وحید حاجی پور | چه کسی فکرش را میکرد تتمه تفکرات خطرناک محمود احمدینژاد در دولت رئیسی جریان اصلی قدرت را در دست بگیرد و با ایدهها و تصمیمات عجیبشان، نظام جمهوری اسلامی ایران را در یک پرتگاه بلند قرار دهند. همه ما میدانیم قرار نبود نیروهای احمدینژاد در دولت سیزدهم نقشی داشته باشند ولی اغلب فدائیان رئیسجمهور اسبق به سمتهای مهمی دست پیدا کردند تا اهل «رمق» بر اهل «رقم» مسلط شوند.
این گروه که بیشتر در حوزه اقتصادی پشت میزهای عاریتی نشستهاند، روی یک موضوع مهم اتفاقنظر دارند و به نظر میرسد به دنبال پیادهسازی ایدهای هستند که قطعاً بهمانند دولت احمدینژاد، به شکست ختم خواهد شد. این گروه که در «عقل کل پنداری» انتها را تجربه کردند فقط به دلیل خرابکاری دولت روحانی، اعتمادبهنفسی دوباره یافتهاند و میخواهند تئوری ابتر گذشتهشان را تکمیل کنند.
عددسازی میکنند، نمودار میبافند و درنهایت میگویند راه نجات کشور، چیزی نیست جز اصلاح یارانههای انرژی؛ معتقدند اگر قیمت حاملهای انرژی آزاد شود، هم مصرف کاهش مییابد و هم ثروت عادلانه توزیع میشود ولی خب فراموش کردهاند در همان دولت مفتخرشان، تنها چیزی که عاید «رعیت» شد چیزی نبود جز فلاکت و نابودی.
قرار بود با قانون هدفمندی یارانهها، وضعیت معیشتی مردم بهتر شود، تولید سروسامان بگیرد و تعاونیها به منابع جدیدی دسترسی پیدا کنند اما در عمل نهتنها این اهداف محقق نشد بلکه وضعیت روز به روز به چالهای اسفل نزدیک شد. با آن دستفرمان، مردم فقیرتر شدند و حالا همان ایده، با شکلی تندتر در حال آماده شدن است.
پرچمدار این ایده هم کسی نیست جز
مسعود میرکاظمی رئیس سازمان برنامهوبودجه که رئیسجمهور، اقتصاد دولتش را به وی سپرده و او هم با طیبی خاطر بینظیر، اعداد را به بازی گرفته است تا ایده قدیمی مکتبشان را به کرسی بنشاند. عجله «میر» به حدی غیرقابلباور شده است که حتی به خود زحمت نمیدهد که اعداد را حفظ کند، یکبار هزینه یارانه پنهان را 62 میلیارد دلار اعلام میکند، بار دیگر بر عدد 65 میلیارد دلار قفلی میزند و درنهایت روی 85 میلیارد دلار متمرکز میشود.
یکهتازی
میرکاظمی به حدی شگفت ساز بود که درنهایت اندیشکده
اقتصاد مقاومتی در نامهای به او با ارائه استدلال و ارقام رسمی، صحت ادعاهای رئیس سازمان برنامهوبودجه را زیر سؤال برد و نوشت اینگونه آمار سازیها میتواند نظام را در سیاستگذاری اسیر خطاهای بزرگی کند.
بخش مهم انتقادات به آمار سازی
میرکاظمی در این عبارت خلاصه میشود:« عمده مطالعاتی که با این روش در محاسبه یارانه انرژی انجام و در آن از کلیدواژه «یارانه پنهان» استفادهشده است، بیش از آنکه به دنبال «تحقق عدالت در توزیع انرژی و هدفمندسازی یارانهها» باشد، «کاهش کسری بودجه» از طریق آزادسازی و افزایش قیمت انرژی را هدف قرار داده است. حالآنکه کاهش کسری بودجه از مسیرهایی که با فشار حداکثری به معیشت مردم همراه است، خلاف عدالت بوده و منجر به تصمیماتی خواهد شد که احتمال وقوع حوادثی چون آبان 98 را در پی دارد».
میرکاظمی میخواهد از خود چهرهای بسازد که یکتنه میتواند همه مشکلات کشور را تبدیل به یک خاطره کند؛ از همان روزی که در مراسم تودیعش به تعداد بالای کارکنان سازمان برنامهوبودجه انتقاد کرد، میشد حدس زد که او چه هدفی را برای خود طراحی کرده است؛ شبیه همان هدفی که دو سالش برای ویران کردن نفت کافی بود. او برای تراشیدن هیکلی سوپرمنی از خود، روی کسری بودجه دست گذاشت و گفت چنان بودجهای برای مردم بنویسد که همگان را شگفتزده کند.
او از همان ابتدا کلیدواژه «یارانه پنهان» را به نکاح ادبیات خود درآورد و مدام روی آن تأکید کرد؛ بر کسی پوشیده نیست که میرکاظمی واقعی سازی قیمت حاملها اسم رمزی است برای تأمین هزینههای دولت و برطرف کردن کسری بودجه. مدل او بسیار ساده است، قیمت حاملهای انرژی افزایش پیدا میکند، درآمد دولت بیشتر میشود و مشکلی برای هزینههای دولت به وجود نمیآید.
جالب اینجاست که مدافعان این ایده، همگی از یک طیف خاص هستند که سابقه روشنی در اقتصاد کلان و برنامهای ندارند و همین چند سال پیش، برحسب یک اتفاق کوچک تبدیل به چهرههای اقتصادی و البته سیاسی شدند. حالا همین افراد، که «اشتباهی» ردای نخبگانی را بر تن کردند، به دنبال ویران کردن کشور با نگاه تکبعدی به مقولات چندبعدی هستند. شناور کردن قیمت حاملهای انرژی و آزادسازی آن بر اساس قیمت دلار، همه ایدهای است که در فکرشان میچرخد.
نتیجه این ایده هم به اعتیاد دولت میانجامد؛ اعتیاد به افزایش قیمت دلار تا هرگاه به مشکل خورد، قیمت ارز را دستکاری کند و درازای آن، به چربیهای خود اضافه کند. طی همین 16 سال اخیر، دولتها تا توانستند وعدههای پوچ دادند و جیب مردم را خالی کردند و حالا این دولت، به دنبال بازگرداندن اعتماد گذشته است اما تجربه ثابت کرده است دولتها اصولاً به فکر خود هستند تا مردم بهویژه اگر فردی مانند میرکاظمی ریاست برنامههای اقتصادیاش را بر عهده بگیرد.
در پایان می نویسیم که با توجه به افزایش مصرف انرژی در کشور، درآمد دولت با افزایش قیمت دلار صعودی خواهد شد و در این میان، کسانی دولت را شارژ مالی میکنند که باید از جیبشان به جیب عمیق دولت پول بریزند. کسانی به نام «مردم»!