وحید حاجیپور | در حکایات آمده است روزی مالک یک زمین کشاورزی میهمان خانه کدخدا میشود، مردی با کمانچه برای میهمان مینوازد و میهمان را خوش میآید. در همان لحظه به مرد نوازنده وعده میدهد روزی که گندمها درو میشود، یک خروار گندم به وی هدیه میدهد. نوازنده خوشحال شده و در روز درو محصول به نزد مالک زمین میرود و هدیه خود را طلب میکند. مالک هم با خندهای از سر استهزا به وی میگوید تو آن شب برای من نواختی و من خوشم آمد، من هم آن شب یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید؛ برو دنبال کارت.
این حکایت، دقیقا شبیه همان وعدههایی که توسط دولت به مردم خوزستان داده شد. در اوج رقابتهای انتخاباتی سال 96 وقتی وزیر نفت به خوزستان رفت، وعدههای رنگارنگ داد، او در مناطق عرب نشین خوزستان نشست و از برنامههای وزارت نفت برای عمران و آبادانی گفت. مردم نیز باور کردند و به کاندیدای مورد حمایت زنگنه رای دادند.
وقتی آرا خریداری شد و روحانی در مقام ریاست جمهوری ابقا شد، خوزستانیها ماندند و وعدههایی که یکی پس از دیگری پوچ شد.
با انبوهی از ثروتی که در خوزستان وجود دارد اما اهالی این استان همچنان در فقر و محرومیت دست و پا میزنند.
همه رفت و آمدهای تبلیغاتی به این استان برای برطرف کردن بخشی از محرومیت نهادینه شده در خوزستان هیچ دستاوردی برای این استان ندارد.، همه چیز به مانند گذشته است و خبری از عملی شدن وعدهها نیست.
استانی که هم خاک دارد، هم آب و هم نفت به مدد بیتفاوتی دولتها به خاک سیاه نشسته است؛ آب این استان را به سایر استانها میریزند، کشاورزی آن مریض است، نفت آن صادر میشود، پتروشیمیها و پالایشگاه در آن چیزی جز آلودگی ندارند، گازهای سمی در هوا میگردند، قطعی برق تبدیل به یک اتفاق عادی شده و سیل هم امانش نمیدهد. همه اینها به کنار، رها شدن خوزستان پس از دفاع مقدس درد بزرگتری است که مردمان لر و عرب را درگیر نیازهای روزمره و اساسی خود بویژه در حوزه بهداشت کرده است.
تیر ماه 90 بود که علی آبادی سرپرست وزارت نفت شده بود و برایش برنامه کردند تا از میادین غرب کارون بازدید کند؛ قطاری از پرادوهای شرکتی ایجاد شد تا سرپرست وزارتخانه به مناطقی برود که عمدتا عرب نشین بودند.
قطار پرادوها که به راه افتاد، بیابانها رخ نمایی میکرد اما به فاصله چند دقیقه، دهها موتور سیکلت با سرنشینانی که صورتهای خود را برای فراز از باد داغ برهوت پوشانده بودند تا به به سرپرست برسند. خودروها به مسیر ادامه میدادند و وقتی به فنسها رسیدند، موتورها پشت دیوارهای مشبک آهنی باقی ماندند.
چفیهها را باز کرده و زیر فک آوردند؛ اعتراض میکردند که کار ندارند، شکایت داشتند که زندگیشان را جنگ نابود کرده و حالا با چند گوسفند و گاو در یک اتاق 10 متری گذر ایام میکنند، صدای اعتراضات که بیشتر شنیده شد برخی مدیران نفت با آنها صحبت کردند و وعده دادند که مشکلات را پیگیری میکنند اما همه میدانستند اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.
موتوریهای سه ترکه، چفیهها را دوباره بستند و عقب نشستند.آن روز تمام شد ولی غصه اهالی حاشیهای خوزستان تبدیل به دردی بزرگتر شد. زنگنه که سال 96 به خوزستان رفت همان وعدهها را با حرارتی بیشتر و حضور در دل مردم داد. شاید برخی باور کردند که قرار است اتفاق بزرگتری رخ دهد اما وزیر نفت نشان داد وعدهای داده که خودش اعتقادی به آن ندارد.
زنگنه شاید در ظاهر از درد خوزستان بگوید، نامه نوشته و بخشنامه صادر کند که صنعت نفت مشکلات خوزستان را برطرف کند، اما در عمل دوست ندارد حتی بخشی از محرومیت این استان به پای عملکرد وی نوشته شود. در مستند زیر صفر مرزی که مهدی افشارنیک آن را ساخته است، بخشی از محرومیتهای این استان بویژه مناطق عرب نشین آن مورد بررسی قرار گرفت و مردمی که از بی توجهی وزارت نفت به عمران این مناطق گله داشتند. آنها نه دشمن جمهوری اسلامی هستند و نه عضو انجمن خلق عرب، انسانهایی هستند که زندگیشان را در جنگ از دست دادهاند و امروز برای ابتداییترین نیازهای خود از نفت توقع کمک به عمران دارند.
با این وجود زنگنه نمیخواهد این توقعات حق را بشنود، حتی به مستند زیرصفر مرزی انتقاد میکند که چرا به این توقعات دامن میزنید و صدای این مردم را منعکس میکنید؟! جالب است که زنگنه صدای کسی را میخواهد خفه کند که طی سالهای گذشته از عملکرد مقام عالی وزارت دفاع میکرده ولی به محض شنیدن یک انتقاد، بر همه چیز تیغ میکشد.
وضعیت امروز کوت عبدالله گرچه مربوط به یک دولت و یک شخص نمیشود، اما وزیری که بیش از 14 سال بر نفت و خوزستان وزارت کرده و در روزهای انتخابات وعده سرخرمن داد، انتظار میرود حاقل قبول کند در ان استان کم کاری صورت گرفته است. البته زنگنه وزیری نیست که زیربار پذیرش کم کاری خود برود!
دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۴