحلال صنعت کار است.
او یکبار به مجلس رفت و گفت که برای تثبیت و افزایش اندک
تولید گاز به 80 میلیارد دلار نیاز دارد اما محمدباقر قالیباف، با محکوم کردن وزیر نفت از او خواست که بهجای سینه گدایی به دست گرفتن، به دنبال بهینهسازی مصرف گاز باشد.
اوجی تصمیم گرفت بهجای درخواست از مجلس، به رسانهها و سخنرانیها برود و از ارقام 70 و 80 میلیارد دلاری بگوید؛ بگوید برنامه 70 میلیارد دلاری در سر دارد تا تولید گاز را افزایش دهد اما خب، وقتی پولی در کار نیست، گفتاردرمانی چاره کار میشود!
اوجی هم مرد مقروضی است که به همهجا بدهکار است و هم اشتربانی است که به دنبال پولی از «مقروض بزرگی» به نام دولت است؛ آقای وزیر میداند اگر پولی بود،
ناترازی نفتی و گازی به این نقطه ختم نمیشد که اینچنین آرزوهای خود را فریاد میزند و از
رقبای گاز خود می خواهد در عبور از تحریم ها و سرمایه گذاری به ایران کمک کنند.