وحید حاجیپور | شاید تجربه ایالات متحده، برای آنکه بدانیم چه اتفاقی در کشورمان رخ داده است، قابل تامل باشد. آمریکا که تا دهه 40 میلادی بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت در جهان بود، در طول یک دهه بعدش، تبدیل به بزرگترین مصرفکننده و وارد کننده انرژی شد.
هنوز هم در آمریکا، بسیاری از صاحب نظران معتقدند باز گذاشتن طرف تقاضا در کشورشان، تا توانسته برای واشنگتن بحران خلق کرده است و خواهد کرد. درست هم میگویند، فقط کافی است به بحرانهای انرژی در آمریکا نگاهی کوتاه داشته باشیم تا متوجه عمق ماجرا شویم.
این کشور از دهه 60 میلادی واردکننده بزرگ نفت بوده و مصرفی به میزان 20 میلیون بشکه در سال دارد؛ رقمی که از اواسط دهه بیستم آغاز شد و در پایان قرن، به این عدد رسید. هر چه روسای جمهوری این کشور از مردم میخواستند در مصرف انرژی به بهرهوری هم فکر کنند اما نه تنها مردم به دعوت دولت پاسخ منفی میدادند بلکه شرکتهای خودروسازیها نیز که «خورنده» اصلی نفت بودند، به کار خود مشغول بودند.
طی سالهای گذشته، آزادی مردم در مصرف منتقدان جدی در داخل آمریکا داشته و دارد؛ رهاسازی مصرف در این کشور موجب شده است تا هرگونه اتفاق در بازارهای نفتی، روی بسیاری از شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، معیشتی و امنیتی آمریکا تاثیر گذارد. میزان مصرف در آمریکا به حدی بالا بوده و است که خاموشیها از ابتدای سال 1998 به بعد، تبدیل به یک اتفاق عادی در اقتصاد این کشور شد.
ایالات متحده برای فائق آمدن بر این مشکلات، روی تولید نفت و گاز متمرکز شد و توانست میزان اتکا به نفت خارجی را در کوتاهمدت به 50 درصد کاهش دهد و در نهایت به صادرکننده نفت تبدیل شود، ولی باز هم طرف تقاضا و مصرف، به حرکت خود ادامه میدهد، هرچند که اوضاع نسبت به دو دهه پیش بهتر شده و از روند شدید مصرفگرایی کاسته شده است.
چنین اتفاقی در ایران، هیچگاه رخ نداد تا سال 92 که دولت تدبیر و امید، بهینهسازی مصرف را رها کرد و کنترل آن را نوعی ایجاد محدودیت برای مردم نامید. وزارت نفت که باید در این حوزه، با ارائه برنامههای عملی و اجرایی کردن آن در دو حوزه تولید و مصرف، شرایط را کنترل میکرد ولی نه تنها هیچ اقدام مثبتی در این باره انجام نداد، بلکه مصرف انرژی را در کشور تشدید کرد.
این وزارتخانه، به بهانه اینکه مردم را نباید اذیت کرد، طرح مدیریت مصرف بنزین را لغو کرد تا میزان مصرف از رقم 70 میلیون لیتر به بالای 100 میلیون لیتر و حتی به 110 میلیون لیتر برسد. بحران در حال ایجاد شدن بود که سیستم مدیریت مصرف سوخت دوباره در سال 98 احیا شد و مصرف بنزین مجددا به زیر 80 میلیون لیتر بازگشت.
در حوزه گاز نیز چنین روندی حاکم است؛ با عدم توسعه میادین گازی در سمت عرضه و بیتفاوتی نسبت در طرف مصرف، کشور با کمبود گاز و سوزاندن فرآوردههای پالایشی در نیروگاهها روبهرو شده است. آلودگی هوای امروز برخی کلانشهرها، به دلیل جایگزین شدن مازوت با گاز طبیعی است و مردم را به تنگ آورده است؛ همان مردمی که وزارت نفت معتقد بود نباید برای مصرف انرژی توسط آنها محدودیتی ایجاد شود ولی ثمره این دیدگاه، منجر به آلودگی شدید شهرها و فوت صدها نفر شده است.
کوتاه و مختصر، آنکه وضعیت امروز نتیجه سیاستهای دولت طی 7 سال اخیر بوده است؛ دولتی که پروژههای بهینهسازی مصرف انرژی را در مرحله کاغذبازی ثابت نگه داشت و عملا هیچ برنامهای برای تنظیم مصرف اجرایی نکرد و برعکس، مردم را برای مصرف بیشتر تشویق کرد و نتیجه، چیزی شد که امروز در سطح شهرها میبینیم.
اگر وزارت نفت طرحهای خود طی سالهای اخیر را اجرایی میکرد و ارادهای برای پیادهسازی آن داشت و از سوی دیگر، در بخش عرضه میادین گازی را توسعه میدادف امروز نه تنها با بحران انرژی مواجه نبودیم بلکه صنایع، پتروشیمیها و نیروگاهها نیز بجای فرآوردههای نفتی، گاز مصرف میکردند و صادرات گاز هم با محدودیتی مواجه نمیشد. هر چه هست، از سوءمدیریتهایی است که بلای جان مردم و اقتصاد جمهوری اسلامی ایران شده است و الیته وزارتخانهای که به فرافکنی و استتار خرابکاریهای خود پایبند است.
يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۰