وحید حاجیپور| رفتارهای امروز ایالات متحده آمریکا برای فشار بر روسیه با محوریت انرژی و ژستی که دونالد ترامپ بر آن تمرکز کرده است، همانند میشود با رفتار رونالد ریگان در دهه 80 میلادی که در دوران جنگ سرد، از ابزار انرژی برای ضربه زدن به شوروی استفاده کرد.
در دوران جنگ سرد، شوروی که خاطرات خوبی از کارتر داشت تصمیم گرفت در معاملهای با جمهوری خواهان زمینه را برای پیروزی ریگان آماده کند با وجود آنکه کارتر از طریق سفیر شوروی در آمریکا، خواهان نقش آفرینی کرملین در انتخابات ریاست جمهوری شده بود. اشتباه بزرگ شوروی و البته کا.گ.ب آن بود که گمان میکرد میتوان ریگان را همانند کارتر با بمبهای هستهای ترساند در حالی که این تحلیل با شکست روبه رو شد و ریگان با جنگ ستارگان، فشار اقتصادی، تحریمهای سخت و جنگ روانی شوروی را در مسیر فروپاشی قرار داد.
در دهه 90 میلادی، ریگان فروش تکنولوژیهای نفتی و گازی را به شوروی تحریم کرد و در مرحله بعد ساخت خط لوله گازی به اروپا را با دست اندازهای بلندی مواجه کرد. ریگان با ایجاد فشار به متحدان خود در غرب اروپا اجازه همکاری شرکتهای غربی در ساخت خط لوله گازی را نداد و از سوی دیگر، همکاریهای بانکی غرب را با شوروی بشدت کاهش داد؛ نه تنها شوروی بلکه سایر متحدان این کشور مانند آلمان شرقی، لهستان و ...؛ مسکو که حساب ویژهای روی درامدهای گازی خود باز کرده بود در میانه دهه 80 با یک مشکل بزرگ مواجه شد؛ جایی که آمریکا به عربستان تکلیف کرد با افزایش تولید خود – با وجود ظرفیت مازاد عرضه در بازار – قیمت نفت را پایین بکشد؛ با سقوط نفت زیر 10 دلار بخش مهمی از درآمدهای نفتی شوروی بشدت کاهش یافت و فشار سنگینی به اقتصاد کمونیستها وارد شد. اعمال تحریمهای سخت علیه شوروی از یک سو و کاهش درآمدهای این کشور از سوی دیگر، در نهایت منجر به فروپاشی شد که البته انرژی یکی از عوامل تجزیه شوروی بود.
اما امروز ترامپ سعی دارد خود را ریگان بداند؛ او از ریگان تنها جسارتی را به ارث برده که حماقت را باید پسوندش قرار داد. او مانند ریگان افزایش تحریمها را علیه روسیه در پیش گرفته است و کشورهای و شرکتهای غربی را تهدید میکند که چنانچه در ساخت خط لوله نورد استریم 2 مشارکت و سرمایه گذاری کنند با تحریمهای شدید واشنگتن مواجه خواهند شد.
آلمان امروز بزرگترین مخاطب این تهدیدهاست که البته سعی دارد با مذاکره آمریکا را مجاب به تلطیف مواضعش کند. اما یکی از تفاوتهای ریگان و ترامپ در هدفهای آن است. ریگان به شکست شوروی فکر میکرد اما ترامپ در فکر جنگ اقتصادی نیست؛ او میخواهد نفوذ کرملین را در اروپا کاهش داده و از سوی دیگر، ال ان جی آمریکا را جایگزین بخشی از گاز روسیه در قاره سبز کند.
یکی دیگر ار تفاوتهای تاکتیکی ریگان و ترامپ به موضوع کاهش قیمت نفت بر میگردد. ریگان علاقهای به نفت نداشت و خود را مدافع سرسخت شرکتهای نفتی نمیدانست درست برعکس ترامپ که در معادلات خود منافع شرکای نفتی خود را در نظر گرفته است. به همین دلیل وقتی ریگان قصد داشت با کاهش قیمت نفت، کمر اقتصاد شوروی را خم کند عربستان را به بازی گرفت و ترامپ هم امروز، عربستان را برای این مهم در نظر دارد تا با کاهش قیمت نفت و تحریم کشورهای ایران و ونزوئلا، آنها را از بازار حذف کرده و نفت شرکتهای آمریکایی را جایگزین آنها کند. هر دو رئیس جمهور به کاهش قیمت نفت تاکید داشته و دارند اما در هدف تفاوتهایی با یکدیگر دارند.
مخلص کلام آنکه نه ترامپ ریگان است، نه روسیه شوروی سابق و نه شرایط جهانی و تغییر شدید معادلات، این اجازه را به رئیس جمهور آمریکا میدهد که بخواهد خاطرات ریگان را در جهان دو قطبی آن روزها تکرار کند هرچقدر که برخی پارامترها، شبیه به آن زمان باشد.
البته که برخی شباهتها وجود دارد اما همه چیز به راحتی و سادگی که ترامپ فکر میکند نیست؛ مهمترین تفاوت ریگان و ترامپ در این است که اولی، مشورت پذیر و دارای اتاق فکری کاردان بود و دومی جز داماد پرحاشیه خود، مشاور دیگری ندارد. یکی از مهمترین شباهتهای این دو رئیس جمهور توجه ویژه به نفت و گاز است که ترامپ علاقه بسیاری دارد تا با تحدید نفوذ انرژی روسیه، علاوه بر درآمدزایی برای شرکایش، خود را ریگان 2019 معرفی کند.
سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۱