وحید حاجیپور | یکی از تفاوتهای اساسی باراک اوباما و دونالد ترامپ در بهرهگیری از ابزار تحریم، اهداف آنهاست. اوباما از تحریم برای تنبیه سیاسی کشورها استفاده میکرد تا به زعم خود، کشورهایی که در پازل نظم جهانی مدنظر وی حضور ندارند بهواسطه یک تنبیه سیاسی در استراتژیهای خود تجدید نظر کنند. نمونه بارز این موضوع به ماجرای تحریم روسیه بر سر مساله اوکراین بر میگردد. که آمریکا و البته اروپا برای پایان دادن به بازی منطقهای مسکو، این کشور را زیر تحریمهای خود بردند.
از اینگونه موارد در تاریخ تحریمهای آمریکا به وفور یافت میشود اما دونالد ترامپ بیش از آنکه روی اهداف سیاسی متمرکز شود، اهداف اقتصادی خود را پیگیری میکند. او در استفاده از تحریمها علیه کشورها چنان زیادهروی کرده است که بسیاری از کارشناسان معتقدند اقدامات رئیسجمهور آمریکا در نهایت به ضرر منافع این کشور تمام خواهد شد اما ترامپ چنین نظری ندارد.
او طی سه سال گذشته با فعال کردن تحریمهای بیشتر علیه کشورهایی که در تامین منافع آمریکا مخل هستند، به فکر افزایش درآمدهای اقتصادی آمریکاست. او دو کشور ونزوئلا و ایران را ذیل مباحث سیاسی و حقوق بشر، زیر تحریمهای شدیدی قرار داده و از دیگر سو فشار تحریمها و انواع آن را به روسیه تشدید کرده است. سه کشوری که ترامپ روی تحریم آنها حساب ویژهای باز کرده از تولید کنندگان بزرگ نفت و گاز جهان هستند.
آمریکا با تحریم ایران و ونزوئلا سعی کرده بازارهای نفت این کشورها را از آن خود کند که البته در این مسیر هم موفق بوده است. میزان صادرات نفت این دو کشور کاهش یافته است و آمریکا دقیقا در بازارهایی مانند ژاپن، هند و کره جنوبی که بازارهای سنتی تهران و کاراکاس است، توانسته نفت تولیدی خود را به این بازارها عرضه کند. هر کشوری هم که از کشورهای تحت تحریم نفت وارد کند مورد بازخواست و تنبیه قرار میگیرد.
البته در این میان، عدهای میگویند اگر میزان ظرفیت فعلی تولید نفت و گاز آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما وجود داشت، او نیز به مانند ترامپ از ابزار تحریم به سود منافع اقتصادی واشنگتن بهره میبرد. در میان همه روسای جمهور آمریکا، ترامپ تنها فردی است که نگاهی اقتصادی به تحریمها دارد و با توجه به نوع دیدگاه اوباما بسیار بعید به نظر میرسید که رئیسجمهور سابق در مسیر ترامپ قدم بردارد.
ترامپ همه الگوهای پیشین را در سیاست خود تجمیع کرده و معتقد است باید به سیاست دونالد ریگان، بعد اقتصادی را هم افزود. او هم اکنون روی صادرات گاز روسیه ایستاده و سعی دارد با تحریم پروژههای صادرات گاز مسکو به اروپا برای گاز خود نیز جا باز کند. هماکنون روسیه حدود 40 درصد گاز قاره سبز را تامین میکند و در مقابلق آمریکا سعی دارد با مجاب کردن کشورهای اروپایی برای کاهش واردات گاز از روسیه، این کشورها را برای واردات گاز مایع از آمریکا متقاعد کند.
گرچه برخی کشورهای اروپایی با وی همراه هستند اما ابزار تحریم مهمترین راهکار ترامپ برای محدود کردن نقش گازی روسیه در اروپاست. او و آمریکاییها خطوط لوله صادراتی گاز روسیه را تحریم کردهاند مانند اتفاقی که در دهه 80 میلادی رخ داد و رونالد ریگان، رئیسجمهور اسبق این کشور خط لوله صادراتی شوروی به آلمان را تحریم کرد.
هرچند آن پروژه توانست به مرحله بهرهبرداری برسد اما هدف سیاسی ریگان برای کاهش درآمدهای گازی شوروی و به تبع آن فروپاشی این اتحادیه، مهمترین انگیزه رئیسجمهور وقت آمریکا بود. ترامپ ولی به دنبال باز کردن بازار برای آمریکاییهاست و از تحریم به عنوان یک ابزار اقتصادی بهره میگیرد و نه سیاسی. این بزرگترین تفاوت ترامپ با همه روسای جمهور آمریکاست که از منظر اقتصادی ، طرفداران خود را دارد.
از یاد نبریم، بزرگترین و مهمترین گروهی که از ترامپ حمایت میکنند، شرکتهای نفتی بویژه شرکتهای مستقل هستند که به طور خاص حامی ترامپ هستند. در سال 2016 که رقابتهای انتخاباتی آمریکا به اوج خود رسیده بود، هیلاری کلینتون برای بخش انرژی روی استفاده از انرژیهای پاک تاکید میکرد تا میزان وابستگی یانکیها به واردات انرژی کاهش یابد درست برخلاف ترامپ که معتقد بود برای کاهش وابستگی به واردات انرژی باید به سمت افزایش تولید قدم برداشت.
افزایش تولید در آمریکا که مخالفان زیادی دارد، یک اتفاق مهم برای شرکتهای مستقل نفتی بود و بر همین اساس، آنها برای رها شدن از قیود و محدودیتهایی که از زمان نیکسون حاکم بود، روی ترامپ قمار کردند. رئیسجمهور آمریکا هم به شعار خود پایبند بود و توانست شرکتهای نفتی آمریکایی را به صادر کننده نفت تبدیل کند.
او محبوب شرکتهای نفتی است و بر همین اساس، از تحریمها برای رساندن آنها به منافع اقتصادی خود تلاش میکند. تحریمهای اقتصادی علیه سه کشور صادرکننده بزرگ نفت و گاز جهان یک نشانه روشن از نیت ترامپ برای تشدید فشارها به رقباست.
دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۲