۱
​درباره طرح اساسنامه شرکت ملی گاز

اساسنامه یکسان با عنوان متفاوت!

در صورت انتقال دارایی‌های مخزن پارس جنوبی به عنوان بزرگ‌ترین و سایر مخازن گازی کشور به شرکت ملی گاز، دارایی‌ها کشور در بخش نفت و گاز به دو قسمت تقسیم شده و موجب کاهش مزیت رقابی شرکت ملی نفت در فضای بین‌المللی می شود.
شرکت ملی گاز | میز نفت
شرکت ملی گاز | میز نفت
میز نفت | اخیرا طرحی توسط نمایندگان مجلس برای اساسنامه شرکت ملی گاز ایران پیشنهاد شده است که با اساسنامه شرکت ملی نفت ایران مصوب سال 1395 تفاوت چندانی ندارد. اگرچه اصلاح اساسنامه قبلی شرکت ملی گاز که متعلق به سال 1356 بوده بر اساس قانون اصلاح نفت 90 الزامی است، اما تعریف جایگاهی کاملا مشابه برای شرکت ملی نفت و شرکت ملی گاز در نظام حکمرانی در هم تنیده و پیچیده نفت و گاز کشور بایستی به دقت مورد بازنگری قرار گیرد.

موافقان این طرح دلایل: افزایش سرمایه گذاری برای توسعه میادین گازی، مدیریت یکپارچه صادرات گاز و مدیریت یکپارچه گاز برای مصرف داخلی را مطرح می کنند. در ادامه به مهم ترین ایرادات این طرح و رد نظرات موافقان پرداخته شده است:
 
* یادآور تجربه تلخ ایران خودرو و سایپا
بخش بالادستی صنعت نفت، دارای ویژگی‌هایی از قبیل: وابستگی به فناوری به روز، حجم سرمایه گذاری بالا و ریسک زیاد است که نتیجه آن حضور شرکت‌های معدودی در دنیا در این حوزه است و کسب تجربه و تخصص فنی در این بخش، مدت زمان زیادی می‌طلبد؛ شرکت ملی نفت ایران با سابقه طولانی انجام فعالیت های حوزه بالادستی نفت و گاز، تجارب گرانسنگی را در بخش کارفرمایی و پیمانکاری به دست آورده است.

در میان شرکت های غیر دولتی نیز، شرکت های متعددی مثل شرکت پتروپارس، برای کسب دانش و تجربه پس از دو دهه در جریان توسعه فازهای متعدد پارس جنوبی و مشارکت با شرکت‌های مختلف بین المللی توانسته به جایگاه یک شرکت اکتشاف و تولید برسد. اما شرکت ملی گاز تا به حال حتی در قسمت کوچکی از عملیات توسعه میادین حضور نداشته است. بنابراین، ایجاد شرکت ملی گاز با حدود اختیارات یکسان با شرکت ملی نفت با هدف ایجاد رقابت بین این دو شرکت، راه­کاری است صرفا شکلی و موجب بهبود عملکرد نخواهد شد.

*عدم توازن اساسنامه با مشکلات موجود
75 درصد انرژی نهایی مصرفی در کشور ایران گاز طبیعی است و 95 درصد شهر ها و روستاهای کشور توسط شرکت ملی گاز ایران گاز رسانی شده است. گستره فعالیت این شرکت بسیار وسیع و دارای مشکلات متعددی است که بایستی در اساسنامه دیده شود، اما این اساسنامه 90 درصد مشابه اساسنامه شرکت ملی نفت ایران است که دارای اهداف و وظایف کاملا متفاوتی است. بنابراین لازم است اساسنامه بر اساس مشکلات موجود بخش گاز کشور باز بینی شود.

*مدیریت فروش نفت و گاز توسط شرکت گاز
اکثر کشورهای صادرکننده نفت و گاز یک شرکت معتبر بین المللی به منظور بازار یابی و فروش نفت و محصولات نفت و گاز دارند. در ایران این وظیفه بر عهده مدیریت امور بین الملل شرکت ملی نفت و شرکت نیکو بوده است. اما در صورت ورود شرکت بی تجربه ای همانند شرکت ملی گاز در حوزه فروش نفت و گاز مشکلات متعددی برای اعتبار صنعت نفت ایران و بازارهای صادراتی ایران به وجود خواهد آمد.

