سيد غلامحسين حسنتاش از کارشناسان ارشد نفتي و رئيس اسبق موسسه مطالعات بينالمللي انرژي، پس از مطالعه کتاب ناگفتههاي فروش نفت، نظر خود را در قالب يادداشتي کوتاه ارسال کردند که در ادامه ميآيد.
اخیرا موفق شدم کتاب "ناگفتههای فروش نفت" را تورق کنم و بخش عمدهای از آن را بخوانم. این کتاب که در اواخر سال 1396 منتشر شد، حاصل زحمت ارزشمند و ارجمندی است از همت و تلاش وحید حاجیپور. در این کتاب تلاش شده است که با انجام ده مصاحبه نسبتا بلند و مفصل، تجربه تجارت نفت ایران در طول نیم قرن مدون شود.
در کشوری که به اعتقاد بسیاری، یکی از بحرانهای توسعه نیافتگی آن بحران تدوین است و نیز بسیاری از اقدامات و تصمیمگیریهای آن نه براساس مطالعات و گزارشات مدون بلکه بر مبنای تمایلات و دیدگاههای افراد شکل میگیرد و تحقق مییابد، هرگونه تلاشی در مسیر تدوین وقایع و تجربیات بسیار ارزشمند و مغتنم است. درجائی مانند کشور ما که فرهنگ مستند کردن و مکتوب کردن فعالیتها و اقدامات و تجربیات ضعیف است و نوشتن برای بسیاری دشواراست، تاریخ شفاهی اهمیت بسیار بیشتری پیدا میکند و در آینده ممکن است چنین مصاحبههائی جزو معدود منابعی باشد که یک محقق یا یک مورخ بتواند برای کشف حقیقت به آن رجوع کند.
با توجه به چند نمونه تجربهای که در این زمینه داشتهام خوب میدانم که این کار چقدر دشوار است. طراحی سوالات، تنظیم مصاحبهها، پیاده کردن مصاحبهها، تبدیل گفتههایی که گاهی بر اساس ذهن سیال مصاحبه شونده و گاهی به شکل جملات بریده و گاهی بر اساس تداعی معانی پیش میرود به مکتوبی منسجم ، اخذ تائید نهائی از مصاحبه شونده در مورد متن پیاده شده و آمادهسازی نهائی ، همه بسیار وقتگیر و انرژیبر است.
"ناگفتههای فروش نفت" کتابی خواندنی و جذاب است که البته میشد مصاحبههای آن بسیار بهتر انجام شود. گاهی اهم و مهم مسائل در طرح سوالات رعایت نشده است و گاهی توالی تاریخ مطالب روشن نیست که میتواند خواننده را سر در گم کند.
و اما یکی از سوالاتی که کنجکاوانه در این کتاب به دنبال پاسخ آن بودم دلایل انحلال شرکت نفت بینالملل بود. در بین سالهای 1376 تا 1384 وزیر وقت نفت دهها بلکه صدها شرکت تاسیس کرد که نگارنده قبلا تحلیلی را در مورد آن نوشتهام "ساختارسازمانی صنعت نفت؛ تحولات و مشکلات". اما در حالی که هیچ کس از نفت نپرسید که این شرکتها برای چه تاسیس میشوند و با چه منطقی یک مدیریت به شرکت تبدیل میشود ویا برای تحقق چه هدفی یا پر کردن کدام خلاء سازمانی شرکتی بوجود میآید ، تنها یک شرکت بود که تاسیس شد و بعد از مدت نسبتا کوتاهی منحل شد و آن شرکت نفت بینالملل بود. در ده مصاحبه انجام شده در کتاب تنها در یک مصاحبه خیلی کوتاه به آن پرداخته شده است و به نظر من خیلی ساده از کنار آن عبور شده است.
من خود شاهد بودم که در آن سالها وزیر وقت، از وضعیت مدیریت امور بینالملل شرکت نفت که سالهای سال در کنترل اعضاء یک خانواده و یک تیپ فکری بود، مکررا اظهار نارضایتی و از اقدامات و تصمیمات و شیوههای کار آنجا اظهار بیاطلاعی میکرد. به نظر من تاسیس این شرکت تلاشی بود در جهت این که این مدیریت از حالت بسته و انحصاری خارج شود و در واقع راهی برای رخنه به آن بود. هدف ظاهری از تاسیس شرکت نفت بینالملل این بود که صادرات نفت و گاز (احیانا فرآوردههای نفتی) کشور در این شرکت متمرکز شود. مدیریت بینالملل شرکت نفت از شرکت ملی نفت منتزع و مدیریت بینالملل شرکت گاز از شرکت ملی گاز منتزع و تحت کنترل مدیرعامل این شرکت جدیدالتاسیس قرار گیرد و به نظر میرسید که افراد حاکم بر مدیریت بینالملل شرکت نفت چندان تمایلی به این جابجائی و ندارند. در هرحال همانطور که ذکر شد.
شرکت نفت بینالملل پس از چندی از تاسیس و معرفی مدیران آن منحل شد در حالی که این انحلال به عبارتی در صحنه بینالمللی نیز اصلا صورت خوشی نداشت چراکه در میان صدها شرکت تاسیس شده این یکی به دلیل بینالمللی بودن، اخبار و تحولاتش به سرعت مورد توجه و پیگیری مراجع نفتی بینالمللی قرارگرفت. این که آیا انحلال این شرکت به همان علتی بود که تنها مصاحبه شوندهای که به آن پرداخته ذکر کرده است یا ناشی از مقاومت جناحهائی از قدرت بود که برای سالهای طولانی مدیریت فروش نفت کشور را در کنترل خود داشتند، جای بررسی بیشتری دارد.
امیدوارم وحید حاجیپور بتواند در تداوم راهی که در آن قدم گذاشته است با بسیاری دیگر از دستاندرکاران محوری تجارت نفت ایران که جایشان در این کتاب خالی است مصاحبه کند و در ویرایشهای بعدی این کتاب ارزشمند. به این سوال و بسیاری از سوالات دیگر که میتواند چراغ راه آیندگان باشد بپردازد.
سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۴