*عدم تناسب
در حال حاضر اکثریت نیروی انسانی شرکت ملی گاز تحت ساختار استانی اداره می شوند که وجود 30 شرکت گاز استانی و چندین شرکت در شهرستانها و شهرهای کوچک نشانگر این مسئله است. طبیعتاً تخصص، تجربه، رفتار، فرهنگ سازمانی و آموزش کارکنان شرکت ملی گاز بر اساس وظایف فعلی توسعه یافته و نهادینه شده است.

برخلاف شرکت ملی نفت که تمرکز اصلی فعالیتش در مناطق عملیاتی و ستادهای پشتیبانی(تهران و چند شهر محدود) معطوف است. تعیین وظایف جدید باید متناسب با ساختار و شرایط فعلی شرکت ملی گاز باشد. طبیعتاً با تغییر اساسنامه نمی توان تخصص، تجربه، رفتار و فرهنگ سازمانی نیروی انسانی یک مجموعه چند هزار نفری آن‌هم در یک ساختار دولتی را به سادگی تغییر داد.

جایگزینی عمده نیروهای فعلی نیز به دلیل محدودیت‌های سازمانی امکان پذیر نمی باشد. لذا در عمل این تغییرات می‌تواند موجب تضعیف توان فعلی شرکت ملی گاز و اختلال در انجام وظایف فعلی نیز شود که در شرایط خاص بین‌المللی و مشکلات اقتصادی فعلی، این تغییرات به نفع منافع ملی نیست.

*عدم هم خوانی با تجارب بین المللی
تجربه کشورهایی از جمله انگلستان، آمریکا، برزیل، ترکیه و... در صنایع شبکه‌ای از جمله صنعت برق و صنعت گاز به منظور ایجاد رقابت و افزایش کارایی نشان می‌دهد، در زنجیره ارزش گاز دو بخش تولید و فروش گاز رقابت پذیر و بخش انتقال و توزیع به صورت انحصار طبیعی و رقابت ناپذیر است.

در صورت مدیریت یکپارچه تولید تا فروش گاز در شرکت ملی گاز انحصار شدیدی به وجود می‌آید که مانع دسترسی بازیگران دیگر به شبکه و شکل گیری بازاری رقابتی در آینده صنعت گاز خواهد شد. بنابراین ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی در تضاد با تجارب کشورهای دنیا و سیاست‌های اصل 44 برای تسهیل رقابت و جلوگیری از انحصار خواهد بود.
 
*تفاوت اساسی شرایط صنعت نفت و گاز ایران و روسیه
برخی به غلط وجود دو شرکت Gazprom و Rosneft در روسیه را به عنوان یک الگو برای ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی بیان می‌کنند. در حالی‌که شرکت Gazprom از ابتدای فعالیت خود، یک شرکت اکتشاف و تولید در منطقه سیبری بوده است و بعد از خصوصی‌سازی بخشی از سهام­اش و تجاری شدن روابط مالی‌­اش با دولت توانست شرکت نسبتاً موفق باشد.

بنابراین ورود ناگهانی شرکت ملی گاز به بخش بالادستی و انتقال مدیریت ذخایر عظیم گازی کشور به یک شرکت بی تجربه در بخش بالادستی که کاملا دولتی بوده و از شفافیت مالی برخودار نیست مخالف با منافع ملی خواهد بود.

*الگوی موفق صنعت نفت نروژ
کشور نروژ می‌تواند به دلیل شباهت‌های ساختاری و موفقیت روز افزون در صنعت نفت و گاز به عنوان الگو برای ایران قرار بگیرد، این کشور برای اصلاح نظام حکمرانی نفت و گاز خود، وظایف تصدی گری را به شرکت ملی نفت خود، استات اویل، واگذار کرد و کارکردهای سیاست گذاری و تنظیم‌گری از طریق وزارت نفت و انرژی(MPE) و مدیریت نفت نروژ (NPD) انجام داد. از سوی دیگر، مدیریت خطوط لوله گاز و صادرات گاز از طریق خط لوله نیز به دلیل استراتژیک بودن به شرکت تماماً دولتی Gassco داده شد.

*کاهش اعتبار بین المللی شرکت ملی نفت 
یکی از مهم‌ترین مواردی که اعتبار یک شرکت نفتی را در فضای بین المللی مشخص می­کند، میزان دارایی‌ها، پروژه‌های در دست اجرا و میزان تولید یک شرکت است. اعتبار شرکت برای تامین مالی پروژه‌های بالادستی که مهم ترین رکن اکتشاف و تولید از منابع هیدروکربوری است تعیین کننده است.

در صورت انتقال دارایی‌های مخزن پارس جنوبی به عنوان بزرگ‌ترین و سایر مخازن گازی کشور به شرکت ملی گاز، دارایی‌ها کشور در بخش نفت و گاز به دو قسمت تقسیم شده و موجب کاهش مزیت رقابی شرکت ملی نفت در فضای بین‌المللی می شود. در حالی‌که مرور تجربه رشد شرکت‌های ملی نفت دنیا از جمله استات اویل نروژ، پتروبراس برزیل، سی ان پی سی چین و گازپروم روسیه نشان می‌دهد، هیچ‌گاه تصمیمات دولتی موجب کاهش اعتبار و کوچک شدن شرکت‌ها نشده در عوض تلاش برای تقویت عملکرد شرکت‌ها انجام شده است.

در همین راستا، در سال 2019 عربستان سعودی، تصمیم ادغام شرکت پتروشیمی (SABIC ) در شرکت نفت ARAMCO را گرفته است که موجب رسیدن به جایگاه اول در اعتبار سنجی شرکت‌ها توسط موسسه بین‌المللی فیچ برای شرکت آرامکو شده است.

*جمع بندی
در نهایت می‌توان گفت، مسئله ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی از منظر حکمرانی موجب تداخل وظایف تنظیم‌گری با وظایف تصدی‌گری می‌شود که آثار نامطلوب زیادی دارد. از منظر فنی تفکیک مخازن نفت از گاز در بخش بالادستی به دلیل شباهت زیاد و عدم تجربه تخصصی شرکت ملی گاز در مدیریت مخازن کشور، منجر به آسیب‌های زیادی خواهد شد.

از منظر ایجاد رقابت در زنجیره صنعت گاز نیز این اقدام کاملا عکس تجارب بین المللی است. چالش‌های مهم دیگری که در صورت ورود مدیریت انحصاری گاز توسط شرکت ملی گاز ایجاد خواهد شد کاهش دارایی‌های سرمایه‌ای شرکت ملی نفت، ایجاد رقابت فرساینده بین شرکت ملی نفت و شرکت ملی گاز، فعالیت موازی دو شرکت دولتی و افزایش هزینه‌های دولت و بروز اختلاف برای تزریق گاز است.

این نکته قابل ذکر است که تجربه موفقیت آمیز شرکت گازپروم که در کل زنجیره گاز حضور دارد به دلیل تجربه تاریخی چند دهه فعالیت در بخش بالادستی و عملکرد تجاری آن به دلیل واگذاری بخشی از سهام خود در بورس و پاسخگویی و شفافیت است، بنابراین شرکت گازپروم الگوی مناسبی برای حوزه فعالیت شرکت ملی گاز ایران نیست.

حالت ایده‌آل فعالیت شرکت ملی گاز در کشور ما، فعالیت در بخش انتقال و توزیع گاز به منظور تأمین پایدار گاز به مصرف‌کنندگان داخلی و خارجی است. گاز کالای اساسی و استراتژیک هر کشور است و انتقال آن باید به صورت مطمئن انجام گیرد. تجربه مناسب و تخصص کافی در این زمینه، ضامن عملکرد مطلوب شرکت و به حداقل رساندن تلفات گاز و افت فشار در طول خطوط لوله است. از این رو الگوبرداری از روند تأسیس، شرح وظایف و نحوه اداره شرکت گسکو نروژ، مثمر ثمر است.

در همین راستا اقداماتی از قبیل: استقلال هیئت مدیره شرکت ملی گاز ایران از وزارت نفت، تغییر نظام مالی فعلی بودجه‌ای به مدل‌های مبتنی بر عملکرد، ایجاد نهاد تنظیم گر واحد و کارآمد بخش گاز، اصلاح نظام یارانه ای تعرفه نهایی فروش گاز به مدل‌های اقتصادی؛ تعیین نرخ خدمات انتقال و توزیع گاز توسط نهاد تنظیم گر و تفکیک کارکرد بازرگانی از شرکت‌های گاز استانی به منظور بهبود عملکرد فنی و اقتصادی و تجاری سازی شرکت ملی گاز ایران لازم است.
 
سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۵
کد مطلب: 24304
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *